آفتابنیوز : سرویس بین الملل- به نظر میرسد ماجرای قتل خاشقجی روزنامهنگار سعودی آخرین صحنه از نبرد 300 ساله میان دو سوی اسلام سنی یعنی ترکیه سالها تحت حکومت خلافت عثمانی و عربستان تحت حکومت خاندان آل سعود باشد.
به گزارش آفتابنیوز؛ "مصطفی آکیول" که از روزنامهنگاران لیبرال ترک است و سالها پیش در ستایش حزب عدالت و توسعه مینوشت و اکنون خود از منتقدان اردوغان است در مطلبی تازه در نشریه "فارین پالسی" اشاره میکند که مسئله قتل خاشقجی تنش تاریخی میان ترکیه و عربستان سعودی را برجسته ساخت.
مقاله او در ادامه میآید:
قتل روزنامهنگار برجسته سعودی در کنسولگری آن کشور در اسانبول توطئه زشتی بود که چهره اصلی محمد بن سلمان شاهزاده سعودی را نشان داد. او میخواست با نقاب اصلاحطلبی چهره دیگری از خود به جهان نشان دهد. با این حال، کمتر کسی متوجه این موضوع شد که این رسوایی رقابتی طولانیمدت میان ترکیه و عربستان سعودی در بستر تاریخ را برجسته ساخت. ریشه این شکاف نهفته در نسخههای متمایز کشورهای اسلامی از اسلام سنی است که در مسیر تاریخ تکامل یافته و دیدگاههای متضاد را در خاورمیانه معاصر ایجاد کرده است.
همه این نسخهها و دیدگاهها ناقص هستند با این حال، با توجه به اقدامات گذشته و ایدههایی برای آینده، غرب و جامعه بینالمللی مجبور است یکی از آنها را سزاوار حمایت بداند. این داستان به قرن هجدهم باز میگردد. بخش مهمی از نقاطی که امروز خاورمیانه مینامیم از جمله بخش قابل سکونت شبه جزیره عربستان سعودی بخشی از امپراتوری عثمانی بودند و به طور عمده توسط نخبگان مسلمان ترک و اهل بالکان اداره میشدند. از جمله بوسنیاییها و آلبانیاییتبارها. مکه و مدینه در آن زمان شهرهای مقدس و مورد احترام از نظر مذهبی بودند اما به خودی خود هیچگونه اهمیت سیاسی و فرهنگی نداشتند. در سال 1740 میلادی به این سو در شبه جزیره عربستان سعودی یک محقق به نام "محمد بن عبدالوهاب" ظهور کرد. او دعوت آتشینی برای احیای "اسلام واقعی" داشت. او احیاگر حنبلیگرایی بود که یکی از جزماندیشترین مکاتب از چهار مکتب اصلی و شاخه اسلام سنی محسوب میشود. او مسلمانان سنی را به حمله علیه شیعیان و همسایگان سنی ماند عثمانیها فرا میخواند و آنان را خارج شده از دین و مرتد قلمداد می کرد. او آنان را بدعتگذار در دین میدانست. او مسیحیان و صوفیها را به دلیل احترام گذاشتن به زیارتگاهها طرد و نفی میکرد. وهاب به زودی با رهبری به نام ابنسعود بنیانگذار سلسله سعودی متحد شد. آنان شروع به قتل عام شیعیان در کربلا در سال 1801 و اشغال مکه در سال 1803 میلادی کردند. عثمانیها در سال 1812 قیام وهابیها را از طریق حاکمیت خود در مصر سرکوب کردند و وهابیها به صحرا عقبنشینی کردند. جنجال دوم اما در سال 1856 میلادی رخ داد زمانی که عثمانیها به لطف نفوذ متحدان بریتانیاییشان در ابتکار عملی تازه ممنوعیت تحارت برده را اعلام کردند که تجارتی سوداور در سواحل افریقا و شهر جده عربستان بود. در آن زمان مفتی مکه به این موضوع اعتراض کرد و اعلام کرد که ترکها کافر شدهاند و ریختن خون آنان حلال است.
جنبش تنظیمات یا اصلاحات بزرگ دوره عثمانی در اواسط قرن نوزدهم که طی آن هنجارها و نهادهای غربی وارد امپراتوری عثمانی شد و در نهایت قانون اساسی و پارلمان در آن قلمرو شکل گرفت چیزی بود که هنوز هم در سلطنت عربستان سعودی قابل تصور نیست. این امر منجر به تشکیل جمهوری ترکیه با قانونی سکولار شد. در آن زمان زنان به حقوق برابر دست یافتند و دموکراسی در ترکیه جوانه زد. امروز اما در دموکراسی ترکیه گرههایی ایجاد شده است؛ مذهبیها در ترکیه نسبت به سکولاریسم سبک فرانسوی واکنش منفی نشان دادهاند و اردوغان با بهرهبرداری از پوپولیسم در حال تقویت قدرت اقتدارگرایانه خود است.
مدل ترکیه که حزب عدالت و توسعه تحت رهبری اردوغان که در یک دهه پیش گمان میشد الهامبخش بسیاری از مسلمانان، از جمله من بود و آن را ترکیبی از اسلام و دموکراسی لیبرال تصور میکردیم، در پنج سال گذشته رو به زوال گذاشته است. روزنامهنگاران زیادی در ترکیه زندانی شدهاند و نوعی فرقهگرایی و کیش شخصیت جدید در ترکیه شکل گرفته که من آن را "اردوغانیسم" نامگذاری میکنم. با این حال، اردوغان و همدستان او هنوز اسلامگرایان ترکیه هستند و در مقایسه با نخبگان سعودی هنوز مدرنتر هستند و تفسیر ملموستری از اسلام سنی را ارائه میدهند. این در مورد اختلاف اخیر میان آنکارا و ریاض خود را نشان میدهد. این موضع خود را در مورد رویکرد آنان نسبت به ایران نیز نشان میدهد. سعودیها خود را قهرمان جنبش متحد سنی علیه ایران میدانند که ناشی از نفرت عمیق آنان از شیعیان است که ریشه در وهابیت دارد. به نظر میرسد این رویکرد فرقهگرایی مسمومی را در منطقه تقویت میکند که نتیجه آن را در فاجعه یمن میبینیم. در مقابل، علیرغم آنکه ترکیه سالهاست که با ایران در مورد جنگ سوریه مخالف است اما ایران را دشمن خود نمیداند. اردوغان بارها گفته من سنی یا شیعه نیستم؛ من مسلمان هستم. این روش مناسبی برای کاهش تنش و فرقهگرایی در منطقه است.
اختلاف دوم میان آنکارا و ریاض بر سر اخوان المسلمین است، حزب سیاسی اسلامگرا در مصر که در سرتاسر منطقه شاخههای متعددی دارد. ریاض اخوانیها را تروریست میداند و به همین خاطر از کودتای نظامی در مصر علیه آنان در سال 2013 میلادی حمایت کرد. آنکارا اما کودتا را محکوم و از اخوانیها حمایت کرد. اخوان المسلمین حزب سیاسیای است که هدف نهایی خود را برقراری شریعت یا قانون اسلام میداند؛ هدفی که میتواند نگرانیای برای اعراب سکولار باشد. عربستان سعودی هم شکل سختگیرانه شریعت را اجرا کرده است و جنبشهای سلفی را در منطقه تقویت میکند که نسبت به اخوانیها در مواردی رویکرد متحجرانهتری در قبال حقوق زنان دارند. نگرانی واقعی عربستان سعودی از اخوانیها دلیل سیاسی دارد چرا که اخوانی که قدرت مطلق حاکم را برسمیت نمیشناسند و این تهدیدی برای عربستان سعودی و سلطنت آن محسوب میشود. در این میان ترکیه رویکرد مناسبی را انتخاب کرده و به دموکراسی انتخابی عادت کرده است؛ چیزی که سعودیها آن را برسمیت نمیشناسند. اما ترکیه باید بداند که دموکراسی به هیج وجه به معنای استبداد اکثریت نیست؛ چیزی که اکنون به رویکرد ترکیه تبدیل شده است. برای پیشرفت دموکراسی در ترکیه حاکمان این کشور باید از مدل تونس پیروی کنند جایی که سکولارها و اسلامگرایان با یکدیگر همزیستی دارند.