آفتابنیوز : آفتاب ـ رضا رزمجو: شدت گرفتن لحن مقامات کاخ سفید علیه ایران طی هفته های اخیر آشکارا با توصیههای گروه مطالعاتی عراق مبنی برگفتگوی مستقیم با ایران تناقض داشت. این موضوع باعث شد تا بسیاری از سیاستمداران حزب دموکرات و تحلیلگران آمریکایی بکوشند با به چالش کشیدن سخنان مخاصمه جویانه مقامات کاخ سفید علیه ایران افکار عمومی این کشور را نسبت به زمینهچینی برای آغاز یک «جنگ پیشگیرانه» دیگر حساس کنند. آنچه در پی میآید گزیدهای است از تحلیل شماره اخیر هفته نامه Time در این خصوص:
دولت بوش از حاکم ساختن تئوریاش در عراق و سرزمینهای فلسطینی ناکام مانده و در اندیشه آن است که راهی برای یک جلوگیری از وقوع یک بازگشت به عقب بزرگ در افغانستان و لبنان بیابد. از زمانی که بازها طرح بلندپروازانه استقرار دموکراسی در خاورمیانه را طراحی کردند نزدیک به پنج سال میگذرد. هرج و مرج جنونآمیز و مرگباری که در پی حمله سال 2003 به عراق متولد شد نخستین محصول این سیاست بود.
اینک کاخ سفید در پی ایجاد یک ائتلاف با شرکت اسرائیل و دولتهای میانهرو و مسئول! عرب است تا راهی برای مقابله با اردوگاه جدید بنیادگرایی مذهبی متشکل از ایران، حزبالله و حماس پیدا کند. در این داستان جدید نقش ایران به عنوان بزرگترین تهدید منطقهای علیه آمریکا و یکی از عوامل اصلی بیثباتی موجود در عراق تعریف میشود، هر چند برای بهرهگیری از کمک حکومتهای اقتدارگرای عرب سنی در برابر ایران دولت بوش باید بتواند یک راه حل سریع برای بحران اسرائیلی فلسطینی پیدا کند.
اما اگر هدف از تشکیل این ائتلاف حل مشکل عراق و نیز پیدا کردن راه حلی برای بحران اسرائیلی – فلسطینی است دو دلیل مشخص برای نافرجام ماندن آن وجود دارد.
دلیلی اول اینست که دولت عراق مشخصا با هرگونه حمله نظامی با استفاده از قلمرو این کشور علیه ایران به شدت مخالف است. نخستوزیر نوری المالکی این موضوع را به شکلی کاملا واضح در مصاحبه ماه گذشته خود با سیانان به اطلاع آمریکاییها رساند. او و سایر همکارنش طرف تهران هستند چون به خوبی میدانند که ایران تنها کشور خاورمیانه است که خواهان موفقیت ائتلاف شیعی حاکم برعراق است. کردها نیز که شریک شیعیان در اداره عراق به حساب میآیند به دلایل تاریخی و سیاسی دوست ایران هستند. پس اگر اقلیت سنی را کنار بگذارید اکثریت تعیینکننده مردم عراق، ایران را به عنوان یک «دوست» میشناسند.
اما در مورد اوضاع فلسطین نیز بسیاری از این کشورهای میانهروی عرب تمایل ندارند که پیرو محض سیاستهای آمریکا علیه ایران باشند. به عنوان مثال عربستان سعودی مشخصا سیاست جاری آمریکا در خصوص منزوی ساختن حماس را با دعوت از رئیس دولت تحت رهبری حماس به نشست مکه نادیده گرفته است. عربستان و سایر کشورهای عربی هیچگاه نمیخواهند حماس از فرط بیپولی و احساس تحقیر به آغوش ایران بیافتند.
به جز اسرائیل تمام کشورهایی که قرار است بخشی از «ائتلاف علیه ایران» باشند درخواست روشنی از ایالات متحده دارند که دولت بوش همیشه تنگنظرانه از پذیرش آن سرباز زده است:«گفتگوی مستقیم با ایران». آنها بسیار بهتر از دولت بوش این موضوع را متوجه شدهاند که راه حل کنترل رفتار و تاثیر ایران در لبنان،عراق و سرزمین های فلسطینی شدتبخشیدن فشارها بر تهران نیست، بلکه باید با پذیرش واقعیت قدرت اثربخشی ایران با رهبران آن گفتگو کرد و در پای میز مذاکره آنان را به پرسش گرفت و تشویق ساخت که نقش سازنده تری بر عهده گیرند. پذیرش این واقعیت شاید آمریکا را به حاکم ساختن تئوریاش در خاورمیانه نزدیک تر کند.