آفتابنیوز : 
هووارد با بررسی سیر برنامه هستهای ایران و تلاشهای جهانی برای مهار آن مینویسد: تهران با امتناع از پذیرش قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل همچنان به برنامه هستهایاش که مدعی است تنها با اهداف صلحآمیز اجرا میشود ادامه میداد. اما سوال این است که چه گزینههایی برای متوقف کردن این روند وجود دارد. گزینههایی که مطرح شده شامل حمله نظامی، اعمال تحریم و مذاکره است. اسرائیل بیش از دیگران حامی حمله نظامی است. چون ایران هستهای را تهدیدی جدی برای خود که تنها کشور هستهای خاورمیانه محسوب میشود میداند. اما واقعیت این است که عواقب چنین حملهای همگان را نسبت به اجرا کردن آن با تردید روبرو ساخته است. به آسانی میتواند اقدامات متقابل ایران در افغانستان و عراق، افزایش قیمت نفت، اخلال درآمد و شد کشتیهای تجاری از تنگه هرمز و خشم جهان اسلام از غرب را از نتایج حمله نظامی علیه ایران عنوان کرد.
نویسنده در ادامه به بررسی گزینه تحریم پرداخته و مینویسد: بسیاری از مخالفان تهران اعمال تحریم را ابزار دیپلماتیک موثر در حل مساله هستهای این کشور میدانند و نهایتا نیز توانستند در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ملایمی را علیه ایران به تصویب برسانند. این در حالی است که ملایم بودن تحریمهای اعمالی احتمال موفق بودن قطعنامه را کم کرده است و به نظر میرسد تحریمهای شدید علیه ایران نیز با مخالفتهای چین و روسیه ناکام بماند. البته این مساله باعث نشده آمریکا از اعمال فشارهای بیشتر بر ایران ناامید شود. تلاش این کشور برای متقاعد کردن بانکها و شرکتهای بینالملل برای قطع روابط مالی با ایران در همین راستا صورت گرفته است. اخیرا نیز بانک سپه ایران از سوی وزارت خزانهداری آمریکا تحت تحریم قرار گرفت.
به نوشته گاردین، واقعیتی که سیاستمداران آمریکایی آن را نمیبینند این است که این تحریمها حتی اگر بتواند تاثیرات اقتصادی جدی در ایران به جای بگذارند در عمل باعث همگرایی بیشتر ایران در حمایت از حقوق هستهایاشان میشوند. بویژه اینکه فعالیتهای هستهای کشورشان در چارچوب ان پی تی قانونی است و اعمال فشارها میتواند آنها را بیش از گذشته نسبت به اعمال استاندارهای دوگانه در تکثیر هستهای حساس کند. البته نگاهی به تاریخ ایرانیها نشان میدهد که آنها چرا نسبت به بیعدالتی حساس هستند. سالها کشور آنها محل تاخت و تاز مهاجمان بوده و در قرن 19 و 20 آنها شاهد دخالت قدرتهای بزرگ در امور داخلی خود بودهاند که گاها به زیر پا گذاشتن حقوق آنها منجر شده. ایرانیها هنوز ملی شدن صنعت نفت به رهبری مصدق را فراموش نکردهاند و اینکه غرب برای مقابله با آنها چه تحریمهایی را تصویب کرد. نویسنده تحلیل معتقد است اگر از جنبه دیگر به این سیر تاریخی نگریسته شود از آن میتوان به عنوان علت نگرانی ایرانیها از امنیت ملیاشان یاد کرد. هرچقدر احتمال حمله نظامی، تغییر رژیم و دخالتهای خارجی برای یک کشور بیشتر باشد آن کشور دلایل موجهتری در متوسل شدن به بازدارندگی خواهد داشت.
به نظر هووارد همین مساله معمای هستهای ایران را تشکیل میدهد. به این ترتیب اگر قرار است ایران تغییری در رفتارش بدهد واشنگتن و متحدانش نیز باید خودشان را تغییر دهند. کاملا روشن است که ایران نمیتواند به خاطر برنامه تسلیحات هستهای محکوم شود در حالیکه توسط کشورهای هستهای مثل اسرائیل، پاکستان و آمریکا محاصره شده است. واشنگن باید با دیدی وسیعتر و واقعبینانهتر مساله هستهای ایران را مورد توجه قرار دهد و راهی برای کم شدن تهدیدات موجود علیه ایران پیدا کند.
گاردین در پایان تاکید کرده است: «با پیشنهاد لغو تمام تحریمهای اعمالی علیه ایران و کنار گذاشتن گزینه تغییر نظام مشوقهای لازم را در اختیار ایران قرار دهد تا برنامه تسلیحات هستهای را دنبال نکند. اقدامی دیگر که واشنگتن باید انجام دهد این است که اسرائیل را مجبور به خلع سلاح هستهای کند و بزرگترین تهدید منطقهای ایران را از بین ببرد. اما در عمل جرج بوش پیشنهاد گروه مطالعات عراق برای مذاکره با تهران را نپذیرفته و قصد دراد به سیاستهای مواجهه جویانه خود در قبال ایران ادامه دهد. با ادامه این رویه رئیس جمهور آمریکا فقط مخاطرات موجود در خاورمیانه را افزایش خواهد داد».