کد خبر: ۵۲۹۹
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۸۴ - ۱۷:۱۶

فارنهایت فلسطین در آستانه نمایش

آفتاب‌‌نیوز : اين اولين فيلم مستند است که در سازمان ملل به نمايش در آمده و سازمان ملل در نظر دارد آن را به عنوان فيلم صلح سال 2005 نام گذاری کند. اگر فيلم عليرغم فشار جريان های نفوذی اين عنوان رابه خود بگيرد، در 29 نوامبر که روز همبستگی بين المللی با مردم فلسطين است، در سينما های اروپا به نمايش گذارده خواهد شد. بعضی اين فيلم را فارنهايت 9/11 فلسطينی خوانده اند.

راشل کوری شخصيت مرکزی فيلم است و از طريق بازتاب جريان فعاليت و ماجرای دلخراش قتل اوست که مساله ای که برای آن جان داد، يعنی دفاع از حقوق بشر در فلسطين در فيلم طرح می شود. کارگردان در گفتگو با پدر و مادر راشل تصويری از شخصيت راشل کوری را به نمايش می گذارد.

راشل وقتی ده ساله بود ليستی از مشاغل مورد علاقه خود تهيه کرده بود. يکی از گزينه های او فعاليت بشردوستانه بود. والدينش سيندی و کرگ برای راشل داستان هايی از کشتار های جمعی توسط نازی ها را می خواندند. راشل شعر می گفت و برای مادرش کارهای دستی هنرمندانه درست می کرد. او عاشق اقيانوس آرام بود و از اين که کودکان رفح بااين که فاصله ای با سواحل مديترانه نداشتند از دسترسی به ساحل محروم بودند رنج می برد.

نظر پدر و مادر نسبت به درگيری های فلسطين وقتی عوض شد که دست نوشته های راشل را خواندند، چون قبل از آن رسانه های همراه با جريان حاکم در اين مورد اطلاعات نمی دادند.

سيندی کوری می گويد دخترش از استعدادفوق العاده در درک سريع مسايل برخورد بود. او در مقابل دوربين از توانايی دخترش در زبان، در تجزيه و تحليل مسايل و هوش فوق العاده او صحبت می کند. راشل نه تنها از تيزهوشی برخوردار بود، بلکه قلبی عميقا گرم داشت. او زنی بود با کمال و سرشار از عشق.

راهی که راشل انتخاب کرد يک گزينش آگاهانه بود. او برای کودکانی که ستم و اشغالگری زندگی آن ها را تباه کرده است، قامت راست کرد. در رفح جايی که راشل جانش را از دست داد سفر خانه به مدرسه برای کودکان سفر مرگ و زندگی است. حتی وقتی که 100 داوطلب صلح که پوسترهای راشل را در دست دارند همراه کودکان حرکت می کنند، سربازان نسبت به آن ها با تيراندازی و گاز اشک آور واکنش نشان ميدهند. و فيلم نشان می دهد مردم دارند از ترس جان فرار می کنند.

در آوريل 2003 وقتی فعال صلح انگيسی تام هورندال 2004- 1981 در رفح تعدادی از کودکان فلسطينی را همراهی می کرد که به مدرسه بروند، تيراندازی آغاز شد. کودکان از ترس بر جای خشک شدند. هورندال آن ها را در پناه خود گرفته بود. وقتی که او يک دختر را به مکان امنی هدايت می کرد، يک سروان اسرائيلی به نام وحيد تايسير سر او را هدف قرار داد. تام نه ماه بعد درگذشت. مادرش جوزلين بلافاصله به رفح رفت تا حقيقت را کشف کند. دادگاه قرار است در 26 ژوئن امسال حکم او را تعيين کند.

برکت از عکس ها برای بازسازی روزی که راشل از دست رفت کمک می گيرد. بولدوزر راشل را با خاک می روبد، او ژاکت نارنجی اش را بر تن داشت. راشل نمی خواست بگذارد خانه کسانی را که چند هفته ميهمان آن ها بود خراب کنند. اگر خانه را ويران می کردند، خانواده کجا بايد زندگی می کرد؟

شاهدان عينی می گويند سرباز اسرائيلی که راشل کوری را با خاک در هم کوبيد، او را ديده بود. بعد از واقعه آن سرباز لبخند زده بود و از درون بولدوزر دستش را به سوی دوستان و همراهان راشل تکان داده بود. او از بولدوزر بيرون نيامد تا قربانی بی سلاحش را ببيند.

رفتار سرباز در مقابل دوربين نشان می دهد، انسانيت از او رخت بر بسته است. گزارش اول اسرائيل در رابطه با تحقيق چگونگی مرگ کوری به شيوه ای قابل هضم تنظيم نشد، بلکه صاف و ساده يک دروغ بود. گفتند بولدوزر هرگز با کوری تصادم نکرد. فيلم داخل کابين بولدوزر را نشان ميدهد و سرباز می گويد: , Dobby to two ، من يک هدف را زدم,. اين واقعيت که سرباز در ملا عام ظاهر نشد نشان می دهد او هرگز از جنايتی که مرتکب شده چيزی نياموخته است. خانواده،دوستان و هم قطاران نظامی اش که به سکوت خود ادامه دادند، شريک جنايتی نفرت انگيزی هستند که حل نشده باقی مانده است.

صحنه های بعدی فعالين صلح را نشان می دهد که برای راشل سوگواری می کنند و بسياری تاکيد می کنند فلسطينی ها به همين ترتيب به دست سربازان اسرائيلی کشته می شوند. فيلم صحنه های واقعی از هبرون را نشان می دهد. سربازان اسرائيلی دست ها و پاهای يک مرد فلسطينی را گرفته و می کشند، صورتش را آن قدر به زمين می کوبند تا بيهوش شود. يهوديان اسکان داده شده با سلاح های نيمه اتوماتيک در خيابان های نيويورک حرکت می کنند. در صحنه بعدی با يک زن يهودی بازمانده از کشتار نازی ها- هدی اپشتاين- که فعال صلح است مصاحبه می شود. او می گويد قربانيان به قربانی کننده تبديل شده اند و از سرباز اسرائيلی می گويد که در پست نگهبانی به او می گفت اگر به رام الله برود او را به دو قسمت شقه خواهد کرد. و مصاحبه با اسکان يافتگان يهودی نشان داده می شود که می گويند خواهان صلح اند. به همين جهت فلسطينی ها بايد از ساحل غربی فلسطين کوچ کنند. به جايی ديگر مثل اردن يا تونس.

ريچارد گر هنرپيشه پرآوازه آمريکا نشان داده می شود که می گويد شهروندان آمريکايی که در دموکراسی زندگی می کنند بايد به خود بياموزند، و بايد به دولت آمريکا بگويند با مسووليت عمل کند. او می گويد آن چه در اين گوشه جهان دارد روی می دهد قلب انسان را به درد می آورد.

سونيا نتنين در نقد فيلم، می نويسد برکت با بسياری از پزشکان و وکلای فلسطينی صحبت کرده، ولی فيلم صدايی به مردم عادی فلسطين نداده است. شايد اين بدان خاطر بوده که هدف کارگردان جلب حمايت بين المللی است، اما اگر صدای خود قربانيان را می شنيديم تصوير بهتری از اشغال به بيننده داده می شد.

نتنين می نويسد برکت فيلم را طوری ساخته است که مفهوم وجدان و نقشی که هر فرد به آن در زندگی اش می دهد بازتاب داده شود. فيلم اين فلسفه را با خود حمل می کند که بعضی از آدم ها کارهای نادرستی می کنند و بعضی از مردم نسبت به اين کارها به شيوه ای غير خشونت آميز واکنش نشان می دهند. و سرانجام بيننده در برابر اين سوال قرار داده می شود که آيا بايد نسبت به آن چه در فلسطين می گذرد بی تفاوت بود و از کنار آن گذشت، يا بايد از حق دفاع کرد.
سوال از اين طريق در مقابل بيننده گذاشته می شود که فيلم به درگيری فلسطين و اسرائيل از ديدگاه های مختلف و متفاوت نگاه کرده است.

نتنين از برکت پرسيد چرا راشل کوری را به عنوان شخصيت محوری فيلم انتخاب کرده است. برکت می گويد به سه دليل: اول اين که شاهدان عينی می گويند اين به هيچ وجه حادثه نبود. دوم به اين دليل که ماجرا را در آمريکا تعقيب کرده و متوجه شده آن ها نمی خواهند در باره راشل کوری صحبت کنند. سوم اين که رسانه های آمريکا به قتل کوری به اندازه کودکان آمريکايی که ناپديد می شوند يا به قتل می رسند، پوشش ندادند:

اين باعث شد که در درونم اين احساس بوجود بيايد برای اين دختر بايد کاری کرد.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین