آفتابنیوز : محمدحسین مهدویان، کارگردان فیلم «لاتاری» در برنامه تلویزیونی «سینما دو» از اظهارات قبلی خودش در برنامه تلویزیونی «هفت» (۱۶ بهمن) درباره شاهنامه عذرخواهی کرد.
به گزارش آفتابنیوز، احسان رضایی با این مقدمه در یادداشتی نوشته است: او در آن برنامه در جواب به انتقادها از فیلم خودش، شاهنامه را «فاشیستی و نژادپرستانه و پر از شعار» معرفی کرده بود. اما دیشب گفت که اسم پسرش را آرش گذاشته و برایش قصههای شاهنامه را میخواند و «من نسبتم با فردوسی اینجوریه».
او از به کار بردن آن تعبیرها در مورد شاهنامه عذرخواهی کرد و گفت کارش ادبیات و نقد ادبی نیست و آن شب میخواسته «به فردوسی پناه ببرد».
عذرخواهی مهدویان، البته که اقدام شجاعانهای است، اما همان ارجاعش به اسم آرش و داستان آرش کمانگیر، نشان داد که منتقدانش حق داشتند که بگویند او شاهنامه را نخوانده و نباید در مورد چیزی که نخواندهایم و اطلاعی نداریم نظر بدهیم. ماجرا خیلی ساده است: داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیامده!
شاهنامه بازسرایی حماسهٔ ملی ایرانیان است، اما تمام داستانهای اساطیری و حماسی ایران در این کتاب نیامده است. برای همین بعدها شاعران دیگری کار فردوسی را ادامه دادند که البته هیچکدام در شعر و هنر به پای او نرسیدند. معروفترین این منظومهها «گرشاسپنامه» از اسدی توسی است که داستان زندگی و جنگهای گرشاسپِ اژدهاکش، جد رستم را تعریف میکند.
داستان آرش کمانگیر هم از داستانهای ملی و اساطیری ماست که در شاهنامه نیامده، اما در قدیمیترین منابع مثل «اوستا» هست. طبق داستان، بعد از پایان جنگ ایران و توران در زمان منوچهر، قرار شد مرز دو کشور با پرتاب تیری از سپاه ایران مشخص شود.
یکی از سپاهیان منوچهر به اسم آرش این وظیفه را به عهده گرفت و از کوه «اییریو خشوتا» از چهارمین کشور روی زمین بالا رفت و با تمام نیرو تیری را به سوی کوه «خوانونت» در شرق رها کرد و جان خودش را در این پرتاب گذاشت. داستان آرش را ابوریحان بیرونی، از معاصران فردوسی، در کتاب «آثار الباقیه» و ضمن توضیح جشن تیرگان نقل کرده است.
اما فردوسی در شاهنامه از این داستان گذر کرده. دلیلش هم این است که در شاهنامه بلافاصله بعد از جنگ کینخواهی منوچهر از سلم و تور، سراغ داستان تولد زال میرویم و اینکه سام جهانپهلوان پسرش را که سفیدمو بود رها کرد و سیمرغ افسانهای زال را بزرگ کرد و اینطوری وارد داستان زندگی زال و عشق زال به رودابه میشویم تا به تولد رستم، قهرمان اصلی شاهنامه برسیم.
در شاهنامه فقط چندبار به اسم آرش کمانگیر اشاره شده. مفصلترینش در بخش پادشاهی شیرویه است که از پهلوانان تاریخ ایران یکی یکی اسم میآورند:
چو آرش که بردی به فرسنگ تیر چو پیروزگر قارن شیرگیر
در شاهنامه پادشاهان کیانی از فرزندان آرش معرفی میشوند و در جریان جنگ خسروپرویز و بهرام چوبینه (یکی از مدعیان سلطنت) هم بهرام خودش را از نسل آرش معرفی میکند.