آفتابنیوز : دوست داشتن آدمها به دلایل مختلفی در قلب ما پدیدار میشود. در گذشتههای دور ثابت شده بود که عشق و دوستداشتن تغییراتی در مغز انسان ایجاد میکند که میتوان آن را به عنوان یک عارضه روانشناختی بشمار آورد.
اما واقعا چه اتفاقی در ذهن و جسم انسان روی میدهد که احساس عاشقی پیدا میکند؟ و چرا ما برخی از انسانها را بیشتر از بقیه دوست داریم؟ این سوالاتی است که برای بسیاری از مردم مطرح میشود. به همین خاطر، در ادامه این مطلب فرضیههای علمی که در این رابطه وجود دارند را برایتان برشمردهایم تا شاید گوشهای از پاسخهای خود را پیدا کنید.
بد نیست اشاره کنیم که در سالهای اخیر مبحثی تحت عنوان «هورمون عشق» مطرح شده است که گفته میشود مسئول عشق و عاشقی انسانهاست. این عبارت در واقع به هورمون اکسیتوسین گفته میشود که توسط غده هیپوفیز ترشح میشود و به طور کلی در رشد رفتارهای اجتماعی، واکنشهای بین فردی و در کنترل اضطراب نقش کلیدی دارد. فرضیههای زیر شما را با حقایقی آشنا میکنند که میتوانید بعضا از آنها در راستای بهبود روابط دوستانه و تعاملات اجتماعی خود بهره بگیرید. برای آشنایی با این فرضیههای علمی با ما همراه باشید.
پیامهای نوشتاری که با نقطه تمام میشوند نشاندهنده عدم صمیمیت یا عصبانیت هستند.
دانشمندان دانشگاه ایالتی نیویورک در Binghamton به سرپرستی «سلیا کلین» آزمایشی را روی ۱۲۶ دانشجو انجام دادند. آنها از دانشجوها خواستند تا مکالمههای کوتاهی که شامل دو خط بودند را بخوانند: یک خط سوال و خط دوم پاسخهای کوتاهی همانند بله، آره، باشه و …
مساله مهم در این آزمایش وجود نقطه در انتهای جملات بود.
پس از بررسی پاسخها، دانشمندان به این نتیجه رسیدند، جملاتی که به نقطه منتهی میشدند از نظر اکثر دانشجوها بسیار غیرصمیمی و رسمی بود. در مقابل، پاسخهای بدون نقطهگذاری سرشار از مهربانی بهنظر میرسیدند. از آنجا که نمیتوان لحن، حالت چهره و احساسات خود را در نوشتهها نمایش داد، اغلب مردم با استفاده از حروف بزرگ، بزرگ یا کوچک نوشتن یا علائم نگارشی سعی در نمایش دادن احساسات خود دارند.
بهطور مثال، پاسخهای کوتاهی که به نقطه منتهی میشوند اغلب نشان میدهد که مکالمه از نظر فرد تمام شده است و او دیگر دوست ندارد صحبتهایشان ادامه پیدا کند. یا بزرگ نوشتن حروف هم اغلب به عنوان عصبانی بودن و داد کشیدن تلقی میشود. نتیجه نهایی این آزمایش علمی این بود که وقتی کسی انتهای جوابهای تککلمهای خود نقطه میگذارد، به احتمال زیاد عصبانی است.
رفتار انسانها مبتنی بر رفتار طرف مقابل و آنچه از او انتظار میرود است
آیا تاکنون عبارت «اثر پیگمالیون» به گوشتان خورده است؟ اثر پیگمالیون، نوعی پدیده روانشناسی است که بر اساس آن افراد نسبت به سطح انتظارات دیگران واکنش نشان میدهند. بهطور مثال، اگر معلمی براین باور باشد که بچهای کند ذهن است، خود بچه هم باور میکند و واقعاً دیر یاد میگیرد. عکس این مساله هم صادق است و اگر از کسی انتظارات بالایی برود او تلاش خود را برای دستیافتن به چنین انتظاری بالاتر میبرد.
اثر پیگمالیون را «انتظار دیگران از عملکرد شخصی» نیز مینامند.
در یکی از مقالههای علمی نشریه دانشگاه هاروارد، روانشناس رفتارهای اجتماعی، امی کودی توصیه کرده: «اگر شما کسی را احمق فرض کنید بدون شک با او بهگونهای رفتار میکنید که گویا هیچچیز نمیفهمد. او نیز در نتیجه رفتار شما، واکنشهای عجیبی از خود نشان میدهد.»
این یکی از خطرات کلیشه و رفتارهای قالبی است. وقتی ما رفتارهایی را مبنی بر قالبهای ذهنی خود نمایش میدهیم، باعث واقعیت یافتن این کلیشه میشویم؛ حتی اگر صحت نداشته باشد. اگر این مقوله را به درستی درک کنید و متوجه شوید که ما آینه رفتاری دیگران هستیم، بدون شک در رفتار خود با دیگران تجدیدنظر خواهید کرد. سعی کنید با رفتار خود به دیگران کمک کنید تا رشد و پیشرفت داشته باشند.
ما به سمت کسانی جذب میشویم که دارای خصلتهای خوب ما و ویژگیهایی که نداریم، هستند
این قانون در مورد اغلب مردم مصداق دارد و شامل دو بخش کاملا ساده است:
ما جذب کسانی میشویم که دارای ویژگیهایی هستند که ما در مورد خودمان دوست داریم
ما جذب اشخاصی میشویم که ویژگیهای مثبتی دارند که مهمتر از چیزهایی است که ما در مورد خود دوست نداریم
به این مثال ساده توجه کنید: دختری را در نظر بگیرید که به زیبایی ظاهری خود افتخار میکند اما از اینکه رفتار ثابت و قاطعی ندارد از خودش ناراحت است. او مردی را ملاقات میکند که به لحاظ ظاهری همانقدر جذاب است و در عین حال بسیار کاریزماتیک و معتمدبهنفس هم رفتار میکند. این مساله باعث میشود تا این خانم جذب چنین مردی بشود زیرا در عین حال که شبیه هم هستند، بسیار هم با یکدیگر تفاوت دارند. این باعث میشود تا این دو نفر یکدیگر را تکمیل کنند.
ما اغلب به غریبههایی اعتماد میکنیم که یادآور افرادی هستند که قبلا اعتماد ما را جلب کردهاند
گروهی از دانشمندان آمریکایی آزمایشی را روی ۲۹ شرکتکننده انجام دادند. بدین واسطه از شرکتکنندهها درخواست شد تا بین دو گزینه زیر یکی را انتخاب کنند:
۱۰۰ دلار دریافت کرده و آن را نزد خود نگه دارند
همه ۱۰۰ دلار یا بخشی از آن را با سه نفر دیگر که فقط عکسهایشان را دیدهاند را برای شروع یک بیزینس سرمایهگذاری کنند.
به واسطه بازیهای مختلفی که با شرکتکنندهها انجام شد، آنها متوجه شدند یکی از مردان حاضر در عکس، همیشه عایدیهای خود از سرمایهگذاری را با شرکایش تقسیم میکند، نفر دوم گاهی این کار را انجام میدهد و نفر سوم بهندرت چنین کاری انجام میدهد. پس از القای این احساس، مرحله دوم آزمایش آغاز شد. از شرکتکنندهها خواسته شد تا برای بازی جدید، برای خود شریک انتخاب کنند. ۴ نفری که در عکس بودند کاملا جدید بودند. این در حالی بود که بقیه ۵۴ عکس در فتوشاپ دستکاری شده بودند و شبیه یا کاملا متفاوت از افرادی بهنظر میرسیدند که در آزمایش قبلی به نمایش در آمده بودند.
در نتیجه این آزمایش، محققان متوجه شدند شرکتکنندهها گرایش زیادی به انتخاب از میان تصاویری دارند که در آزمایش قبلی حس مثبتی به آنها داشتهاند. و بیش از ۶۸ درصد از شرکتکنندهها از انتخاب کسانی که شبیه مردان غیرقابل اعتماد آزمایش قبلی بودند، پرهیز کردند.
مغز ما میتواند میزان محبوبیت افراد را تشخیص دهد
بدون شک در همه گروههای اجتماعی میزان محبوبیت مردم بر اساس شمار ارتباطهای او و لایک و کامنتهایی که میگیرد تعیین میشود. اما ما چگونه میتوانیم محبوبیت دیگران را حتی زمانی که با ذائقه ما جور نیست، تشخیص دهیم؟ در یکی از تحقیقاتی که در نشریه PNAS منتشر شده بود، کارشناسان از داوطلبها خواستند تا با نگاه به عکس پروفایل افراد میزان محبوبیت آنها را تشخیص دهند. بهطور همزمان، دانشمندان به اسکن مغز داوطلبین پرداختند.
در نتیجه این امر مشخص شد، هنگام تحلیل ذهنی مبنی بر محبوب بودن یا نبودن یک فرد بخشهای ویژهای از مغز انسان شروع به فعالیت میکنند. بنابراین، شبکه عصبی خاصی در مغز مسئولیت تشخیص اینکه کسی جذاب هست یا خیر را به عهده دارد. البته این امر مستلزم یک تخمین حسی و سیستمهای دانش اجتماعی نیز هست.
ما زمانی کسی را دوست داریم که او ما را همانگونه که دوست داریم دیده شویم، میبیند
تقریبا همه مردم دوست دارند همانطور در انظار عمومی دیده شوند که خودشان در مورد خود فکر میکنند. همه ما دوست داریم عقایدمان را با دیگران به اشتراک بگذاریم. این پدیده بارها در کشورهای مختلف جهان مورد بررسی قرار گرفته است: از شرکتکنندههایی با نگاههای مثبت و منفی نسبت به خود خواسته شد تا بگویند دوست دارند با چه کسی ارتباط داشته باشند: کسانی که تصورات مثبت نسبت به آنها دارند یا تصورات منفی؟
کسانی که تفکر مثبتی نسبت به خود داشتند بیان داشتند که ترجیح میدهند با انسانهایی بادیدگاههای مثبت همکلام شود، و برعکس.
این آزمایش نشان میدهد مردم دوست دارند با کسانی معاشرت داشته باشند که بازخوردی فعال نسبت به شخصیت درونی آنها دارند. در چنین حالتی انسان این اطمینان را دارد که بیشتر درک میشود و از این نوع ارتباط هم بسیار خرسند خواهد بود.
افرادی که قرینه همدیگر هستند بیشتر جذب هم میشوند
هنگامی که یک فرد جذاب را میبینید، بدون شک نمیگویید: «او دقیقا قرینه من است!» اگرچه تحقیقات متعددی نشان دادهاند که اگر رفتار و روحیات افراد با هم متقارن باشد، قدرت جاذبه بیشتری بین آنها برقرار خواهد شد.
البته شایان ذکر است که انسانهای کاملا متقارن و یکسان در جهان وجود ندارند زیرا این امر به لحاظ زیستشناس امکان ندارد
روزیاتو