استاد «محمدعلی جدیدالاسلام» زاده ۱۷ فروردین ۱۳۳۱ کوچه حاجی سیدحسین واقع در میدان انگج تبریز، کار عکاسی را در خانواده ای هنرمند و دارای ذوق هنری آغاز کرده و برای رسیدن به مقام استادی با قبول سختی ها و مشقات زیاد در محضر اساتید بنام حوزه عکاسی در تبریز آموزش فرا گرفته است و برای تکمیل چرخه هنری خود به مجموعه داری روی آورده و به عنوان نخستین مجموعه دار دوربین های عکاسی ایران به شهرت رسیده است.
برای آشنایی بیشتر با این هنرمند و مجموعه دار مشهور تبریزی، پای صحبت وی نشستیم که سیاهی موهایش در گذر عمر رنگ باخته و به سپیدی حاکی از دانش و تجربه تبدیل شده است و تداعی گر این مثل است که « موهایش را در آسیاب سفید نکرده است».
استاد که فردی خوشرو، خوش سیما و خوش سخن است، در نشستی ۲ ساعته برگ های زرین دفتر خاطرات خود از دوران کودکی تا بزرگسالی و چگونگی آشنایی با هنر عکاسی و طی مسیر تا استادی را ورق می زند و در این گذر چهره اش گاهی اندوهگین از تجدید فراش پدرش و گذاشتن بار زندگی بر دوش مادرش و گاهی از مرور خاطرات دوران مدرسه و هم صحبتی با استاد «شهریار» خندان می شود.
استاد جدیدلاسلام علاوه بر داشتن مجموعه غنی و بی مانند یک هزار عدد دوربین عکاسی و نگاتیوهای دوره قاجار، به عنوان عکاس پرتره نیز جایگاه ویژه ای در بین فعالان عرصه فرهنگ و هنر ایران دارد، به گونه ای که کمتر موقعی یافت می شود که گالری وی در منطقه ولیعصر تبریز، میزبان یک گروه عکاسی، فیلمبرداری یا جمعی از محققان و پژوهشگران مشتاق به استفاده از آرشیو استاد نباشد؛ جدیدالاسلام آثار تالیفی نیز دارد و تاکنون کتاب های «ایران قدیم» و «تبریز به روایت تصویر» و «تبریز قدیم» از مجموعه تصاویر آرشیوی وی به بازار نشر عرضه و هر کدام چندین بار تجدید چاپ شده اند.
هنر در خانواده ما موروثی بود و عکاسی را از پدربزرگم به ارث بردم
پیشکسوت عکاسی و بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: در سن حدود ۵، ۶ سالگی محل زادگاه خود را به خاطر مسیرگشایی خیابان ملل متحد که موجب شده بود نیمی از خانه ما در مسیر آن قرار گیرد، با چشمانی گریان از کوچه حاجی سیدحسین ترک کرده و به ابتدای کوچه چایچیلار اسباب کشی کردیم.
جدیدالاسلام که دومین فرزند خانواده پس از خواهرش است، می افزاید: پدرم کارمند دفترخانه ثبت اسناد بود و خط خیلی خوبی داشت و به خاطر توانمندی در هنر موسیقی آذربایجان و عکاسی ما هم به حوزه هنر علاقه مند شدیم.
وی که در خانواده متوسطی از جامعه رشد کرده است، ادامه می دهد: خواهرم اکنون در عرصه فرهنگ، ادبیات و شعر و شاعری فعالیت می کند، مرحوم رضا برادر کوچکتر از من تنبک می زد، رسول دیگر برادرم از اساتید انجمن خوشنویسان تبریز و صمد کوچکترین برادرم استاد سنتور و از معماران بنام تبریز است.
فن عکاسی را در عکاسخانه هالیوود فرا گرفتم
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز می گوید: دوران ابتدایی را در مدرسه مواسات سپری کرده ام و معلم کلاس دوم و ششم من به نام «حسین میلانی» مرا به ادبیات علاقه مند کرد و شاگردان موفقی را تربیت و تحویل جامعه داد.
جدیدالاسلام می افزاید: بعد از اتمام دوره ابتدایی برای گذران تعطیلات تابستانی از طریق پدرم به « احمد کیابخت» صاحب عکاسی « هالیوود» معرفی شدم تا هنر عکاسی را در آن فرا بگیرم و وی هفته ای ۵ تومان به من مزد پرداخت می کرد.
وی اظهار می کند: کارم را از ساعت ۷ صبح با تمیز کردن عکاسی و آماده کردن چایی تا آمدن استادکارها آغاز می کردم و در اوایل کار تنها اجازه خشک کردن عکس ها را داشتم و در برخی موارد عکس های براق را روی صفحه های استیل به صورت برعکس می گذاشتم و روی آن ها غلطک می زدم تا حباب های هوا از آن خارج شود و کاغذ عکس ها برق بزند و این کار نیاز به مهارت داشت.
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: بعد از کسب مهارت در این زمینه اجازه می دادند در تاریکخانه عکس ها را در داخل مایعی ای به نام « سبوت» یا هیپوسلفیت سدیم برای از بین بردن حساسیت عکس در برابر نور و جلوگیری از سیاه شدن عکس فرو ببریم و اگر در این کار دقت نمی کردیم عکس ها بهم می چسبید و خراب می شدند.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: بعد از این مرحله عکس ها را داخل داروی ظهور فرو می بردیم تا زیر نور چراغ قرمز به عکس ها نگاه می کردیم که ببینیم عکس ها آماده برای فرو بردن داخل آب هستند یا نه.
وی یادآوری می کند: در مدت ۳ ماه کار در این عکاسی در سال ۱۳۴۳ به کار عکاسی علاقه مند شدم و اکنون همیشه با ادای احترام به روح پدرم شعرهای «روح پدرم شاد که فرمود به استاد فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ» و «روزی که سپردند استاد مرا دیگران را هنر آموخت مرا مجنون کرد» را زمزمه می کنم چراکه از وقتی که پدرم مرا با این صنعت و هنر آشنا کرد و من عاشق آن شدم تاکنون به غیر از خدا سر پیش کسی خم نکرده ام.
علاقه به دوربین عکاسی « لایکا» مرا به مجموعه داری سوق داد
پیشکسوت عکاسی در تبریز می گوید: پس از ۵ هفته کار در این عکاسخانه اولین دوربین عکاسی خود با مارک « اگفا کلیک» را به قیمت ۲۵ تومان از یک خرازی در خیابان فردوسی خریداری کردم و اولین عکس را از برادرانم در تیر سال ۱۳۴۳ جلوی در خانه مان گرفتم.
جدیدالاسلام می افزاید: یک روز در حال رد شدن از خیابان فردوسی یک دستگاه دوربین عکاسی با مارک « فلیکا» را مشاهده کردم و به هوای اینکه فکر می کردم همان دوربین عکاسی « لایکا» است آن را خریداری کردم و از آن زمان به دوربین های لایکا علاقه مند شدم و اکنون مجموعه ای از دوربین های این مارک آلمانی را جمع آوری کرده ام به طوری که آخرین دوربین عکاسی لایکا را به همراه تجهیزاتش ۴ سال قبل به قیمت حدود ۱۰ هزار دلار خرید کردم.
وی اظهار می کند: علاقه مندی به وسایل عکاسی موجب شد که هر وقت دوربین عکاسی جدیدی می خریدم، دوربین کهنه را نیز نگه می داشتم و این کار باعث شد تا به مجموعه داری دوربین های عکاسی روی بیاورم.
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: در سال ۱۳۶۲ اولین آتلیه عکاسی را در خیابان کوروش سابق و جمهوری اسلامی فعلی روبروی راسته کوچه تاسیس کردم در آن زمان در کار معلمی ماهانه ۳ هزار تومان حقوق می گرفتم در حالی که در ماه اول کار در این آتلیه ۳ هزار تومان، در ماه دوم ۵ هزار تومان و در ماه سوم ۱۰ هزار تومان درآمد کسب کردم.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: در سال ۱۳۴۳ پس از پایان دوره ابتدایی با معدل بالا مرا از طرف دبستان مواسات برای ادامه تحصیل به دبیرستان فردوسی معرفی کردند و در این زمان به علت اینکه پدرم تجدید فراش کرده و بار مسئولت زندگی خانواده ما بر روی دوش مادرمان افتاده بود و وی به خاطر دوری خانه ما از این مدرسه مرا به اداره فرهنگ در منطقه ششگلان برد و با رفتن من به این مدرسه مخالفت کرد و در نتیجه معرفی نامه ای برای بردن من به دبیرستان ملی خاقانی ( دوره اول متوسطه) گرفت.
وی یادآوری می کند: دبیرستان ملی خاقانی در بین چهار راه قره آغاج به منجم واقع بود و با توجه به اینکه بیشتر دبیران آن تحت پوشش اداره فرهنگ نبودند زیاد به تحصیل اهمیت نمی دادند بنابراین با افت تحصیلی مواجه شده و برای اولین بار در برخی درس ها از جمله ریاضی تجدید شدم چراکه دبیران در رشته های خود مهارت نداشتند و مثلا کسی که در نقاشی مهارت داشت را به عنوان معلم جبر انتخاب کرده بودند.
استاد و پیشکسوت عکاسی می گوید: در این دبیرستان به علت علاقه به «حسن سعیدی» معلم ادبیاتمان به رشته ادبیات علاقه مند شدم و با کسب نمره خوب در این رشته در سال ۱۳۴۶به دبیرستان دهخدا ( دوره دوم متوسطه) در کوچه مشقات راه یافتم و در سال ۱۳۴۹ در این دبیرستان دانش آموخته شدم.
جدیدالاسلام می افزاید: مدیر دبیرستان دهخدا فردی به نام « مجید دین دوست» بود که به نظر من از مدیران نمونه دنیا است و «حمید» و «مصطفی شعاری» دبیران عربی، مرحوم «ادیبی فرد» دبیر جغرافیا، «ریحانی» دبیر تاریخ، « اصغری زاده» معلم فلسفه و منطق و مرحوم « عسگریه» دبیر ادبیات از دبیران خوب و « پورفرهاد» ناظم این دبیرستان بودند.
فراگیری مهارت های عکاسی را در عکاسخانه های «هما»، «ساحل» و « سعدین» ادامه دادم
وی اظهار می کند: پس از یک سال کار در عکاسی هالیوود در سال ۱۳۴۴ به عکاسی «هما» به مدیریت «ابراهیم منشی زاده» رفتم که امورات این عکاسخانه در اختیار خواهرزاده وی به نام «بهمن» بود.
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: یک سال پس از کار در عکاسی هما به سراغ عکاسی «ساحل» به مدیریت مرحوم « علی اسماعیل پور» که از شاگردان معروف منشی زاده و در آتلیه مهارت داشت و به همراه برادرش « عادل» که در روتوش عکس و قلم زدن مهارت داشت این عکاسی را راه انداخته بودند، رفتم و در آنجا در کنار خواندن درس مشغول کار شدم.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: در حین کار در عکاسی ساحل، در عکاسی « سعدین» به مدیریت حاج احمد سعدین که پدرش حاج محمود سعدین مالک عکاسی «مهتاب» در سه راه فردوسی بود، کار می کردم.
آموخته های خود را مدیون استاد رسام نخجوانی هستم
وی یادآوری می کند: تمام آموخته ها، نورپردازی و پوزسیوان خود را مدیون استاد «مرتضی رسام نخجوانی» صاحب عکاسی «رانبراند» در سه راه طالقانی فعلی هستم؛ وی دارای شخصیت والایی بود و عکاسخانه او پایگاه هنرمندان و مشاهیر تبریز از جمله استاد شهریار، ابوالحسن خان اقبال آذر، سرهنگ سالاری، لطفی مدیر هنرستان میرک، استاد حسین کاظمی از بزرگان نقاشان ایران و دانش آموخته فرانسه و جوادزاده از تجار و بازرگانان بنام تبریز بود.
استاد و پیشکسوت عکاسی تبریز اظهار می کند: استاد نخجوانی به علت علاقه ای که به من داشت تمام آرشیو خود را به من اهدا کرد.
جدیدالاسلام می افزاید: بعد از پایان خدمت در سال ۱۳۵۲ به عنوان معلم روستای دیزج علی قلی بیگ در شهرستان هشترود به عنوان معلم استخدام شدم و تا سال ۱۳۵۶ در آنجا مشغول کار بودم و در این سال به تبریز منتقل شدم و در طول این مدت کار عکاسی را نیز ادامه می دادم.
وی با بیان اینکه در این مدت بیشتر روی عکاسی مستند، اجتماعی، طبیعت و معماری مشغول فعالیت بودم، اظهار می کند: در سال ۱۳۵۶ در امتحان ورودی انیستیتو تربیت مربی امور هنری شرکت کردم و شرط شرکت در این امتحان آشنایی با هنرهای نقاشی، تئاتر و موسیقی بود.
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: در سال ۱۳۵۷ به عنوان مامور هنری وارد انیستیتو تربیت مربیان امور هنری تهران شدم و همزمان با درس خواندن هفته ای ۸ ساعت نیز در مدارس تدریس می کردم.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: یک روز در انیستیتو اعتصاب غذا کردیم و «منوچهر گنجی» وزیر وقت فرهنگ برای شکستن اعتصاب غذای ما قول داد انیستیتو تبدیل به دانشکده شود بنابراین تعدادی دروس به دروس ما اضافه شد.
وی می گوید: ۱۱۲ واحد پاس کرده بودم که همزمان با انقلاب فرهنگی در انیستیتو را بستند و مدرک معادل فوق دیپلم مورد تائید آموزش و پرورش به من دادند تا از مزایای آن در معلمی استفاده کنم.
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز یاداوری می کند: پس از فراغت از تحصیل فردی که مسئولیت امور تربیتی را بر عهده داشت به من ابلاغ هنری نداد و اعلام کرد که شما دبیر ساز و تنبک هستید و بروید در رشته دیگری مانند فقه و عربی درس دهید که من موافقت نکردم و خواستم در دوره ابتدایی تدریس کنم.
اولین عکاسخانه خود به نام « عصر جدید» و سپس « جدیدالاسلام »را تاسیس کردم
جدیدالاسلام می افزاید: به خاطر مشکلاتی که در دوره معلمی برایم پیش آمده بود به سراغ تاسیس اولین عکاسخانه خود به نام « عصر جدید» در سال ۱۳۶۲ رفتم که این نام ترکیبی از حرف اول برادرانم ( علی، صمد، رضا و رسول) و ابتدای نام خانوادگی مان بود.
وی یادآوری می کند: در سال ۱۳۷۲ این عکاسخانه مورد سرقت قرار گرفت بنابراین از این محل به فلکه بارنج در منطقه ولیعصر نقل مکان کردم و عکاسخانه خود به نام « جدیدالاسلام» را دایر کردم و از آن تاریخ تاکنون مشغول عکاسی هستم.
جرقه تهیه آرشیو از عکس هنرمندان با گرفتن عکس از استاد « سلیمی» روشن شد/ چندین کتاب مصور به چاپ رسانده ام
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی ایران می گوید: در سال ۱۳۶۳ برای اولین بار استاد « علی سلیمی» آهنگساز معروف برای گرفتن عکس به عکاسخانه من مراجعه کرد و برادرم رسول پیشنهاد داد تا از هنرمندان عکس بگیرم و آرشیو آن ها را جمع کنم و این امر جرقه ای برای تهیه آرشیو از عکس هنرمندان در من ایجاد کرد.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: این کار موجب شد تا هم اکنون آرشیوی بزرگ از تمامی هنرمندان آذربایجان، ایران و برخی هنرمندان خارجی از جمله «لطف یار ایماناوف»، «جانعلی اکبراوف» و «عالم قاسم اوف» که به آتلیه من آمده بودند را گردآوری کرده ام.
وی اظهار می کند: علاوه بر این آرشیو، مجموعه ای از عکس های قدیمی دوره قاجار را گرآوری و اولین مجوز موزه خصوصی در ارتباط با عکس های قدیمی را در آذربایجان اخذ کرده ام و با استفاده از همین عکس ها کتاب های زیادی به چاپ رسانده ام.
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز یاداوری می کند: با همکاری فرشاد ابریشمی کتاب های « تبریز قدیم»، « ایران قدیم»، « آذربایجان قدیم»، « قاجار در تصویر»، « یاران مشروطه»، «گیلان قدیم»، «شیراز قدیم» و «مشهد قدیم» و در زمینه ادبیات اشعار «صمد ورغون» از بزرگترین شعرای آذربایجان را با ترجمه از الفبای لاتین به الفبای عربی در کتابی به نام « صمد ورغونون سچلیمش اثرلری» (اشعار برگزیده صمد ورغون) پس از ۵ سال توقیف به چاپ رساندم.
جدیدالاسلام می افزاید: هم اکنون نیز ترجمه کتاب عکاسی « قدم به قدم» نوشته مایکل لنگفورد را با همکاری ۳ مترجم زنده یاد «علاءالدین ملماس»، «فرخ جهان آرا» و «سیدعلی موسوی» به سرمایه شخصی خودم به مرحله آماده چاپ رسانده ام و تصمیم دارم با استفاده از فناوری دیجیتالی اصلاحات و اضافاتی در این کتاب اعمال کرده و سپس به چاپ برسانم.
وی یادآوری می کند: علاوه بر این کارها هم اکنون در حال آماده سازی چاپ کتابی مرجع از پرتره تمامی هنرمندان با بیوگرافی خودشان هستم که از آن ها عکس گرفته ام و این کتاب در مراحل پایانی خود است.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: در مجموعه خود علاوه بر عکس، نگاتیوهای شیشه ای از دوره قاجار و مشروطه از جمله ستارخان و یارانش، مظفرالدین شاه و سلطان احمد شاه همچنین نگاتیوهایی از دوره فرقه دموکرات و نگاتیوهای ۱۸ در ۲۴ از پیشه وری و یارانش دارم.
از طریق استاد نخجوانی به عنوان عکاس به استاد شهریار معرفی شدم
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز می گوید: در سال ۱۳۶۴ از طریق استاد نخجوانی برای گرفتن عکس به استاد شهریار معرفی شدم و وی نیز استقبال خوبی از من کرد و زمینه دوستی ما و رفت و آمدهای مکرر من به منزل این استاد فراهم شد.
جدیدالاسلام می افزاید: در اولین بار برای عکاسی از استاد شهریار با تمامی امکانات عکاسی به منزل وی رفتم و ۵ حلقه فیلم و حدود ۷۵ عکس از استاد گرفتم و فیلم ها را برای ظهور به لابراتوار عکاسی دادم.
وی با ابراز ناراحتی از به یاد آوری این خاطره اظهار می کند: گویا شاگرد جدیدی در لابراتوار کار می کرد و حواسش نبوده که پس از شماره گذاری فیلم ها باید آن ها را چسب بزند و این کار را نکرده بود بنابراین فیلم ها باز شده و از کناره آن ها نور دیده و خراب شده بودند.
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: پس از چند روز استاد شهریار با من تماس گرفت و پیگیر عکس ها بود و همزمان «بیوک خان ایروانی» از انتشارات «دنیا» در تهران نیز عکس های استاد شهریار را می خواست.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: با توجه به اینکه عکس ها خراب شده بود و نمی توانستم واقعیت را به استاد شهریار بگویم بنابراین به دروغ گفتم برق رفته و فیلم ها کمرنگ شده و تلاش می کنم چند تست بزنم و سپس عکس ها را آماده کنم.
وی با اشاره به اینکه چند روز بعد دوباره استاد شهریار زنگ زد و پیگیر عکس ها شد، اظهار می کند: به استاد گفتم چند بار تست زده ام و عکس ها خوب درنیامده است و استاد با لحن صمیمی گفت «پسرم ممدعلی جانت به سلامت دوباره بیا عکس بگیر» و با توجه به اینکه همه شهریار را فردی عصبانی می پنداشتند باور نداشتند که استاد بخواهد دوباره از وی عکس بگیرم.
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز می گوید: این کار استاد شهریار بزرگترین هدیه برای من بود بنابراین این بار زیاد تجهیزات با خودم نبردم و با استفاده از فلاش های معمولی از وی عکس گرفتم.
جدیدالاسلام می افزاید: در یکی از عکس ها به استاد گفتم می خواهم عظمت حیدربابا را در نگاه تو به افق به تصویر بکشم بنابراین از وی خواستم ژست مناسبی بگیرد و من چنین عکسی گرفتم که هم اکنون از این عکس تابلو فرشی به ابعاد ۱.۵ در ۲ متر بافته شده و در مقبره الشعرا نصب کرده اند و در خانه استاد شهریار نیز همین عکس وجود دارد.
استاد شهریار برای سبیل هایم بیت سرود/ مرا به شاملو و چکنواریان تشبیه می کنند
وی با اشاره به تداوم دوستی خود با استاد شهریار می گوید: روزی برای گرفتن عکس به منزل استاد رفتم و در آن زمان من سبیل داشتم و در هنگام روبوسی با استاد سبیل هایم به صورت تراشیده وی فرو رفت و موجب ناراحتی استاد شد که برگشت به من گفت دفعه بعد که خواستی پیش من بیایی سبیل هایت را بزن و بیت « ایسترم ماچ الیرم لبلروو حیف اولسون که بوغون مانع اولور» ( می خواهم لبهایت را بوس کنم حیف که سبیل هایت مانع می شود) را برایم سرود و این بیت را در کنار کتابی که داشتم برایم نوشت و اکنون نیز این کتاب موجود است.
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز با اندوه از یادآوری این خاطره می گوید: با توجه به اینکه سبیل هایم را نتراشیدم دیگر مقید شده و نتوانستم نزد استاد بروم و ۲ سال بعد زمانی به سراغش رفتم که دیگر وی فوت کرده بود و خیلی ناراحت شده و چندین روز دچار افسردگی شدم و به خودم می گفتم کاش سبیل هایم را تراشیده بودم.
جدیدالاسلام می افزاید: اکنون که سبیل هایم را تراشیده ام خیلی ها گفته اند که به «شاملو» شبیه شده ام و خیلی ها نیز وقتی مرا در فرودگاه می بینند با «لوریس چکنواریان» اشتباه می گیرند و می پرسند آهنگ جدید چی دارید و می گویم من شاگردش هستم خودش نیستم.
تبریز و آذربایجان خواستگاه عکاسی در ایران است/ اولین عکس توسط ۲۴ امین فرزند فتحعلی شاه قاجار گرفته شده است
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی ایران می گوید: به خاطر دوستی با «ساعد هدایی» معاون فقید «تقی زاده» مدیرکل اسبق میراث فرهنگی استان پیشنهاد دادم موزه عکاسی در تبریز راه اندازی کنیم چراکه این شهر و آذربایجان خواستگاه عکاسی ایران است و اولین عکس در ایران توسط «ملک قاسم میرزا» ۲۴ امین فرزند فتحعلی شاه قاجار اهل شیشوان عجبشیر گرفته شده است.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: روزی در سال حدود ۱۳۶۴ «بهمن جلالی» از عکاسان بزرگ ایران که کتاب « روزهای آتش و خون » را با همکاری «کاوه گلستان» به چاپ رسانده است به تبریز آمد و از آنجایی که می دانست من مجموعه ای از دوربین های قدیمی دارم دنبال وسایل عکاسی می گشت ولی با توجه به اینکه من می خواستم موزه عکاسی راه بیاندازم فقط توانستم مقداری نگاتیو شیشه ای به وی اهدا کنم.
وی یادآوری می کند: جلالی پس از خرید دوربین عکاسی قدیمی از استاد نخجوانی و وسایل عکاسی از سایر عکاسان تبریز به تهران برگشت و با همکاری شهرداری عکسخانه شهر را در میدان ۷ تیر راه اندازی کرد.
آرزوی راه اندازی موزه عکاسی در وجودم خاموش نمی شود
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز با بیان اینکه برای راه اندازی موزه عکاسی طرحی نوشته و به مدیر وقت میراث فرهنگی ارایه کردم، می گوید: در این راستا به من پیشنهاد دادند که خانه ای قدیمی در تبریز پیدا کنم چراکه آن ها فقط می توانند برای بازسازی آن ۲۰۰ میلیون تومان کمک بلاعوض تخصیص دهند ولی هر کجا مراجعه کردم دیدم که حتی اگر خانه خود را هم بفروشم نمی توانم چنین خانه ای بخرم و از شوق ایجاد موزه عکاسی بیرون آمدم.
جدیدالاسلام با اشاره به اینکه همواره در آرزوی راه اندازی موزه عکاسی در تبریز بودم، می افزاید: بنابراین در عکاسخانه خود با ایجاد ویترین و به نمایش گذاشتن ۴۵۰ دوربین خود موزه عکاسی را راه انداختم و هم اکنون تعداد دوربین های این موزه به حدود یک هزار دستگاه رسیده است.
وی اظهار می کند: با اطلاع شهرداری تبریز از این موزه در یکصدمین سال تاسیس بلدیه در سال ۱۳۸۵ غرفه ای در نمایشگاه بین المللی تبریز به من دادند که «نوین» شهردار اسبق تبریز در بازدید از این غرفه اعلام کرد که این دستگاه ها را می خواهید چکار کنید؟ که گفتم یک مکان دهید تا موزه عکاسی راه بیاندازم.
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: برادرم رسول که در شهرداری کارمند بود در زمان تاسیس موزه ادبی شهریار پیشنهاد داد که خانه استاد شهریار را شهرداری بخرد و تبدیل به موزه کند که پس از خریداری این خانه من نیز عکس های شهریار و وسایل استاد را گردآوری کرده و موزه شهریار را تاسیس کردیم.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: شهردار تبریز به برادرم گفته بود که زیرزمین ساختمان ساعت را با همکاری کارکنان شهرداری خالی کنند و موزه عکاسی را در آن راه اندازی کند که من نیز ۱۲۰ دستگاه دوربین و تعدادی وسایل عکاسی در این محل به نمایش گذاشتم و در نهایت نیز شهرداری آن ها را از من خریداری کرد.
وی یادآوری می کند: ۲ سال نیز در موزه سنجش اتاقی از سوی میراث فرهنگی در اختیار من گذاشته شده بود و در آن ۷۰ دستگاه دوربین عکاسی برای بازدید مردم به نمایش گذاشته بودم.
در پی عدم تحقق وعده های مسئولان راه اندازی موزه عکاسی عقیم ماند
استاد و پیشکسوت عکاسی در تبریز می گوید: در پی اصرار من برای ایجاد موزه عکاسی، شهردار وقت اعلام کرد که در ساختمان شهرداری این موزه را راه اندازی کنم و به خاطر اینکه نمی خواستم قائم به شخص باشم بنابراین خواستم وسایل مرا یا خریداری کنند یا برای نمایش آن ها به من کرایه دهند.
جدیدالاسلام می افزاید: با توجه به اینکه نتیجه ای در این زمینه حاصل نشد یک سری از مجموعه قفل ها و کلیدهای قدیمی خودم را در سالن همکف شهرداری در ویترینی به نمایش گذاشتم و پس از فروختن این مجموعه به یک نفر فقط به مجموعه داری تخصصی عکاسی روی آوردم.
وی با اشاره به اینکه ۳ سال قبل موزه مشاغل در یخچال صادقیه ایجاد شد، یادآوری می کند: مقرر شد تا یک طبقه از این موزه برای نمایش وسایل عکاسی من اختصاص یابد که ۲۵۰ دستگاه دوربین عکاسی را در ویترین های آن به نمایش گذاشتم.
بزرگترین مجموعه دار دوربین عکاسی در ایران می گوید: قرار شد ماهانه ۶۵۰ هزار تومان برای کرایه آن ها پول به من پرداخت شود تا اینکه ۴ ماه پیش با توافق با «پاکنهاد» شهردار وقت مقرر شد طبقه بالای این ساختمان به صورت مستقل در اختیار من قرار گیرد و این مکان به عنوان موزه و گالری «جدیدالاسلام» راه اندازی شود.
جدیدالاسلام ادامه می دهد: به علت نقل مکان پاکنهاد به قسمت دیگری در شهرداری و به علت عمل نکردن آن ها به تعهدات خود وسایل خود را برای تعیین تکلیف در اتاقی قرار داده و درش را بستم.