آفتابنیوز : شامگاه پنجشنبه 28 دی ماه سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر میزبان اجرای نمایش دو دلقک و نصفی، به نویسندگی و کارگردانی جلال تهرانی بود.
این نمایش یک ساعته که البته آخرین شب اجرا خود را پس از اجرای عمومی پشت سر گذاشت، همزمان با اجرا، کمپینی را هم با عنوان "من کی هستم؟" پیش برده و هر شب میهمان چهره یا شخصیت هایی بوده که خود را با روایتی، به تماشاگران معرفی کرده است. در شب اجرای جشنواره نیز میهمان سه نفر از اهالی فرهنگ و هنر بود که در ابتدا و میانه نمایش، روایت "من کی هستم؟" خویش را ارایه کردند.
یکی از آنها، بهاره افشاری، بازیگر تلویزیون و سینما بود که متن خود را برخلاف دو نفر دیگر، با روایت سوم شخص به جای اول شخص مفرد ارایه کرد.
او در این متن، از ورودش به عرصه بازیگری در 19 سالگی با ایفای نقش شیطان در یک مجموعه تلویزیونی سخن گفت که باعث شناخته شدن او شد. افشاری اما مهمترین چالش شغلی اش را به چند سال بعد مربوط دانست که بیشتر به یک کابوس شبیه بوده؛ ایفای نقش در یک فیلم اکشن که به گفته او، بعدا شرایط موجود در فیلمنامه آن تغییر کرده و با تفسیر در یک شرایط سیاسی خاص در کشور، بازیگرانش به محاق رفتند.
این بازیگر با بیان اینکه زمانی با ایفای نقش شیطان و به دلیل شهرت حاصل از آن، از منزل نمی توانسته خارج شود، همچنین از این سخن گفت که در شرایط جدید، حتا شیشه خانه اش، به اعتراض، شکسته شده است.
این هنرپیشه در ادامه به برگزاری نمایشگاهی با نام "دچار" اشاره کرد که در آن تلاش داشته تا به زبان هنر، ثابت کند که او نه مقصر، بلکه قربانی بوده است.
افشاری با بیان اینکه در جریان برگزاری این نمایشگاه متوجه شده تمام کسانی که در عرصه هنر و غیره شهرت دارند، از شاملو و هاشمی رفسنجانی گرفته تا یاس، خواننده زیرزمینی، در معرض قضاوت هستند، تاکید کرد: اینکه من چه کسی هستم، موضوع مهمی برای همه است؛ در شرایطی که می خواهند بفهمند دیگری چه کسی است؟!
فرد دیگری که پیش از آغاز نمایش دو دلقک و نصفی، به روایت خود پرداخت، مسعود فروتن، از کارگردانان تلویزیونی بود. او در شرح شناختنامه خویش به این اشاره کرد که 150 تله تئاتر را در طول 45 سال حضورش در تلویزیون کار کرده که از این لحاظ، رکورددار است.
فروتن همچنین به این موضوع پرداخت که در 70سالگی و پس از آن که تله تئاتر برای او پایان یافته، ابتدا با اجرای برنامه تلویزیونی مربوط به یادهای عمومی که به شناخته شدنش منجر شده و ایفای نقش در یک فیلم سینمایی و سپس نوشتن خاطره های خود با رعایت اصول داستان نویسی، دریچه های زیبایی به روی او باز شده است.
اما در اواسط اجرا، فاضل ترکمن، طنزپرداز جوان، آخرین فردی بود که با ارایه متنی طنزگونه، به معرفی خود پرداخت.
او در متن ادبی خود که با استقبال تماشاگران نمایش همراه بود، با نام بردن از شخصیت های بسیاری ازجمله شل سیلور استاین، گابریل گارسیا مارکز، سیمین بهبهانی، سعدی، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، ابراهیم گلستان، سیمین دانشور، صادق هدایت، علی حاتمی، اصغر فرهادی، پنه لوپه کروز، پدرو آلمادوار، میشاییل هانکه، ویرجینیا وولف، جی دی سلینجر و خوزه لوییز چیلاورت، با توضیح هایی عموما یک خطی، گفت که دوست داشته شبیه هرکدام از اینان، یا آثارشان یا لحظه هایی مربوط به آنان یا آثارشان باشد اما درنهایت فاضل ترکمن شده است.
در متن نمایش نیز در استفاده ای دیگر از ادبیات، از دیالوگ معروف احمد شاملو - شاعر - و پرویز شاپور - طنزپرداز - از ماجرای معروفی استفاده شده بود که شبی در جریان بارش شدیدی، شاپور به شاملو گفت، عجله نکن که به آخرین اتوبوس برسی، من می رسانمت. شاملو گفت مگر ماشین داری؟ شاپور گفت، نه اما چتر دارم.
با این حال، هرچند نمایش در ابتدا فرازمانی و فرامکانی جلال تهرانی، تا اواخر خود، به جز مساله رایج در تئاتر این سالها، یعنی استفاده افراطی و عموما خارج از خدمت و منطق متن، از فحاشی و کاربرد عبارتهای رکیک، از متن و بازیهای به نسبت روانی برخوردار بود، در اواخر، به شدت سیاسی - شعاری شد.
در این نمایش، که برخوردی به شدت عریان با مساله سوء استفاده هایی در زمینه مدیریت کشور، ازجمله مقوله های تولید و واردات داشت، همچنین از گروه هفت نفره نوازندگان بر صحنه نیز استفاده کرده بود که از نگاه یک مخاطب می توان گفت، توجیه خاصی نداشت.
منبع: ایسنا