«آلن جیمز فرومهرز» (Allen James Fromherz) مورخ آمریکایی و کارشناس امور خاورمیانه و منطقه مدیترانه در نوشتاری در نشریه «فارن افرز» رسانه رسمی اندیشکده آمریکایی «شورای روابط خارجی» در نوشتاری با عنوان «چرا تنگه هرمز همچنان مهم ترین گلوگاه جهان است»، می نویسد: «تنگه هرمز عده بسیار زیادی از مردمانی را که در سواحل آسیا و شرق آفریقا زندگی می کنند به قلب خاورمیانه پیوند می دهد. مدت ها پیش از کشف نفت، تنگه هرمز شریان «کاروتید» خاورمیانه بوده است. (شریان کاروتید، شریانی در بدن است که خون را به مغز می رساند) و ایجاد انسداد در این شریان حیاتی، اقدامی مرگبار خواهد بود.»
وی که از سال 2015 تاکنون رییس اندیشکده «موسسه آمریکایی مطالعات مغرب» موسوم AIMS است، در ادامه تاکید می کند: «بروز وقفه در این شاهراه مرگبار خواهد بود چرا که 90 درصد صادرات نفت از طریق خلیج فارس انجام می شود که 20 درصد نیاز جهان به نفت از تنگه هرمز عبور می کند. کشتیرانی در این آبراه که عرض آن در باریک ترین محل فقط 21 مایل دریایی است ، بسیار خطرناک است. آب و هوای این منطقه بسیار شرجی است، باد سوزان و بسیار داغی می وزد و تحمل آن به هیچ وجه آسان نیست. بسیاری از رشته کوه ها و دره های نزدیک هرمز همچنان خالی از سکنه هستند.»
این تحلیلگر آمریکایی که استاد سابق دانشگاه قطر نیز بوده است، در بخش بعدی می نویسد: «ایران ادعا می کند که نیروی دریایی آن قادر است امنیت تنگه هرمز را به تنهایی تامین کند اما واقعیت این است که تاکنون هیچ گروهی در عمل و به طور واقعی نتوانسته است کنترل کامل تنگه هرمز را در دست بگیرد. کشتی های ایران نیز درست مانند بسیاری از کشتی هایی که از شمال تنگه عبور می کنند مقابل اغتشاش و خرابکاری آسیب پذیر است. ایران پس از اینکه عراق به تاسیسات نفتی پیشین آن در جزیره «خارک» حمله کرد، اکنون پایانه نفتی خود را در جزیره «لارک» مستقر کرده است.»
نویسنده که به طور وسیع درباره جغرافیای جهان اسلام تحقیق کرده است درباره تاسیسات نفتی کشورمان در خلیج فارس اضافه می کند: «تعدادی از ساکنان جزیره های لارک، هرمز و قشم و سواحل خلیج فارس، ایرانی هایی هستند که برخی از آنها حتی به زبان عربی صحبت می کنند . ایران مدت هاست که در این منطقه با مشکلات جدی رو به رو است. گروه هایی در کوه های نزدیک این منطقه سکونت دارند و گروه موسوم به «جند الله» که یک گروه جدایی طلب است حملات مرگبار بسیار زیادی را علیه ایران انجام داده است.»
نویسنده در این خصوص به یکی از حملات این گروهک تروریستی در سال 1388 اشاره می کند که به شهادت 15 تن از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منجر شد.
وی در ادامه تاکید می کند: «روزانه نفتکش ها و کشتی های تجاری بسیاری زیادی از تنگه هرمز عبور می کنند و نبود یک قدرت غالب و مسلط برای کنترل تنگه هرمز، به نفع ایالات متحده است که قدرت برتر دریایی جهان است و تنها قدرتی است که می تواند به تنهایی امنیت تجارت و ترانزیت از طریق هرمز را تامین کند و در دست بگیرد.»
«فرومهرز» که استادیار تاریخ خاورمیانه بوده است در بخش بعدی، تحلیل خود را از نگاهی تاریخی ادامه می دهد و می نویسد: «ایران از تاریخ به خوبی درس گرفته است. در سال 1987، آمریکا در جنگ ایران و عراق مداخله کرد تا از حمله به کشتی های کویتی جلوگیری کند. یک سال بعد نیز واشنگتن، ناوچه ها و قایق های گشتی ایران را در درگیری موسوم به «جنگ نفتکش ها» غرق کرد. فقط چند سال بعد، ایالات متحده، جنگ اول خلیج فارس را آغاز کرد تا جلوی عراق را بگیرد تا کویت را تصرف نکند.»
نویسنده سپس استدلال می کند: «ایران از این وقایع تاریخی درس گرفته و دریافته است که کارآمدترین استراتژی در تلاش برای پایان دادن به تحریم های اقتصادی ، درگیر شدن در منازعه نیست .»
فارن فارز سپس در مقایسه شرایط کنونی تنگه هرمز با دهه های 1980 و 1990 میلادی می نویسد: «اکنون مخاطرات در این منطقه بسیار بیشتر از آن سال هاست چرا که بروز یک رویارویی بر سر کشتی ها می تواند به یک جنگ تمام عیار بین ایران و ایالات متحده منجر شود که حتی می تواند شکل اتمی نیز به خود بگیرد. با این حال، آمریکا به جای حصول اطمینان از برقراری امنیت در منطقه، به شرکای خود در خلیج فارس سلاح می فروشد، در پی منافع کوتاه مدت است، شرکایی مانند قطر را به سوی ایران سوق می دهد، جنجال ها و چالش های بی حاصل در داخل کشورهای خلیج فارس به راه می اندازد و اجازه می دهد سعودی ها ریسک های زیادی کنند که یکی از آنها مداخله در جنگ داخلی یمن است»
نویسنده تاکید می کند که اقدامات فوق از سوی آمریکا منطقه خاورمیانه را بیش از قبل «بی ثبات» کرده و درباره علت آن می نویسد: «شاید سیاست گذاران آمریکایی دکترین «جیمی کارتر» (رییس جمهوری سابق آمریکا از سال 1977 تا 1981)، مبنی بر استفاده از نیروی نظامی را برای حفاظت از منافع آمریکا در خلیج فارس درست متوجه نشده باشند.»
این نشریه آمریکایی در تشریح بحث فوق تاکید می کند: «گروهی استدلال می کنند که چون اکنون وابستگی آمریکا به نفت خاورمیانه نسبت به گذشته کمتر شده است، ضرورتی ندارد که واشنگتن همانند گذشته برای تامین امنیت این منطقه تلاش کند.اما اینها درک درستی از تاریخ و ژئوپلیتیک ندارند. وابستگی آمریکا به امنیت خلیج فارس بسیار فراتر از نفت است.»
نویسنده توضیح می دهد: «اولین و مهم ترین مسئله، احتمال بروز منازعه هسته ای در منطقه است چرا که ایران به سرعت پس از خروج آمریکا از توافق هسته ای، غنی سازی را آغاز کرده است و این امر دینامیک امنیتی منطقه را تغییر داده است. اکنون عربستان و امارات عربی متحده هر دو به دستیابی به فناوری هسته ای خیلی علاقه مندتر هستند و دسترسی بهتری نیز به آن دارند چرا که آمریکا هم مواد هسته ای حساس و هم دانش آن را در اختیار آنها قرار داده است.»
نویسنده سپس باز هم تاکید می کند که اکنون «امنیت تنگه هرمز بسیار مهم است» و تصریح می کند: «مسئله فقط تجارت نیست. بروز یک منازعه می تواند به سرعت به فراتر از خلیج فارس تسری پیدا کند. دوم اینکه، حجم تجارتی که از تنگه هرمز عبور می کند با رشد اقتصادی کشورهای ثروتمند نفتی حاشیه خلیج فارس به سرعت افزایش یافته است. در نهایت اینکه، آمریکا در پایگاه های دریایی خود در بحرین و پایگاه هوایی خود در قطر و مکان های دیگر سرمایه گذاری هنگفتی کرده که تنها راه دسترسی دریایی به آنها، تنگه هرمز است. این تنگه، فارغ از اینکه قیمت نفت چقدر کاهش پیدا کند، همچنان ارزشمندترین و آسیب پذیرترین گلوگاه استراتژیک دریایی در جهان خواهد بود.»
وی در ادامه مسئله تامین امنیت تنگه هرمز را از زاویه ای دیگر بررسی می کند و در این باره می نویسد: «بسیاری از آمریکایی ها نمی توانند به راحتی بپذیرند که آمریکا می بایست همچنان امنیت این منطقه را تامین کند و چرایی لزوم تداوم این تعهد برای آنها دشوار است. با توجه به از دست رفتن جان بسیاری از آمریکایی ها و صرف هزینه های هنگفت در خاورمیانه، بسیاری از آمریکایی ها در جناح راست و چپ خواهان این هستند که آمریکا به کلی منطقه را ترک کند. اما فارغ از میزان استخراج نفت تولیدکنندگان نفتی آمریکایی و کانادایی، پای ایالات متحده همچنان در منطقه گیر خواهد بود. نظام جهانی تجارت که رفاه و ثروت آمریکا بدون آن نمی تواند به کارکرد خود ادامه دهد، بدون عبور ایمن کشتی ها از تنگه هرمز و پیشگیری از هرگونه افزایش تنش بیشتر در این منطقه استراتژیک، ممکن نخواهد بود.»
نویسنده در ادامه تاکید می کند: «گرچه آمریکا قوی ترین نیروی نظامی را در منطقه دارد اما اغلب جغرافیای پیچیده انسانی منطقه را در محاسبات خود نادیده می گیرد و با بازیگران غیردولتی روابط جدی و قوی برقرار نکرده است. این امر هم در خصوص شمال تنگه هرمز صدق می کند و هم درباره جنوب آن. در جنوب تنگه هرمز، کشور عمان به مثابه واسطه مفیدی بین آمریکا، ایران و عربستان سعودی عمل کرده است. اما واشنگتن باید هوشیار باشد و به دنبال مذاکره کنندگان جایگزین دیگری نیز باشد چرا که سلطان قابوس هیج جانشین قابل قبولی ندارد. در واقع، رهبری عاقلانه و ثبات آفرین قابوس به سادگی قابل جایگزین نخواهد بود و آمریکا نباید این طور فرض کند که همیشه شخصی مانند سلطان قابوس وجود خواهد داشت.»
فارن افرز درباره شرایط شمال تنگه استراتژیک هرمز می نویسد: «آمریکا باید درک موشکافانه تر و عمیق تری نسبت به شرایط ایران پیدا کند چرا که اگر آمریکا خامی به خرج دهد، می تواند آنهایی را که با حکومت ایران مخالف هستند، بیشتر به دامان تهران بیندازد. مثال های زیاد از تهدید خارجی وجود دارد مثلا جنگ ایران و عراق یکی از آنها بود که به تحکیم و تثبیت نقش روحانیون کمک کرد. به طور مشابه در حال حاضر، حمله به ایران در سواحل خلیج فارس به پایگاه نظامی در جزیره لارک و پایانه نفتی که عمانی های بسیاری که سالیان سال قبل به آنجا مهاجرت کرده اند و تعداد زیادی از اعراب ایرانی تبار در کنار هم کار و زندگی می کنند فقط باعث می شود مخالفان بالقوه حکومت ایران به حامیان تهران تبدیل شوند.»
نویسنده فارن افرز در انتها می نویسد: «آمریکا علاقه ای ندارد مانند بریتانیا امپراتور خلیج فارس باشد ولی بدش نمیاید داور و حاکم این منطقه باشد اما به خاطر تاریخ پرتنش روابط ایران و آمریکا هیچ یک از کشورهای این منطقه و دنیا، آمریکا را یک داور بی طرف نمی دانند. از سوی دیگر، هیچ قدرت دیگری هم این توانایی را ندارد که که تنگه هرمز را عاری از مداخله حفظ کند و بدون داور هم بازی می تواند به سرعت به جنگی تبدیل شود که هیچ کس خواهان آن نیست. بیشتر بازیگران خلیج فارس از قطر گرفته تا عربستان سعودی تا ایران می خواهند که کنترل شرایط را در دست داشته باشند و ایران می داند که با وجود تحریم های بسیار شدید، از جنگ سودی نخواهد برد. به همین خاطر است که ایران همواره در دقیقه آخر از جنگ اجتناب کرده است؛ همان طور که دونالد ترامپ به درستی در واکنش به سرنگون شدن پهپاد بدون سرنشین آمریکا، دستور حمله به ایران را در آخرین لحظه لغو کرد. اما این کافی نیست. تنگه هرمز به یک ضامن مطمئن و پایدار امنیتی نیاز دارد حتی اگر این ضامن امنیتی ایده آل نباشد.»