آفتابنیوز : این مددجوی تحت حمایت کمیته امداد شهرستان یزد که با تحمل سختیهای فراوان در طول زندگی سرانجام به خودکفایی رسیده است، میگوید: من راوی زندگی افراد آسیبدیده اعم از فرزندان طلاق و اعتیاد از طریق عروسکهایم هستم، شاید در گوشهای از دنیا کسی داستان عروسکهای مرا بخواند، آنها را ببیند و تصمیم بگیرد پدر و مادر بهتری باشد و من به این امید هر روز عروسک میسازم.
وی درباره سرنوشت خود اظهار میکند: فرزند دوم خانواده بودم، از وقتیکه به دنیا آمدم همیشه جنگ و دعوا در محیط خانه حاکم بود و کودکی من در اختلاف و درگیری بین پدر و مادرم خلاصه میشد، آنها پس از 11 سال زندگی مشترک از هم جدا شدند.
وی ادامه میدهد: سال 75 که در کلاس پنجم دبستان تحصیل میکردم، تمام کودکی من با توجه به شرایط خاصی که در زندگی وجود داشت در همان سال تمام شد و از این سال بود که من دیگر پدرم را ندیدم و پس از جدایی، روزهای سختتر از گذشته در کنار مادرم و در منزل پدربزرگم آغاز شد.
به گفتهی این مددجوی یزدی، چند سال بعد مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد و همراه شوهرش به تهران نقلمکان کرد و پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد و آنها هم به کرمان رفتند، سختترین روزهای عمر من و خواهر و برادرم آن زمانی بود که نه پدری بالای سرمان بود و نه مادری، من در این سه سال ساخته شدم و موفقیت امروز من مرهون صبر و تلاش در آن سه سال تنهایی بود. 17 سال داشتم که مسئولیت خواهر و برادرم را به دوش کشیدم و از همان سال تحت حمایت کمیته امداد قرار گرفتیم.
وی میگوید: تنها لذتی که از داشتن پدر و مادرم داشتم همان عکس دو نفرشان بود. گرمای بودنشان را در رویای خود رشد میدادم اما کم بود و من را راضی نگه نمیداشت، داشتن خانواده احساس فوقالعادهای بود که از آن محروم بودم.
وی ادامه میدهد: خانواده گرم و صمیمی، آرزوی من بود و تنها نام پدر و مادر کافی نبود، در کنار هم بودن اصلیترین نیاز ما بود با این حال دلیلی برای عدم موفقیت من نبود لذا سختیها را به جان خریدم و در نهایت به رؤیاهای خود رسیدم، صندوق لباسهای قدیمی را باز کردم. گوشهای از اتاق نشستم و با قیچی به هر کدام شکلی دادم.
وی بیان میکند: این کار علاوه بر این که مرا از سردرگمی و بیحوصلگی نجات داده بود، دیدن دستسازهایم مرا به وجد میآورد، روزها گذشت و من هرروز سرم را با تکه پارچهها و ساخت عروسک گرم میکردم و اندک درآمدی که داشت به من دلگرمی میداد.
این مددجوی تحت پوشش کمیته امداد یزد اضافه میکند: سال 82 بعد از گرفتن مدرک رشته عروسکسازی با وجود تمام خلأها و کمبودها تصمیم به پیشرفت گرفتم، پیشرفتی که به خاطر نبود محیط عاطفی خانواده مشکل به نظر میرسید ولی با حمایت و راهنمایی مددکاران کمیته امداد این کار شدنی شد و با دریافت 500 هزار تومان وام اشتغال در سال 82 یک مغازه کوچک با مبلغ کم روبروی منزلم اجاره کردم و لوازم موردنیاز برای عروسکسازی را تهیه کردم.
وی میگوید: کار خود را با آموزش عروسکسازی به 15 نفر از هنرآموزان علاقهمند به این رشته هنری آغاز کردم و تابستان نیز در کانونهای فرهنگی کمیته امداد به دانش آموزان آموزش میدادم، هرروز تجربه بیشتری کسب میکردم در کنار عروسکسازی هنرهای دیگری ازجمله قلابدوزی، سنجاق دوزی و سرمهدوزی هم انجام میدادم.
به گفته وی، سال 84 با فرزند یکی از مددجویان تحت حمایت کمیته امداد ازدواج کردم و با هم مشغول عروسکسازی و فروش عروسک در مکانهای مختلف از جمله پنجشنبه بازار، پارکها و سطح شهر شدیم و کمکم با پساندازی که کردیم، توانستیم یک کارگاه در طبقه بالای منزل برای آموزش شاگردان بسازیم به طوری که از ابتدای کار آموزش تاکنون به حدود 140 نفر عروسکسازی را آموزش دادهام.
به گزارش ایسنا، این مددجوی یزدی با بیان این که هر روز موفقیت من در این کار بیشتر شده است،اظهار میکند: با وجود سفارشهای زیادی که دارم با تلاش شبانهروزی مصمم هستم به تعداد شاگردانم اضافه کنم تا بتوانم پاسخگوی مشتریان باشم، هماکنون بهطور میانگین ماهیانه 2.5 میلیون تومان درآمد دارم و از این که توانستهام در کارم به موفقیت دست پیدا کنم و به خودکفایی برسم، احساس غرور میکنم.