آفتابنیوز : سرویس بین الملل- "نشنال اینترست" در گزارشی با اشاره به اشتباهات نظامی آمریکا مینویسد: "اقتصادی 19 تریلیون دلاری دارد و پیشرفتهترین تجهیزات نظامی در اختیار آمریکا است. نیروهای نظامی آمریکا تا دورترین گوشه نیمکره غربی حضور دارند. درست است که سیاستگذاران واشنگتن پیشرفتهترین فناوری نظامی در جهان را در اختیار دارند اما این بدان معنا نیست که آنها باید همواره از این فناوری استفاده کنند.
به گزارش آفتابنیوز؛ "نشنال اینترست" در ادامه به پنج مورد تاریخی اشاره میکند که استفاده نیروی نظامی توسط آمریکا با نتیجه معکوس بوده است:
1-ویتنام (1975-1962)
هیچ جنگی در تاریخ آمریکا به اندازه جنگ در ویتنام از نظر حضور نظامی آن کشور منفی نبوده است. امریکا در ابتدا ماموریت خود را تحت عنوان عملیات مستشاری برای کمکرسانی به دولت ویتنام جنوبی در اوایل دهه 60 میلادی آغاز کرد اما در نهایت این جنگ هزینههای زیادی را بر خزانهداری امریکا تحمیل کرد و بیش از 58 هزار سرباز آمریکایی جنازههایشان به کشور بازگشت. مردم امریکا خشمشان بدین خاطر متوجه دولت امریکا شد. سیاست امریکا در ویتنام جنوبی مبتنی بر یک فرض ساده بود: جلوگیری از نفوذ کمونیسم در جنوب شرقی آسیا و حفظ ویتنام جنوبی در اردوگاه امریکا علیرغم آن که رژیمی غیردموکراتیک و مستبد در آنجا حاکم بود. با این حال، در سالهای بعد و در دو دولت بعدی امریکا، واشنگتن جنگ زمینی را علیه شورشیان ویتنام شمالی و حامیان آنان یعنی چینیها و برخی اوقات اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفت. سیاستگذاران امریکایی مجبور شدند استراتژی خشونتباری را در پیش گیرند. پرزیدنت "لیندون جانسون" در ابتدا عمیقا درباره پیروزی در ویتنام جنوبی تردید داشت اما ظرف مدت چهار سال حضور نیروهای امریکایی را به بیش از نیم میلیون نفر افزایش داد.
جنگ با شکست تحقیرآمیز امریکا پایان یافت و امریکاییها عقبنشینی کردند.
2- جنگ لبنان (1984-1982)
در سال 1982 میلادی لبنان با برقراری آتشبس تبدیل به یک دولت مستقل شد. نیروهای سوری و فلسطینی به همراه اسرائیلیها در رقابتی برای کسب قدرت بودند و از گروههای مختلف شبهنظامی حمایت میکردند. ساختارهای اجتماعی آن کشور تقریبا از بین رفته بود. "رونالد ریگان" رییس جمهوری وقت امریکا متعهد به اجرای دستورالعملی برای مشارکت نظامی آمریکا همراه با نیروهای حافظ صلح چند ملیتی شد. ریگان سیاست امریکا را تقویت توانایی دولت لبنان برای کنترل، مدیریت و دفاع از استقلال ان کشور اعلام کرد.
لبنان اما کشوری بود که هنوز منازعات در آن حل و فصل نشده بود. نیروهای منطقهای برای کسب موقعیت غالب در آن کشور در رقابت با یکدیگر بودند. نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین به تدریج از لبنان خارج شدند اما نیروهای ارتش سوریه از خروج از لبنان خودداری ورزیدند. خشونتها ادامه یافت و نیروهای دریایی امریکا هدف حمله نیروهای حزب الله لبنان قرار گرفتند.
3-عراق (2003-2001)
تهاجم نظامی امریکا علیه عراق از زمان جنگ ویتنام بزرگترین اقدام نظامی در تاریخ سیاست خارجی امریکا محسوب میشد. هدف از حمله سرنگون ساختن حکومت تحت رهبری صدام حسین و ایجاد یک دموکراسی طرفدار امریکا در بغداد بود. مقامهای دولت بوش درباره موفقیتآمیزبودن حمله به عراق اعتماد به نفس زیادی داشتند که بیشتر مبتنی بر جزمها و ایدئولوژی بود تا واقعیتها. "دونالد رامسفلد" وزیر دفاع بوش معتقد بود که جنگ پس از ماهها پایان مییابد. "پل ولفوویتز" معاون وزیر دفاع نیز در جلسه استماع در کنگره اظهار داشت که بازسازی پس از جنگ عراق با درآمدهای نفتی بغداد انجام خواهد شد و نگرانیای از این بابت وجود ندارد.
واقعیت اما آن است که هیچ یک از این پیشفرضها تحقق نیافتند. مقامهای نظامی و غیرنظامی امریکا از مشاهده رقابت و نبرد بین گروههای عراقی متعجب شدند. فرقهگرایی جای ملی گرایی را گرفته بود. در چینن فضای ملتهبی بود که نیروهای القاعده حضور خود را نشان دادند و پس از آن شاهد ظهور داعش از دل این گروه در عراق بودیم. افراط گرایی فرقه گرایی و فساد مقامهای سیاسی محصول این حمله بودند. براساس برآورد دانشگاه براون هزینه جنگ در عراق 822 میلیارد دلار از سال 2003 میلادی تنها در حوزه عملیات نظامی بود.
4- لیبی (2011)
معمر قذافی دیکتاتور لیبی اعتراضات مسالمتآمیز علیه چهار دهه حکمرانیاش را سرکوب میکرد. این اقدام با واکنش جامعه بینالمللی مواجه شد. در مارس 2011 میلادی، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامهای برای حفاظت از غیرنظامیان صادر کرد که در آن استفاده از قوه قهریه نیز مجاز شناخته میشد. ظرف مدت چند هفته نیروهای تحت رهبری ناتو حملاتی را در لیبی انجام دادند و حکومت تحت رهبری قذافی ساقط شد. در اکتبر 2011 میلادی، قذافی از قدرت برکنار و توسط نیروهای شورشی کشته شد. لیبی تا به امروز روی خوش به خود ندیده است. حکومت لیبی که از سوی سازمان ملل متحد برسمیت شناخته شده تنها یک نام است و کنترل محدودی بر طرابلس دارد این در حالیست که سایر نقاط تحت کنترل گروههای شبهنظامی مختلف هستند که دولت لیبی را برسمیت نمیشناسند. ذخایر نفت آن کشور نقش مهمی در علت رقابتها و منازعات مسلحانه دارند. قدرتهای منطقهای مانند امارات، مصر و قطر از لیبی برای مبارزه بر سر افزایش قدرت و نفوذ خود استفاده کردهاند. این کشور همچنین یکی از نقاطی است که مهاجران زیادی از آنجا روانه اروپا شدهاند. احزاب دست راستی افراطی و پوپولیستی از این موضوع برای تحریک احساسات رایدهندگان اروپایی استفاده میکنند. واقعیت آن است که حمله به لیبی منافع امنیتی امریکا را برآورده نساخت.
5- افغانستان (از 2001 تاکنون)
حملات تروریستی یازدهم سپتامبر در نیویورک خشم عمومی امریکاییها برانگیخت. مردم امریکا خواستار انتقامجویی بودند و دولت بوش به سرعت به این خواست آنان پاسخ داد. در دسامبر سال 2001 میلادی، رژیم طالبان که به اعضای القاعده پناه داده بود مورد حمله قرار گرفت. امریکاییها در افغانستان هدفشان ایجاد دولتی متمرکز و نظام دموکراتیک به سبک غربی بود. در نتیجه، سربازان امریکایی به عنوان نگهبانان نظم کاملا جدید سیاسی قلمداد شدند. هفده سال پس از آن رویداد افغانستان هنوز هم کشوری است که با مشکلات بسیاری دست و پنچه نرم میکند. بیش از 14 هزار سرباز امریکایی در آن کشور باقی ماندهاند. دولت افغانستان کاملا وابسته به دلارهای خارجی است و ارتش آن کشور رهبری ضعیفی دارد، از تاکتیکهای بدی استفاده میکند، افسران فاسد در میان آن وجود دارند و با کمبود تسلیحات مواجه است و تقریبا فاقد توانایی تدارکاتی است. نزدیک به 30 هزار سرباز افغان از سال 2015 میلادی به این سو به قتل رسیدهاند.
در این میان ترامپ میخواهد تمام نیروهای امریکایی را از افغانستان خارج کند اما به نظر میرسد که نگران است رییسجمهوری قلمداد شود که افغانستان را از دست داد. او به شدت تلاش میکند روند صلحی را در افغانستان ایجاد کند و طالبان را به سوی راه حل مسالمتآمیز سوق دهد.