اینکه والدینِ فرزندی، تصمیم بگیرند برای فرزندشان تابعیت یک کشور خارجی بگیرند، امری کاملاً اختیاری و جزو حقوق هر انسانی است. اما زمانی این موضوع، مسئله میشود که هنرمندان و بازیگرانی که مدام دم از وطنپرستی و وطندوستی میزنند، شناسنامه ایرانی را مناسب فرزندانشان نمیدانند. هنرمندانی که در آغاز و یا پایان برنامههایشان در تلویزیون یا با انتشار پستهایی در فضای مجازی، شعارهای میهنپرستی میدهند و تلاش برای بهبود وضعیت کشور را وظیفه هر ایرانی میدانند، اما هنگام عمل، هیچیک از این اتفاقها نمیافتد و برای تفریح، سرمایهگذاری و تولد فرزندانشان به خارج از کشور میروند و پولهایی که با حمایت مردم کسب کردهاند را در کشور بیگانه خرج میکنند.
به احترام مردم ایران رفتیم تا بچمون شهروند کانادا بشه
در روزهای اخیر فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که نشان میدهد نگار جواهریان و رامبد جوان زوج هنرمندی که قرار است تا چند ماه دیگر فرزندشان متولد شود، در کانادا مشغول دیدار و گفتوگو با مردم هستند. مسلم است که یکی از دلایل این سفر، تولد فرزند در کشوری دیگر و دریافت تابعیت آن کشور و ساختن حاشیه امنی برای آینده خانوادهشان است. واکنش مردم نسبت به این تصاویر در فضای مجازی جالب و تلخ بود. آنها با اشاره به جمله پایانی رامبد جوان در برنامه خندوانه، اینگونه نوشتند که؛ «به احترام مردم خوب ایران ما رفتیم کانادا تا بچمون ایران به دنیا نیاد و شهروند کانادایی بشه / دوباره برمیگردیم و میگیم شما خیلی خوبین خییییلییی / ایران هم خیلی خوبه خییییلییی / تا روبیکا را نصب کنید، ما برگشتیم»
طبق محاسبههایی که انجام شده، هزینه اقدام این زوج بازیگر چیزی حدود ۵۰۰ میلیون تومان برآورد شده است و این تلخترین خبر برای مردمی است که با تحریم دست و پنجه نرم میکنند و حالا باید شاهد خرج شدن بیتالمال و درآمد ستاره مربعها در کشور کانادا و برای یک زایمان لاکچری باشند.
البته این برای اولین بار نیست که این اتفاق رخ میدهد و هنرمندان زیادی در آستانه تولد فرزندانشان به اروپا و آمریکا سفر کردهاند. اما منشأ این تضاد رفتاری هنرمندان از کجا میآید و چرا هنوز مردم نتوانستهاند با این قضیه کنار بیایند؟
دکتر جبار رحمانی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، به این پرسشها پاسخ میدهد.
فراگیری رفتاری در میان همه اقشار
جبار رحمانی، درباره اخذ تابعیت کشورهای خارجی توسط سلبریتیها برای فرزندانشان و تضادی که در گفتار و رفتار این قشر وجود دارد، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: در مورد وضعیت مهاجرت در میان ایرانیان و میل به اقامت خود یا فرزندان در یک کشور خارجی، نمیتوان مسئله را صرفاً به هنرمندان و سلبریتیها تقلیل داد. هرچند در برخی از آنها که موقعیتی خاص دارند، این رفتار دیده میشود. به نظر میرسد گستره وسیع این رفتار یعنی میل و تلاش برای کسب اجازه اقامت در یک کشور دیگر و متولد شدن فرزند در یک کشور توسعه یافته، در تمام اقشار جامعه دیده میشود. در چهار دهه اخیر این مسئله از دو منشأ شروع شد: گروه اول کسانی که میل شدیدی به مهاجرت داشتند، منتقدان نظام سیاسی، فرهنگی حاکم بودند و گروه دوم، دقیقاً کسانی بودند که در دل همین نظام و بهعنوان کارگزاران این نظام از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جایگاه طبقاتی و منزلتی کسب کرده بودند.
مهاجرت افرادی که به پشتوانه سرمایههای مردم رشد کردند
وی در ادامه افزود: مسئله مهاجرت هر چند در کلیت خود امری است که وقتی از میزان نرمال خارج شود، یک بیماری یا یک آسیب اجتماعی را نشان میدهد، اما با این وجود در گروه اول، مهاجرت امر بعیدی نیست، کسانی که به نظام سیاسی و به نظام فرهنگی کشور تعهدی ندارند و حتی سر ناسازگاری و مخالفت هم دارند، قطعاً این محیط برایشان سخت و دشوار خواهد بود و مهاجرت یک راهحل حیاتی برای خروج از این بحران محسوب میشود. اما مسئله وقتی مهمتر و بحرانیتر میشود که کسانی در همین نظام و به پشتوانه سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی همین مردم و نظام حاکم رشد کردهاند، میل به رفتن داشته باشند.
سلبریتیها تنها نیستند
«نهتنها هنرمندان و سلبریتیهایی که موقعیت و منزلتشان بهواسطه حضورشان در همین مرز و بوم بوده، میل به رفتن دارند، بلکه برخی از کارگزاران ارشد نظام و مسئولان و مدیران ردههای مختلف نیز میل عمیقی به رفتن خود و بهویژه فرزندانشان دارند. گویی اسطوره بهشت زمینی (غرب توسعه یافته) نهتنها برای مخالفان نظام، بلکه برای کارگزاران نظام هم درونی شده است. به همین سبب، نمیتوان در بحران میل به مهاجرت، فقط سلبریتیها را به محکمه کشاند و نقد کرد، بلکه این بیماری از خودیها که بروز پیدا کند، نشانه خطرناکتری است.»
تضعیف حس وطندوستی
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که چرا مردم همیشه نسبت به این قضیه گارد دارند، عنوان کرد: مردم از دو جهت مخالف این مسئله هستند؛ عدهای به دلیل اینکه اینان از کنار توجه و هزینه همین مردم و سرمایههای این جامعه به این شرایط و امکانات دست یافتهاند، و نوعی نمکنشناسی در این رفتار دیده میشود. عدهای هم شاید از سر حسادت ضمنی و پنهان نسبت به اینکه چرا این قشر توانستهاند و ما نتوانستهایم، عکسالعمل نشان میدهند. در این بین، متأسفانه حس وطندوستی، بهشدت تضعیف شده و میل به مهاجرت به رویای عمومی بدل شده است.
مگر مسئولان و مدیران وجهه مردمی برایشان مهم است؟
رحمانی در ادامه و در پاسخ به این پرسش که با وجود اعتراضها و نقدهای مردم نسبت به این قضیه، چرا سلبریتیهای به فکر حفظ و نگهداشتن ظاهر مردمیشان نیستند، خاطرنشان کرد: همانطور که گفتم، مسئله صرفاً سلبریتیها نیستند، مگر مسئولان و مدیرانی که از دل همین مردم و با پشتوانه نظام سیاسی این حکومت به مکنت و ثروت رسیدهاند، این وجهه مردمیشان را حفظ کردهاند؟ متأسفانه مسئله مهاجرت یک ارزش و معیار نخبگی و رستگاری شده است و دوست و دشمن این نظام سیاسی را در داخل مقهور و مبهوت خودش کرده است. لذا بهتر است از تحلیلهای موضعی و تقلیل دادنهای افراطی این مسئله به یک گروه خاص بپرهیزیم، زیرا مسئله فراگیرتر از آن است که بتوان همه تقصیر را به گردن یک عده انداخت.
به هر حال به نظر میرسد بیراه نیست اگر ادعا کنیم سلبریتیها هم راه برخی مدیران و مسئولان را در پیش گرفتهاند و به دنبال سرزمین خوشبختی خود هستند، اما این اتفاق که عدهای با بهرهگیری از رسانههای رسمی و جلب اعتماد مردم، پول کلانی به جیب بزنند و بر خلاف همه شعارهایشان عمل کنند و با افتخار این رفتارها را به نمایش بگذارند، چیزی جز سرخوردگی و نابودی اعتماد اجتماعی حاصلی ندارد.
ایران فقط محل در آمد این افراد است و کانادا محل خرج کردن و خوشگذرانی. امیدوار هستم نسل لایق تری از هنرمندان و نصیب کشور عزیمون بشه.
اصل موضوع رفتن برای تولد فرزند، قابل نقده مخصوصاً از طرف یک هنرمند اثرگذار با وجههی ملی .
ولی شاید برای این موضوع دلیل داشته باشند، باید خودشون در این زمینه صحبت کنند .
- ضمناً تولد نوهی شخصی که منظور شما بود، در تهران بود .
دروغی که رسانههای معاند نسبت داده بودند .
حتماً قبل از حرف، تحقیق کنید .
جوری که قابل دفاع باشه در قیامت وگرنه گفتن شایعه و دروغ و رسانه شدن برای این موارد، هنر که نیست عین بیهنری و خسارته !
تنها که کشوری که تولد فرزند در آن باعث تابعیت وی در آن کشور می شود امریکا است که حتی ترامپ هم به آن اعتراض کرده است. سایر کشورهای مهاجرپذیر از جمله کانادا، استرالیا، نیوزیلند چنین قانونی نداشته و اصطلاحا تابعیت آنها خونی است و وابسته به خاک نیست. یعنی یا پدر یا مادر بچه حتما باید تابعیت آن کشور را داشته باشد تا بچه نیز تابعیت آن کشور را بگیرد.
فهمیدن این موضوع سخت نیست و به راحتی یک جستجوی ساده اینترنتی آنها مشخص میکند. حال چرا نویسنده مقاله بدون توجه به این مهم انگشت اتهام به زوج بازیگر نشانه میرود؟ جهل است یا خصومت یا دل پر؟
دوما چگونه ایشان درآمد شخصی فرد را به بیت المان وصل میکند؟ اینکه یک نفر درآمد و دستمزد خود را چگونه خرج کند به چه کسی ربط دارد الا خود شخص و خانواده اش؟
مسلما اصل قصه چیز دیگری است و میتوان گفت این مقاله سفارشی است
به نویسنده این مطلب است .....
من مدت زیادی هست که در کانادا زندگی و مانند خیلیها فقط با چمدانم به اینجا آمده ولی تمامی اندوخته خود را به وطن فرستده ام.
در کانادا شهروندی با محل تولد هم بدست می آید ولی ملیت خود را از دست نمیدهید و تصمیمگیری در مورد فرزند به پدر و مادر و دولت کانادا خاتمه پیدا میکند که بکرات دیده شده که از اختلاف والدین سیستم کانادا سو استفاده و قوانین و مقررات را به نفع سیستم مهاجرتی کانادا به اجرا گذاشته بدون توجه به حق و حقوق و مدارک دادگاهی ودر صورت لازم حتی فرزند را از هر دو والدین هم جدا و اجازه ملاقات هم بصورت فقط با کنترل مامورین در اطاق بسته میدهد.بنابر این آش دهان سوزی نیست و فرزند خودتان در خاتمه نمیباشد!؟
مخارج خورد و خوراک و حمل وقت 2 نفر بطور اقتصادی میتواند بین 250$ تا 500$ در ماه باشد و یارانه یک شخص که همه مخارجش را میپردازد حدود 700$ در ماه میباشد!؟
متاسفم که هم وطنانمانم عزیزم با بقول کانادائی ها فکر میکنند چمنهای کانادا سبزتر از جای خودشان است. من با افراد زیادی در ارتباط هستم و خیلیها شون حتی دهها سال است که خرج از شهرشان نشدند. مخارج مسافت خیلی بالاست برای افراد متوسط.
متاسفم که به امور شخصی هموطنان عزیزم دخالت میشود که نتیجه ای جز پنهانکاری نخواهد داشت!؟
......
خواهشمندم متن نظریات را بطور کامل درج بفرمائید. ممنونم
چطور رفیق صمیمی تر رامبد جان ، جناب ژوله ، از این مسئله بی اطلاع بوده!!!
ظاهرا مدیران صدا و سیما...
اما این فرد خیلی راحت بر خلاف حرفایی که میزنه رفتار می کنه و هیچ احساس ناراحتی ای هم در خودش احساس نمی کنه .
برای اینکه بفهمید یک فرد، به حرفی که میزنه واقعا" اعتقاد داره و دروغ نمی گه ، به نتیجه ی رفتاری که می کنه و نتیجه ی عملکردی که داره ، توجه کنید . حرفهایی که می زنه رو رها کنید ( حرف زدن که مالیات نداره . هر کی هرچی دلش بخواد میگه ) . ببینید اگه نتیجه ی رفتار و عملکردش ، با ادعایی که می کنه ، مطابقت و همخوانی داره ، این یعنی اینکه اون فرد به ادعایی که می کنه و به حرفی که میزنه واقعا" اعتقاد داره و اعتقاد واقعی اش همونی هست که به زبون میاره . چون هم حرفهایی که میزنه و هم رفتارهایی که داره و هم عملکردش ، همگی در جهت اعتقادش هستن . اما این فرد از یک طرف ایران ایرا از زبونش نمی افته ، و از طرف دیگه حاضر نیست بچه اش فقط شناسنامه ی ایرانی داشته باشه . پول مملکت رو هم میبره میریزه توی حلق اقتصاد کشور خارجی ( کانادا ) ، و این کار رو هم خیلی راحت و بی دغدغه انجام میده و ککش هم نمی گزه که مملکت در تحریم اقتصادیه و کشوری که الآن در اون تعطیلاتش رو می گذرونه یکی از همون کشورهای دشمن تحریم کننده ی ایرانه .