آفتابنیوز : میرجلالالدین کزازی در روزنامه شرق نوشت: «جشن سپندارْمَذْگان یکی از جشنهای باستانی ایرانی است و مانند بسیاری دیگر از جشنهای ایرانی، سرشت و ساختاری آیینی و باورشناختی دارد. این جشن بازخوانده به سپندارمذ، یا در ریخت اوستایی آن: سِپَنْتا آرْمَئیتی، یکی از اَمشاسپندان یا فرشتگان فرّمند و بَرین در آیین کهن ایران است. امشاسپندان، در بن، شش ویژگی بنیادین و نهادین اهورامزدایند که در شش فرشتهی مِهین، نمادینه شدهاند. این شش با اهورامزدا هفتسپندانْ سپند (مقدسترین مقدسها) را، در سامانهی آیینی و باورشناختی کهن، پدید میآورند. در نمادشناسی کهن ایرانی، پنج امشاسپند از این شش: بهمن و اردیبهشت و شهریور و خرداد و مرداد یا امرداد، نرینهاند و تنها سپندارمذ است که مادینه شمرده میشود. مادینگی این فرشتهی بزرگ، از دید نمادشناسی، از آنجاست که این امشاسپند، در جهان اَستومند (جسمانی) و پیکرینه، در گیتی، نگاهبان زمین است و زمین، به پاس کارپذیری و اثرستانی که ویژگی بنیادین آن است، مادینه میباید بود، در برابر آسمان که کارساز است و اثرگذار و به ناچار، از این روی، نرینه شمرده میباید شد. بر همین پایه است که این امشاسپند فرشتهی نگاهبان زنان نیز هست و جشن بزرگداشت او جشن بزرگداشت زن.
در گاهشماری کهن ایرانی، پایه بر روز بوده است و ماه و سال. هفته از گاهشماری سامی بدین سامانهی گاهشمارانه راه جسته است. هر سال را دوازده ماه است و نام این ماههای دوازدهگانه از سپندترین و گرامیترین نامها. به همانسان، ماه را نیز سی روز که هر کدام از آنها را نامی است، همچنان گرامی و سپند. نام دوازده ماه نیز در میان این نامهای سیگانه، جای گرفته است. از همین روی، در هر ماه، روزی با آن ماه همنام خواهد بود. نیاکان ما این همنامی را گونهای از سپندینگی (تقدس) دوسویه و دورویه و دوگانه میدانستهاند و آن را به مُروا و فال نیک میگرفتهاند و جشنی بزرگ و باشکوه میآراستهاند. پنجمین روز از ماه سپندارمذ یا اسفند، سپندارمذ نامیده میشده است و جشن بزرگداشت این امشاسپند و به همان سان، جشن بزرگداشت زن ایرانی در این روز برگزارده میآمده است.
در این روز دلفروز، زن، بهگونهای آشکار، پادشاه خانه بوده است و خانگیان همه در فرمان وی بودهاند و میکوشیدهاند که زمینهی شادمانی و خشنودی او را، به هر شیوه، فراهم بیاورند. در این روز، مردان ارمغانی ارزنده به زنانشان میدادهاند. گاه نیز میکوشیدهاند که این ارمغان ارمغانی باشد کمیاب و از گونهای دیگر که به آسانی فرادست نمیتواند آمد. نمونه را، در بومهای گرمسیری ایران که در آنها، هوا در اسفندماه گرم بوده است، شوهر، با رنج و تلاشی بسیار، بر کوه فرا میرفته است تا از برفهای انباشته بر ستیغ آن، پارهای را برگیرد و به همراه بیاورد و برای بانوی فرخندهخوی خویش، برفاب بسازد. گاه نیز، شوهر و فرزندان، به پاس خشنودی سپندارمذ، ایزد زمین، به نام همسر و مادرشان که در روز سپندارمذ، شهربانو (ملکه)ی خانه دانسته میشده است، درختی در باغچهی سرای، مینشاندهاند.
من، از بن جان و دندان، فرارسیدن روز و جشن سپندارمذگان را که سپندارمذْ روز از ماه سپندارمذ است، به همهی زنان ایرانی که نمونههایی نیک و ناب از ویژگیهایی سپندارمذ: مهر و فروتنی و شکیباییاند فرّخباد میگویم و در آن میان، به مهربانوی خویش سیمیندخت نیز که دیر زیاد و شاد!»