احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات، در گفتگوی خود به نکاتی پیرامون رنج ها و مشکلات اصلاح طلبان، ائتلاف بین اصلاح طلبان و دولت، تند شدن فضای سیاسی، بی اعتماد شدن مردم به دولت اشاره کرده است.
بخشهای مهم این گفتگو را در ادامه بخوانید.
* چیزی که امروز اصلاحطلبان را رنج میدهد و بخشی از آنان را منفعل کرده، این است که تحلیل و آسیبشناسیای از این ۴۰ سال و برشمردن چالشهای آن وجود ندارد، حرفهایی از این طرف و آن طرف شنیده میشود اما به صورت سیستماتیک کاری روی آن نشده است؛ یعنی امروز نمیدانیم که برای اصلاح امور باید روشهای مدنی آن را پیش برد. استراتژی در اینباره چیست؟ چالشها چیست؟ راهکارها کدام است؟ و در نهایت به لحاظ عملی چه باید کرد؟ با هر کسی صحبت میکنید و میپرسید «چه باید کرد» میگوید تو بگو که چه باید کرد؟ یعنی جوابی برای آن نیست.
و حالا چه باید کرد؟ باید مشخص شود و بعد از آن بگوییم که از کجا و در چه بعدی آغاز کنیم. شما در دوران دولت اصلاحات شاهد بودید که به احزاب، رسانهها، تشکلهای مردمنهاد «انجیاو»ها اهمیت خوبی داده میشد. چقدر توانستهایم از این موضوع بهرهبرداری کنیم. چند تا از «انجیاو»های تشکیلشده در آن دوران باقی ماندهاند، چرا پای آنها نایستادیم؟ چرا از آنها دفاع نکردیم و اجازه دادیم متلاشی شوند؟
* من معتقدم میخ مخالفان در زمین سست ما فرو میرود، در سنگ فرو نمیرود. ما باید محکم بایستیم و هزینه آن را تحمل کنیم و از روشهای تند و رادیکال و احیاناً خشن کاملاً اجتناب کنیم و نقد مشفقانه و دلسوزانه خود را بدون اینکه احساساتی و تند شویم مطرح کنیم. معنای نقد هم این نیست که چالش را بگوییم و تمام. باید مشکل را با راهکار و اعلام آمادگی برای رفع آن انجام داد.
* جریان اصلاحطلبی باید از جریان اصلاحات تفکیک شود. جریان اصلاحطلبی یک تفکر و اندیشه است و نمیشود آن را از بین برد. اما با اصلاحطلبان میتوان برخورد کرد، میتوان نقطهنظرات، اعمال و رفتار آنها را زیر سوال برد و برخورد کرد، نه برخورد منصفانه، برخورد حذفی، و حذف رقیب.
* فساد الان فقط در دولت نیست، در بخش خصوصی هم فساد همه جا را گرفته است. بخش خصوصی وقتی با بخش خصوصی کار میکند دچار فساد است؛ یعنی فکر نکنیم فساد فقط در دولت اتفاق میافتد، بلکه کل مملکت را گرفته، بخش دولتی، خصوصی، حاکمیتی و نظامی و غیرنظامی ندارد.
* جریان مخالف یعنی اصولگراها که در حاکمیت بودهاند، از اول انقلاب بودهاند، با شدت و ضعفی که در دورههای مختلف وجود داشته است. در دورههای هفتم و هشتم و نهم و دهم حضور داشتهاند، رقیب همواره بوده است. ما باید با فراز و فرودهایی که به وجود میآید برنامه خود را تغییر دهیم و انعطاف داشته باشیم.
* مگر میشود با این تحولات علمی و تغییر دانش، ۳۰ سال و به تعبیر دیگر ۴۰ سال قانون اساسی یک کشور بازنگری و اصلاح نشود؟ ۶۰ تا ۷۰ درصد اصول قانون اساسی الان باید بازبینی و بازنگری شود. یکی از آنها انتخابات است، یکی بخشها و محدوده مالکیت بخشهای دولتی و خصوصی است، بخش دولت، بخش خصوصی، بخش تعاونی و... در قانون اساسی بلاتکلیف است.
* بعد از دولت آقای خاتمی این موضوع را با برخی از دوستان اصلاحطلب مطرح کردیم، آن زمان اعتقاد داشتیم که باید خودمان (اصلاحات) را نقد کنیم که در هشت سال حاکمیت جریان اصلاحات چه نقاط ضعف و قوتی داشتیم و برای رفع نقاط ضعف خود در آینده چه کاری باید انجام دهیم و در تقویت نقاط قوت خود چهکار باید انجام دهیم. اما بعضی از دوستان میگفتند این انتحار و خودکشی است، نباید خودزنی کنیم. ما دیگر سکوت کردیم. اما الان ضرورت جدی دارد که جریان اصلاحات یک آسیبشناسی در درون خود انجام دهد و آسیبها را بیرون بیاورد و اصلاحات در جهت اصلاح، گام جدی بردارد.
* مساله دیگر این است که این پراکندگی و بیخبری از یکدیگر را باید سریع جمع کرد. بالاخره روشهایی همچون رسانه مجازی، ارتباطات حضوری و احزاب انجمنها و تشکلهای مردمنهاد و رسانه مکتوب وجود دارد و نیاز هم نیست بیخبر این کار را انجام دهند. به وزارت اطلاعات خبر بدهند که ما جلسه هیات مدیره انجمن داریم، گردهمایی «انجیاو» داریم، که البته خبر هم دارند. در رابطه با احزاب این کار در حال انجام است؛ یعنی وزارت کشور اطلاعات جلسات شورای مرکزی و کنگرهها و... را دارد. ما که نمیخواهیم کار خلاف عرف و قانون انجام دهیم یا خلاف حرکت نظام کاری کنیم، تصمیم داریم یک حرکت اصلاحی انجام دهیم.
* گله و نقد وجود دارد، اما در کلیت موضوع اصلاحطلبان معتقدند از دولت باید حمایت کرد، حمایت توأم با نقد.
* (درباره بیاعتمادی افکار عمومی نسبت به اصلاحطلبان): من قبول دارم، اما اصالت ندارد. جو فضای رسانهای کشور به این شکل پیش میرود، اما همین که حرکتی بشود جو برمیگردد. فضای سیاسی تغییرات تند دارد، ناگهان احساس میکنید که پشتتان خالی است و همه نشستهاند در خانه و نمیخواهند فعالیت کنند، اما با یک جرقه دوباره همه به صحنه میآیند. من اصلاً نگران نیستم که اصلاحطلبان شل و منفعل شدهاند. در مقطعی ممکن است این انفعال پیش بیاید، الان ما انتخابات را پیش رو داریم و باید فعالانه برخورد کرد، با حفظ این جهت که اگر شورای نگهبان رد فلهای داشت و مهرههای اصلی را زد، در شرکت نکردن نیروهای اصلاحات و رایهای خاکستری که اکثر قریب به اتفاقشان مربوط به اصلاحات خواهد بود، کسی پاسخگو نیست.
* حاکمیت باید بنشیند و حرف اصلاحطلبان را بشنود و در بعضی موارد که به جریان اصلاحات لطمه وارد شده، پاسخگو باشد. همچنین برای انتخابات سالم و غیرانحصاری باید شروطی داشته باشد و پای این شروط هم بایستد.
* ممکن است نخواهند و حتماً اینطور است که نمیخواهند رقیب سرحال و در میدان حضور پررنگ داشته باشد. اما ما باید اصرار کنیم و مطالبهگر و پیگیر باشیم. جریان سیاسی نباید بهانه کند که نمیگذارند کار کنیم، مخالفت و ممانعت میکنند؛ باید برود جلو و هزینه هم پرداخت کند. بدون هزینه که نمیشود؛ شما اگر بخواهید یک گام هم در زندگی شخصی خود بردارید، باید هزینه بدهید. هم هزینه، هم وقت. در مسائل سیاسی هم همین است و بدون هزینه چیزی به دست نمیآید.
* اینکه مردم مأیوس شدهاند، حرف درستی است. جامعه از این نظر ملتهب است؛ یعنی ما نتوانستهایم توقعات و انتظارات مردم را پاسخ دهیم. توقعات و انتظارات مردم هم نسبت به مزیتهایی که کشور دارد زیاد نیست. توقعات بسیار منطقی و معقول است، اما نتوانستهایم جواب بدهیم.
* وقتی مردم میبینند شعارها، خواستها و توقعاتشان تحقق پیدا نکرده، جامعه ما که هیچ، هر جامعه دیگری هم که باشند از دولت و حاکمیت میبُرند و اعتمادشان کاهش پیدا میکند و در بخشی از جامعه اعتماد از بین میرود. من فکر میکنم این بریدن مردم و بیاعتمادیای که در مردم پدید آمده حق قطعی آنهاست. به هر حال ۶ سال صبر کردند و الان با بیثباتی، تلاطم و بحران شدید اقتصادی و اجتماعی مواجه هستند. چطور از این مردم میخواهید بیاعتماد نباشند؟ مردم از دولت، رئیس دولت و مجلس و همه نارضایتی دارند و نارضایتی آنها مانند آتش زیر خاکستر است. اگر به سرعت تدبیری اندیشیده نشود، این نگرانی وجود دارد که بعد نتوان آن را جمع کرد.