آفتابنیوز : یکی از مخاطبان در مطلبی که برای آفتابنیوز ارسال کرده، نوشته است: اینک که در پایان سه دهه حضور و تلاش (شاید خدمت) ایستاده ام و لاجرم به دلایل عقلی و قانونی بسیار منجمله در خطرافتادن تتمه سلامتیام و فرا رسیدن تدریجی افقهای پر سن و سالی و کاهش توان کار و افت کارآیی و… بایسته است که از خانه و مأوای سه دهه کار، امید و زندگیم یعنی جهاد دانشگاهی کناره بگیرم افکار بسیاری بر من هجوم می آورند، جدا شدن از خانه و کاشانه ای که هزاران خاطره و تلاش و بسیاری از دوستانم را در گستره زمان در خود جای داده است اولین سختی طاقتفرسایی است که ناچار هر یک از ما باید در چنین روزی بدان تن در دهیم. امید که با وجدانی هرچه آسودهتر از آنچه میتوانستیم و با همه نادانیهایمان میدانستیم و مخلصانه هر چند نه کامل انجام دادهایم از این همه کناره بگیریم و کارها را به نسلی بسپاریم که امید داریم قدر گوشههایی از آن ارزشها و تلاشهای صادقانه گذشته را که سنگ بنای جهاد کنونی شده است بدانند، درک کرده، ارج بگذارند و در مسیری بهتر گام بگذارند…
پنهان نمیکنم زمانی که در عنفوان جوانی به این نهاد پیوستم «امیدهایم بسیار و بیم هایم اندک بود و اکنون بیم هایم بیش از امیدهایم!؟» شاید آن زمان به مقتضای شور جوانی و حال و روز انقلاب و زمانه چنین بود و اکنون ورود به سنین پختگی بیشتر و محاسبه و تجربه صدها عامل تلخ و شیرین چنین می طلبد اما… می بینم که عواملی همچون موریانه به تدریج در آن آرمانهای والایی که جهاد را برایم محل ارزشمند اعتقاد و کار و خدمت می کرد و هر روز با همه سختیها و نداشتننها بدان دل میدادیم در حال رخنه و رویاندن افکار و اعمال و پیرایه های نامیمونی است که کام و وجودم را تلخ و شرنگ حسرتها را دلم جاری می سازد…
فرو رفتن اندک اندک جمع قلیلی در منافع حقیرانه مادی شخصی، میز و تجمل پرستی و دفتر و دستک ساز کردن، چند شغلگی، ... و فرو رفتن در باتلاق عناوین پر طمطراق و دهن پرکن دانشگاهی، رواج بازار ریاکاری های مصلحت اندیشانه در روابط نرم و چرب، پست ها و مناصبی که چون موریانه رندانه ما را به راه هایی از زرنگی دوزخ وارونه سوق می دهند و هر کوتاهی و کژی را به خاطر چند روز مطامع قلیل و بی ارزش دنیوی می پذیریم و به آن تن در می دهیم، حقدها و حسدورزی ها و بازی های گاه پیچیده و حسابگرانه تحت عنوان مصلحت (برای که و چه؟) و شومی مسابقه کسب مدرک برای بالا رفتن هرچه بیشتر و زودتر از هرم قدرت…
صادقانه و از صمیم قلب آرزومندم که اینچنین نشود و آنچه میپندارم تنها در پس سایه ترسها و پندارهایم باقی بمانند و این نهاد ارزشمند با تلاش اکثریت وفادار و صادق جهادگران عزیز به مسیر آرمانهای گذشته معنوی خود، بیشتر و بیشتر وفادار و استوار بماند و هر روز نه چون اداره کاریابی و ناندانی که شبیه تر به نهاد سدشکن ارزشی گذشته شود که قبلا نیز به کرات عرض کرده ام این نهاد به جای نیروهای ارزشمند اعتقادی و البته کاردان، اگر فقط به استخدام توصیه مندانه کارمند سالاران امتیاز طلب بپردازد بی هیچ تعارفی، هر استخدام میخی به تابوت آرمانهای خود کوبیده است…