آفتابنیوز : آفتاب: سفر هفته گذشته احمدی نژاد به سه کشور ونزوئلا، نیکاراگوئه و اکوادور و دیدار با رهبران چپگرای این کشورها با بازتابهای گوناگونی در رسانههای بینالمللی مواجه شد. برخی رسانهها استقبال نسبتا گرم مردم از رئیس جمهور ایران را نشان از محبوبیت گفتمان ضدآمریکایی در برخی لایههای اجتماعی در آمریکای لاتین دانستند و برخی دیگر نیز این سفر را نوعی تلاش برای احیای ائتلافهای نظامی- اقتصادی دوران جنگ سرد علیه ایالات متحده عنوان کردند.
آنچه در پی میآید گزیدهای است (با حذف برخی انتقادات تند) از تحلیلی که روزنامه آمریکایی «کریستین ساینس مانیتور» در این زمینه به چاپ رساندهاست:
دو رهبر ضدآمریکایی که متعهد شده بودند پول نفت را صرف بهبود وضعیت اقتصادی شهروندان فقیر کشورهایشان نمایند اینک با یکدیگر هم قسم شدهاند تا آغازگر یک «انقلاب» دیگر علیه امپریالیسم در جهان باشند، در حالی که واقعا معلوم نیست انقلابی که این دو رئیسجمهور از آن سخن می گویند تا کجا و چگونه پیش خواهد رفت.
احمدینژاد، یک اسلامگرا با انگیزههای اتمی به حیاط خلوت همیشگی ایالاتمتحده یعنی آمریکای لاتین پا گذاشت تا با در آغوش گرفتن رهبران چپگرای تازه به قدرت رسیده این منطقه در برابر اقتدارطلبیهای واشنگتن مبارزهجویی کند. مهمترین شریک او در این راه هوگو چاوز است، مردی که میگوید میخواهد بنیانگزار عصر تازهای از کمونیسم در جهان باشد.
احمدینژاد و چاوز هر دو با اتکاء به شعارهای اقتصادی توده گرایانه همچون عدالت در توزیع ثروت و واگذاری مالکیت شرکت های بزرگ دولتی به فقرا به قدرت رسیدند. هر چند برخی برنامههای اقتصادی آنها توانسته حمایت بخشهایی از تودههای فقیر مردم را با خود همراه کند ولی این واقعیت که هیچ توفیق مهمی در مبارزه با فساد اداری، کاهش سوءمدیریت و جذب سرمایه گذاری خارجی برای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی حاصل نشده غیرقابل انکار است.
دیدگاههای اقتصادی چاوز و احمدینژاد بر این پندار شکل گرفته که دلیل اصلی فقر عدم تساوی درآمد شهروندان و سیاستهای اقتصادی نخبه گرا است و نه وجود فرهنگ گسترده فساد اداری و اقتصادی، نابسامانی زیرساختهای آموزشی و فقدان امنیت سرمایهگذاری.
اینک عدم پیشرفت طرحهای اقتصادی چاوز و احمدینژاد را بر آن داشته تا بکوشند توجه شهروندانشان را از مسائل داخلی به این موضوع منعطف سازند که ایالات متحده یک تهدید است: «امپریالیسم (آمریکا) هیچگاه تلاش هایش برای تضعیف ما را متوقف نخواهد ساخت، و راهبرد کنونی آن کاهش بهای نفت است».
واقعیت این است که کاهش قیمت نفت مقدار پول در اختیار دو رئیس جمهور را برای ادامه پرداخت اعانههای اجتماعی و تزریق واکسنهای اقتصادی با مشکل روبرو خواهد ساخت. برای چاوز که در تلاش است تا با تغییر قانون اساسی شرایط را برای یک زمامداری بیپایان بر ونزوئلا هموار سازد راهحل این است که همچون شریکش فیدل کاسترو با تصرف میزان بیشتری از ثروت عمومی کنترل ابزارهای تولید در کشور را به طور کامل در دست گیرد. او هفته گذشته آشکارا گفت درصدد است تا شرکتهای اصلی ارتباطات و تولید برق در کشور را «ملی» سازد. چاوز همچنین به عصر طلایی استقلال بانک مرکزی ونزوئلا پایان بخشید و از قانونگزاران خواست تا سهم دولت از درآمدهای نفتی کشور را افزایش دهند.
این اقدامات یک عقبگرد تمامعیار به سیاستهای شکستخورده ملیسازی است که طی سالهای دهه هفتاد در برخی کشورهای آمریکای لاتین به اجرا در میآمد.
ونزوئلا اینک از نظر فساد اقتصادی دومین کشور آمریکای لاتین است. «سوسیالیسم چاوزی» به افزایش میزان جرایم، رشد تورم و کاهش میزان تولید نفت منجر شده است. هیچ نیازی نیست CIA در پی توطئهچینی برای سرنگونی چاوز باشد، اگر او به همین ترتیب ادامه دهد به همان راهی خواهد رفت که اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش پیش از این رفته بودند.
انزوای خودخواسته ایران و ونزوئلا بیشتر از آنکه به سرمایهگذاری مشترک آنها برای ایجاد صندوق سرمایهگذاری ضدآمریکایی مربوط باشد محصول دیدگاههای اقتصادی نادرست چاوز و احمدی نژاد خواهد بود. بعضی انقلابها خیلی انقلاب نیستند.