آفتابنیوز : این مرد در اظهارات خود گفت: روز دوازدهم بهمن، پسرم به همراه دوستانش در محله «زیرکن» (انتهای بولوار مهر مادر در منطقه خواجه ربیع) مشغول بازی بود اما از حدود ظهر همان روز دیگر به منزل نیامد و جست وجوهای ما نیز برای یافتن وی بی نتیجه ماند.
کارآگاهان در اولین مرحله از عملیات اطلاعاتی به ردیابی کودک 11 ساله در محله زیرکن پرداختند و برخی از کودکانی را که آن روز همراه «مرتضی» بودند شناسایی کردند اما هر کدام از کودکان مذکور نیز فقط تا ظهر آن روز (دوازدهم بهمن) مرتضی را دیده بودند و بعد از آن دیگر خبری از او نداشتند.
در حالی که تحقیقات اطلاعاتی کارآگاهان به روزهای بعد کشیده شد ناگهان یکی از دوستان مرتضی از مردی به نام «رمضان-الف» سخن گفت که قرار بود «مرتضی» یک قلاده سگ برای باغ آن پیرمرد ببرد! این جمله شاخه عملیات کارآگاهان را وارد مرحله جدیدی کرد و بدین ترتیب گروه زبده ای از کارآگاهان، فعالیت های اطلاعاتی و پلیسی خود را روی پیرمرد مذکور متمرکز کردند.
بررسی های تحت پوشش کارآگاهان نشان می داد که مرد 60 ساله در آن منطقه به عامل اغفال کودکان معروف است و از سابقه اجتماعی خوبی برخوردار نیست اما از آن جایی که وی چند روز قبل عمل جراحی چشم انجام داده بود، کارآگاهان با حساسیت ویژه ای به تحقیق ادامه دادند تا این که مشخص شد گوشی تلفن همراه کودک گمشده نزد یکی از دوستان همبازی وی قرار دارد. بنابراین کارآگاهان با لحنی کودکانه از وی درباره گوشی تلفن همراه پرسیدند که اظهارات این کودک، پشت پرده این ماجرای تلخ را نشان داد.
او گفت: گوشی را رمضان (پیرمرد سلاخ) به من داد و تاکید کرد که سیم کارت روی آن نگذارم و فقط با آن بازی کنم چون او چند بار مرا به باغ خود برده بود.
درحالی که با اظهارات این کودک احتمال قتل قوت گرفته بود، گروه ویژه دیگری از کارآگاهان ، بررسی های تخصصی خود را با بازداشت پیرمرد 60 ساله ادامه دادند اما او هرگونه ارتباط خود با مرتضی را انکار می کرد .روز گذشته کارآگاهان شیوه تحقیقات را تغییر دادند و پیرمرد را با چند کودک روبه رو کردند که یکی از آن ها همان کودکی بود که گوشی تلفن همراه مرتضی را در دست داشت. او در برابر بازجویی های تخصصی دوام نیاورد و گفت: به بچه های محل گفته بودم هرکس یک قلاده سگ برای محافظت از باغم بیاورد 50 هزار تومان پول می گیرد آن روز هم مرتضی یک سگ که به دردم نمی خورد ولی 10 هزار تومان به او دادم و رفت.
اما پیرمرد 60 ساله وقتی دید جملات ساختگی او مورد توجه قاضی و کارآگاهان قرار نمی گیرد به ناچار حقیقت ماجرا را بیان کرد و گفت: او را به بهانه دادن پول به باغ کشاندم و قصد آزار او را داشتم اما وقتی با مقاومت کودک روبه رو شدم و او فریاد می زد که ماجرا را به پدرش می گوید، عصبانی شدم و او را با دست هل دادم که سرش به حاشیه استخر کوچک داخل باغ خورد و بیهوش شد . دیگر ترسیده بودم به همین دلیل کمربندش را برداشتم و او را خفه کردم. سپس جسد را در صندوق عقب خودروی پی کی گذاشتم و بعد از روستای رباط خاکستری به سمت جاده فرعی رفتم وداخل گودالی در کوهپایه دفن کردم.
روز گذشته کارآگاهان پلیس آگاهی، به همراه متهم به سوی محل دفن جسد حرکت کردند و او ضمن بیان جزئیات تلخ دیگری از ماجرا، با دست های خود بخشی از زمین خاکی را حفر کرد که ناگهان جسد پسربچه نمایان شد و بدین ترتیب یک پرونده جنایی دیگر مقابل قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد قرار گرفت تا زوایای پنهان آن روشن شود.
منبع: خراسان