کد خبر: ۵۵۸۶۶۸
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۲
دلنوشته ای به بهانه برگزاری کنسرت «ره عشق»؛

میان هستی و نیستی باز تو را میخوانم ...

حس عجیبی بر من قالب شده بود. از طرفی دلهره داشتم و با خود می‌گفتم که چگونه می توانم در آن ساعت، در این مراسم شرکت کنم و شاهد رونمایی از مجموعه عاشقانه در باران و البوم نیایش باشم. اما دل را به دریا زدم و دعوت را پذیرفتم.
آفتاب‌‌نیوز :
‍ وقتی پیام دعوت را خواندم. باورم نمی شد چنان خوشحال شده بودم که از سر شوق چند بار پیام را خواندم. سرکار خانم شما و خانواده دعوتید به کنسرت ره عشق.

حس عجیبی بر من قالب شده بود. از طرفی دلهره داشتم و با خود می‌گفتم که چگونه می توانم در آن ساعت، در این مراسم شرکت کنم و شاهد رونمایی از مجموعه عاشقانه در باران و البوم نیایش باشم.  اما دل را به دریا زدم و دعوت را پذیرفتم.

برایم حضور در این مجلس خیلی مهم بود.  مجلسی که با شور و اشتیاق و هنر همراه بود. بارها آهنگ نیایش را گوش دادم و چه شب ها که به آن دل سپردم . یکی از آرزوهام بود که هنگام نواختن پیانو بردیا صدرنوری، او را از نزدیک ببینم. یک دوست بزرگوار که تنها از دور می‌شناختمش. بهتر بگم از طریق دنیای مجازی  گاه با سازش تمام دلتنگی‌هایم را به فراموشی می‌سپردم . من که سالها بخاطر مشکلات زندگی از خدایم  دور و ناامید شده بودم یک شب در اوج ناامیدی با شنیدن نوای نیایش دوباره خدا را یافتم و آرام گرفتم.

اینک اینجا، در تالار مملو از جمعیت نشسته‌ام و همراه با نوای ساز او در خلوت خود با خدای خودم اشک می‌ریزم و زیرلب ذکر می‌گویم.

نشسته‌ام کنارساحل زندگی
رود می‌نوازد
گلها می‌نوازند
درختها می‌نوازند...
مرا می‌برند به سوی اقاقیها
به دشت آلاله‌ها
گم می‌شوم میان نت‌های ساز تو
ساز تو مرا به مأورا این زندگی می‌برد...!
می‌رقصند فرشته‌ها با ساز تو و شعر
لسان الغیب
و من در سماع زمزمه می‌کنم...
امن یجیب المضطر اذا دعا...
تو برصدر مجلس
آوای ساز تو به وجد آورده روحم را
مثل جوانه زدن گلها...
و من بازمی‌خوانم...
میان هستی و نیستی
ربنالاتزغ قلوبنا...
در خیالم آوار می‌شوم
ساز تو باز مرا می‌سازد
و با پژواک آن زنده می‌شود روحم
باز می‌خوانم...
یامن اسمه دواوذکره شفا...
یامن اسمه...


بهجت مهدوی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین