آفتابنیوز : «برخی از اخبار نیاز به تفسیر ندارند به همین خاطر به جای واژه «تحلیل» ترجیح میدهم از تعبیر طرح نکاتی به بهانه انتشار آنها بپردازم؛ چرا که خود خبر به قدر کافی گویاست اما میتوان به «بهانه» آنها به موضوعاتی اشاره کرد یا آنها را به عنوان دلیل مدعاهایی آورد که پیش از این مطرح شده است.
خبر این است:
«مهشید اشتری، بازیکن خراسانی تیم ملی پینگپنگ ایران گفته است: نه آموزش و پرورش و نه اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی هیچ کدام هیچ کمکی تا کنون به من نکردهاند. نه در بُعد فنی و نه در بُعد مالی. در دوران امتحانات خرداد ماه عازم آلمان شدم تا در مسابقات جهانی پینگپنگ شرکت کنم. توقع داشتم آموزش و پرورش امتیازی در نظر بگیرد و عادی برخورد نکند اما متأسفانه در زمینه تحصیلی کمکی نکردند. مطمئنم حتی آموزش و پرورش خبر ندارد که چنین ورزشکاری در مدرسه هست و وقتی پیگیر کارهایم بودم به من گفتند ورزش را کنار بگذار و درس بخوان. گفتند تو یک دختری و به جای ورزش کردن باید درس بخوانی! برای اعزام به پرتغال نیاز داشتم که یک گواهی از مدرسه محل تحصیل بگیرم تا در صدور ویزا به مشکل برنخوریم اما همین را هم از من دریغ کردند.»
بارها نوشتهایم ساختار فرسوده و مستهلک آموزش و پرورش کنونی و نه الزاما معلمان و کارکنان اسیر در چرخدندههای زنگزده آن، «استعدادکُش» است. برای اثبات این استعدادکُشی دختر نوجوان خراسانی - مهشید اشتری - کفایت میکند البته خوشبختانه در این فقره هنوز موفق نشدهاند و دختر تسلیم نشده است اما آن چند نکته:
۱- همین که میگویند دختر درسات را بخوان و ورزش نکن یک گام رو به جلوست! چون قبلتر میگفتند برو شوهر کن و بچه بیار! چرا درس میخوانی؟ پس این گام رو به جلو را باید به فال نیک گرفت!
۲- جامعه ایرانی از خیلی کاستیها رنج میبرد. یکی هم حسادت است. برخی دوستتر میدارند دانشآموز وسیله تحقیرشان باشد. دختر مدالآور و قهرمان را اما چگونه تحقیر کنند؟ شاید این سنگاندازی عمدی و به خاطر همین حسادت باشد.
۳- نیمه مرداد امسال میزبان خانم دکتر ابتکار، مشاور رییسجمهوری در امور زنان بودیم. ایشان در مقام مقایسه امکانات این مشاورت با دوران ریاست سازمان حفاظت محیط زیست میگفت امکانات نیروی انسانی حوزه ریاست سازمان حفاظت محیط زیست بیش از کل نیروی انسانی امور مشاوره زنان بود. به ایشان گفتیم: مهم نگاه و تصمیم است نه نیرو و بودجه.
اگر رییسجمهور به شما اختیار تام بدهد و دستگاهها نامه شما را فرمان رییسجمهوری تلقی کنند به بودجه چندانی نیاز نیست. همین مورد یک مثال خاص است. این دختر به جای التماس به مقامات محلی باید از خانم ابتکار در مقام مشاور رییسجمهوری در امور زنان کمک میخواست و او میتوانست و باید به مدیر آموزش و پرورش یا مدیر کل ورزش یا وزرای مربوطه دستور میداد. این دیگر نیرو و بودجه نمیخواهد. اختیار تام و آگاهی عمومی میخواهد تا دختر بداند از کی کمک بخواهد و مقامات بدانند دستور خانم ابتکار درباره زنان همان دستور رییسجمهور است. هنوز هم دیر نشده و خانم ابتکار میتواند گره را باز کند و اگر باز شده اجازه ندهد برای دیگران تکرار شود.
۴- مهمترین وظیفه فرآیند آموزش و پرورش دو مقوله است: «کشف استعداد» و «افزایش اعتماد به نفس». استعداد این بچه کاملا کشف شده و اعتماد به نفس او هم در حدی است که عضو تیم ملی مملکت شده. دیگر چه میخواهند؟
۵- جامعه ایرانی باید این فرهنگ را اصلاح کند که هر کار دیگری را در مقابل درس خواندن حقیر میداند. بچه هر هنری داشته باشد، بیتوجه رد میشویم و میگوییم درسات را بخوان. از آرایشگری که سالها نزد او میروم بارها این قصه را شنیدهام که در نوجوانی فوتبالیست بسیار ماهری بوده اما پدرش مدام به او میگفته درس بخوان. بازی نکن! در نگاه پدران دیروز فوتبال فقط یک بازی بود حال آن که امروز این نگاه دیگر غالب نیست و فوتبالیست حرفهای در فهرست پردرآمدترین شغلها و کنار دندانپزشک قرار میگیرد.
اگر دفتر زنان در استانداریها فعالتر شود و به جای این که ذیل استانداری تلقی شود، همه بدانند مستقیم به ریاستجمهوری متصل است، آنگاه نامه مشاور زنان فرمان رییسجمهوری تلقی میشود و مقامات میدانند اگر اجرا نکنند حتی شاید کنار گذاشته شوند.
این ماجرا البته دو وجه جالب دیگر هم دارد یا میتواند داشته باشد:
تصور کنیم این دختر مدال بیاورد و قهرمان شود. در صف اول همین مقامات آموزش و پرورش و اداره کل ورزش میایستند و به حساب خود میگذارند و عکس یادگاری میگیرند یا اگر به پست یک بچه محصل اسراییلی بخورد و حسبالامر به قبلی ببازد یا خود را به مریضی بزند، آنگاه سیل تجلیلها متوجه او می شود...»
منبع: عصر ایران