صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران در یادداشتی نوشت: واقعبینانهترین توصیفی که از وساطت پرزیدنت مکرون میتوان داشت، آن است که بگوییم دو طرف اصلی مشاجره، یعنی ایران و آمریکا، با پادرمیانی فرانسویها موافقت کردهاند.
ترامپ با وجود آنکه پیشتر گفته بود از چندوچون اقدامات مکرون، ازجمله حضور ظریف در بیاریتز، علم و اطلاعی ندارد و بعد هم تا آنجا پیش میرود که میگوید جدا از نداشتن آگاهی از کارهای مکرون، چندان هم نیازی به میانجیگری کسی نمیبیند، بعد از صحبت مفصل در جریان نشست سران جی ۷ با رئیسجمهوری فرانسه، هم درباره مرافعه تجاری با چین و هم درباره مرافعه سیاسی با ایران، به وساطت فرانسه نظر بسیار مثبتی ابراز میکند.
درباره ایران، مجدد اظهار میکند ما نه دنبال تغییر رژیم هستیم و نه میخواهیم مردم ایران در رنج باشند. تنها مسئله موجود، آن است که ایران تبدیل به یک قدرت اتمی نشود که البته مراد از این اصطلاح، نگرانی از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای است که مقامات ارشد ایران همواره آن را تکذیب کردهاند.
حسب فتوای رهبری، استفاده از سلاح هستهای حرام شرعی اعلام شده است. رئیسجمهور ایالات متحده اعلام کرد هیچ مشکلی با پیشرفت و ترقی ایران ندارد. سخنان ترامپ یا درستتر گفته باشیم چراغ سبز ترامپ به مکرون، بههیچ رو به معنای افتادن در سرازیری نیست؛ صرفا به معنای آن است که دو طرف به رئیسجمهور فرانسه «نه» نگفتهاند. درعینحال، این همه ماجرا نیست. هم ایران و هم ایالات متحده میدانند اگر قرار باشد میانجیگری فرانسه به جایی برسد، شرط اصلی تغییر در برخی مواضع است.
ترامپ هنگام ورود به پاریس، همانطور که پیشتر اشاره شد، با میانجیگری مکرون بسیار سرد و ناامیدکننده برخورد کرد و به زبان بیزبانی گفت: من که در جریان نیستم و علاقهای هم ندارم در جریان قرار بگیرم؛ بگذارید او هر کاری دلش میخواهد بکند. بااینحال، ۲۴ ساعت بعد و پس از گفتگوهای مفصل دونفره میان این دو مقام، نظر وی تغییر کرده و درباره میانجیگری همتای فرانسوی خود اظهارنظر بسیار مثبتی کرده و خلاصه حرفش هم آن بود که «با ایران دعوا نداریم». البته ترامپ نشان داده مانند باران بهاری، یکباره تغییر موضع میدهد؛ اما آنچه مایه امیدواری به میانجیگری فرانسه شده، این واقعیت است که ترامپ قبلا نیز برای کنارآمدن یا مذاکره جدی با ایران، ابراز تمایل کرده بود.
او بههرحال یک تاجر است و ایران مقدم بر هر امر دیگری، برایش یک کشور ۸۰ میلیونی با منابع عظیم انرژی و بازار بکر است؛ منابعی که به واسطه مرافعه سیاسی، قریب به چهار دهه است محل بهرهبرداری جدی قرار نگرفته است. بعد از خود ایرانیان، یقینا برای شرکتهای بزرگ آمریکایی و اقتصاد منطقه نیز امکانات بالقوه درخورتوجهی وجود دارد. جدای از چشمانداز اقتصادی، تنشزدایی با ایران در کوتاهمدت باعث کاهش خطر درگیریهای نظامی و در بلندمدت، کمک به بازگشت ثبات و آرامش در منطقه ملتهب خاورمیانه بعد از چندین دهه خواهد شد.
به علاوه، این را نیز نباید فراموش کرد که تفاهم با ایران بعد از چهار دهه تخاصم، رئیسجمهور فعلی ایالات متحده را در کوتاهمدت به صورت یک قهرمان ملی در آمریکا درخواهد آورد و باز در کوتاهمدت شانس موفقیت او را در انتخابات سال آینده ریاستجمهوری آن کشور افزایش میدهد. البته درباره ایران نیز ملاحظاتی وجود دارد؛ از بسیاری از گفتارهای امیدبخش که بگذریم، واقعیت آن است که وضعیت کلان اقتصادی کشور، چندان مطلوب نیست.
منتقدان دولت به ضعف همکاران حسن روحانی اشاره میکنند و از موضوعات مهمتر ازجمله مشکلات حوزه روابط خارجی ایران نام نمیبرند. واقعیت آن است که وقتی درآمد دولت از صادرات بیش از دو میلیون بشکه در روز، به اعدادی بسیار ناچیز سقوط کرده است و تازه پول این مقدار کم صادرات نفت نیز به کشور وارد نمیشود، اگر به جای محمدباقر نوبخت یا دژپسند، خود آدام اسمیت و کینز هم مسئولیت اقتصاد را بر عهده داشتند، نمیتوانستند کارنامه موفقی ارائه دهند. واقعیت تلخ آن است که درآمدهای دولت در سال جاری آنقدر پایین آمده که هنوز سال به نیمه نرسیده، دولت با کسر بودجهای درخور توجه، یعنی حدود ۱۲۰ هزار میلیارد تومان روبهرو شده است.
اگر تحولی رخ ندهد، دولت بهتدریج دچار محدودیتهای بودجهای زیادی شده و روند صادرات، دشوارتر خواهد شد. به عبارت دیگر، این فقط آمریکاییها نیستند که به واسطه دلایلی که دارند، به میانجیگری فرانسه نه نگفتهاند؛ ایران نیز به نور کمرنگ پدیدارشده در انتهای تونل فرانسه به عنوان فرصتی برای وادارکردن آمریکا به تغییر رویه در قبال ایران مینگرد.