تحرکات ضد ایرانی برخی دولت های حاشیه جنوبی خلیج فارس یعنی عربستان و امارات، امر تازه ای نیست؛ از دوران "باراک اوباما" این تحرکات شروع شده بود؛ از هنگام شروع بحران در سوریه ؛ سعودی ها و اماراتی ها به هر دری زدند؛ هنوز از روزی که ریاض در سال ۲۰۱۳ از عضویت شورای امنیت انصراف داد، زمان زیادی نگذشته است. آن هنگام دلیل این انصراف وتوی روس ها در برابر یک قطعنامه شورا علیه دولت سوریه عنوان شده بود، اما وقتی رهبران سعودی در آوریل ۲۰۱۶ از رئیس جمهوری وقت آمریکا یعنی اوباما با سردی استقبال کردند، مشخص شد که همه خشم آنان مذاکراتی بود که به "برجام" ختم شد.
بعدها برخی رسانه های بین المللی و منطقه ای فاش کردند که رهبران عربستان و امارات به اوباما پیشنهاد حمله نظامی به ایران را داده و تمامی هزینه های آن را نیز تقبل کرده بودند. اوباما اما از آنان خواسته بود تا مشکلات خود را بر سر میز مذاکره با ایرانی ها حل کنند؛ موضوعی که خشم حکام خلیج فارس را از واشنگتن دو چندان کرد.
این رویه و سیاست گذاری در ریاض و ابوظبی بعد از اوباما و ورود "دونالد ترامپ" به کاخ سفید به شکل افراطی تری ادامه یافت؛ اما نیمه های یک دوره از ریاست ترامپ بر کاخ سفید کافی بود تا مشخص کند ، "از این دیگ آبی نمی جوشد".
زمان مناسب تجدید نظر
اکنون اوضاع از هر زمان دیگری در خلیج فارس و منطقه غرب آسیا خطرناک تر است؛ دولت های منطقه که قدرت تاب آوری ایرانی ها در اوج تحریم های یکجانبه و ظالمانه آمریکا را باور نداشتند و مهمتر از آنکه تصور قدرت نمایی نیروهای مسلح ایران را هم نمی کردند، حالا برآورد بهتری از هزینه های یک جنگ تمام عیار در منطقه بدست آورده اند.
از طرفی ، سعودی ها هم سرمایه گذاری هایشان در سوریه، عراق و جنگ همه جانبه و مستقیم در یمن جواب نداده و حوثی ها حالا به قلب تاسیسات نفتی و پایگاه های هوایی سعودیها به آسانی دسترسی دارند و جنگ را به داخل خاک عربستان کشانده اند و به علاوه اهداف مهم و اساسی در امارات نیز چندان دور از دسترس این نیروها نیست.
از یک سو خروج از جنگ بی حاصل و پرهزینه یمن و از دیگر سو خطرات یک درگیری احتمالی میان ایران و آمریکا برای این کشورها، منطق و دلایل کافی را برای یک عقب گرد و تجدید نظر در سیاست های تهاجمی کشورهای منطقه را فراهم کرد تا شاهد اولین پالس ها از آن سوی خلیج فارس باشیم.
حوادث اخیر بویژه بحران امنیتی در خلیج فارس، اگرچه به دلیل تحریم های ظالمانه، برای مردم ایران شرایط سختی رقم زد ، اما حقیقت سیاست های استکباری آمریکایی ها و اهداف و نیات صهیونیست ها را برای ملت های منطقه آشکار کرد.
اکنون مشخص شده ، علت تشنج زایی و افزایش سطح تنش ها در منطقه از سوی آمریکایی ها چه بوده و چه منافعی برای آنها و اسرائیلی ها داشته است.
افشای نشست های محرمانه میان امارات و عربستان با آمریکا و اسرائیل ، خبر عجیبی برای ایرانیان نبود، چرا که دشمنی ورزیدن این کشورها بر کسی پوشیده نیست و جمع آنان باشگاه ضد ایرانی را در سال های اخیر شکل داده و وزیر خارجه ایران بهترین تعبیر را از این باند جنگ سالار با عنوان "تیم بی" داشته است.
اما نکته مهم در ماجرای افشاگری عجیب اخیر آمریکایی ها اینجاست که نشان داد این کشور اساسا با هرگونه تنش زدایی در منطقه مشکل دارد. آنها که پول نفت کشورهای عرب زیر زبانشان مزه کرده است؛ از فروش سلاح تا صورت حساب هزینه های استقرار نیروهای آمریکایی را برای آنها می فرستند.
از همین رو تحرکات دیپلماتیک در منطقه، بویژه اعزام یک هیات از امارات به ایران و ارسال سیگنال های مثبت از عربستان، نگرانی این نیروها را سبب شد و جریان جنگ سالار و افراط گرای آمریکایی و صهیونیستی را به تکاپو انداخت. آنها از اواخر هفته گذشته از وجود تماس هایی میان امارات و عربستان با ایران خبر دادند و در ادامه افشاگری "وال استریت ژورنال" در ۲۴ مرداد ماه جاری! که نوشته بود همکاری های ادامه دار و دیدارهای محرمانه میان اسرائیل و امارات نتیجه "کنفرانس امنیتی ورشو" در فوریه (بهمن ماه ) گذشته است.
اقدام شتاب زده آمریکایی ها در افشای نشست های محرمانه ضد ایرانی، در دل خود یک پیام دیگر هم دارد و آن اینکه تیم بی مورد نظر "محمد جواد ظریف" ، عملا فروپاشیده و افشاگری آمریکایی ها هم نشانه آن است که واشنگتن تلاش دارد به هر قیمت اگر شده با تهدید و رسوایی دولت های عرب ، از حرکت به سمت کاهش سطح تنش در منطقه جلوگیری کند.