آفتابنیوز : زن جوان برخلاف مراجعه کنندگانی که برای درخواست طلاق به دادگاه خانواده آمده بودند، آمده بود ببیند آیا راهی برای برگشت از طلاق وجود دارد یا نه؟ چون می گوید بعد از طلاق پریشان و مضطرب شده است.
او اظهارمی کند: بعد از سال ها زندگی با یک مرد معتاد که دست بزن داشت با هر زحمتی بود طلاقم را گرفتم تا خودم را از گرفتاری نجات دهم اما این آغاز مشکلاتم بود.
بعد از طلاق جو سنگینی را احساس می کردم و از نگاه های اطرافیانم آزرده می شدم. زمانی که طلاق گرفتم اوضاع فرق کرد و استرس و ترس عجیبی به دلم افتاد و از جدایی پیشمان شدم. احساس می کردم طلاق اشتباه بود و شاید اگر با شوهر معتادم می ساختم حداقل از این بلاتکلیفی و نگاه های سنگین اطرافیان بهتر بود.
شب ها به خاطر ترس از خواب می پریدم، پسر خردسالم بهانه پدرش را می گرفت و از این بابت دچار عذاب شدم. گذشته از این مشکلات نمی دانستم با هزینه و مخارج زندگی ام چطور کنار بیایم، برای همین در یک تولیدی مشغول به کار شدم.
اما از روزی که بعضی از همکارانم متوجه شدند من مطلقه هستم رفتارشان با من عوض شد و نگاه های سنگین شان را احساس می کردم. حتی یک روز یکی از همکارانم به من پیشنهاد ازدواج داد و از آن روز به بعد تحت فشار بودم. خانواده ام به من می گفتند در یک اتاق در خانه شان زندگی کنم اما من تحمل نیش و کنایه آن ها را نداشتم چون برای ازدواج با همسرم در برابر آن ها ایستاده بودم.
بدجوری در دو راهی زندگی گیر افتادم. وقتی دیدم از همه طرف مورد هجمه قرار می گیرم و مشکلات روز به روز بیشتر به من فشار می آورد و کسی هم نیست به او تکیه کنم خواستم یک بار دیگر شانسم را امتحان کنم و به مرکز مشاوره دادگاه خانواده بیایم تا اگر راه حلی و تنها روزنه امیدی برای بازگشت به زندگی سابقم وجود داشته باشد، برگردم.
چون فکر می کنم شاید اگر با شوهر سابقم که معتاد بود و دست بزن داشت می ساختم و او را ترک می دادم مشکلاتم کمتر از جدایی بود.