پایگاه میدل ایست آی در تحلیلی با پیش بینی شکست تلاشهای امارات، عربستان، مصر و فرانسه در لیبی در حمایت از نیروهای خلیفه حفتر موسوم به ارتش ملی لیبی با هدف روی کار آوردن یک حکومت مشابه با حکومت عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور دیکتاتور مصر در این کشور مینویسد: «تحولات کنونی که طی آن ارتش ملی لیبی متعلق به خلیفه حفتر حملاتی را علیه شهر طرابلس، مقر دولت فایز السراج، انجام میدهد نمایانگر روندی است که طی آن بازیگران بین المللی به دنبال اعمال سلطه بر شرکای محلی هستند؛ همان دستور کار سوریه و یمن.
عربستان و امارات با خرابکاری در تجربه دموکراتیک سال ۲۰۱۱ مصر به ایجاد حکومت سرکوبگر عبدالفتاح السیسی در مصر کمک کردند و طبیعتا سیسی به همپیمان عربستان و امارات تبدیل شد.
توجیه فرانسه برای مداخله در لیبی "جنگ با تروریسم" است به نحوی که تلویحا دولت طرابلس را نزدیک به گروههای تروریستی میداند. انگیزه پاریس در اینجا نیز همچون یمن تا حد زیادی روابط راهبردی و تجاری نزدیک با ریاض و ابوظبی است. هر چند که فرانسه مدعی دفاع از چند جانبه گرایی در عصر ترامپ است اما برای نشان دادن مخالفتش با دولت طرابلس، از خلیفه حفتر در برابر هر گونه اقدام شورای امنیت سازمان ملل حمایت می کند. به این ترتیب خلیفه حفتر توانست در یک دهن کجی کامل به سازمان ملل همزمان با ورود آنتونیو گوترش، دبیر کل این سازمان به لیبی، به طرابلس حمله کند.
این چهار کشور در عرصه بین المللی از حمایت دیپلماتیک ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه برخوردارند.
دومین همپیمان قدرتمند آنها نیز دونالد ترامپ است. کاخ سفید با توجه به این که حفتر درسال ۱۹۸۷ بعد از شکست نظامیان لیبیایی تحت امرش در شمال چاد خدمت به سازمان سیا را پیشنهاد کرد و این سازمان تا سالها از او تا زمان یافتن فرصتی برای سرنگون کردن معمر قذافی حمایت کرد، همچنان از او پشتیبانی می کند.
ترامپ تقریبا در لیبی ائتلافی را که در یمن با بزرگترین مشتری منطقهای خود یعنی عربستان به جریان انداخت تکرار می کند اما این بار در این ائتلاف امارات نیز حضور دارد.
شرکای دولت طرابلس و آنهایی که هنوز حامی آرمانهای برآمده از بهار عربی هستند همچنان می توانند روی حمایت قطر و ترکیه حساب باز کنند اما هر دو کشور درگیر اوضاع داخلی و منطقهای مختص به خودشان هستند نظیر تحریم قطر و نقش ترکیه در باتلاق سوریه. طرابلس در عین حال از مساعدتهای استعمارگر سابق مسلط بر این کشور یعنی ایتالیا نیز برخوردار است؛ کشوری که خود را به عنوان رقیب فرانسه نشان میدهد.
نبرد طرابلس یکی از وجوه یک دینامیک مرکزی در مغرب و خاورمیانه امروز است. برعکس بهار عربی سال ۲۰۱۱، با حمایت کمابیش صریح قدرتهای غربی یک "ضدانقلاب" اکنون در سراسر منطقه در حال نمود است.
اماراتیها و همپیمانان غربی آنها به شکلی وحشتناک مفهوم دموکراتیزه کردن جهان عرب را رد کردهاند. لابیگری های دیپلماتیک و رسانهای شدید علیه لیبی با یک جریان مداوم وارد ساختن تسلیحات به لیبی بر خلاف تحریم های اعمال شده از سوی سازمان ملل از سال ۲۰۱۱ تا کنون و همچنین با مداخله نظامی مستقیم در این کشور همراه شده است.
بخش عمده قوای نظامی تحت امر خلیفه حفتر متشکل از شبه نظامیان "مدخلی" هستند که دکترین رادیکال آنها مشابه با داعش است، شبهنظامیانی برآمده از دیدگاه سلفیستی عربستان.
بر خلاف آنچه که حامیان خلیفه حفتر ادعا می کنند، درگیری ها در لیبی ایدئولوژیک نیستند. اتفاقی که در آنجا می افتد یک جنگ ضدانقلابی است؛ جنگی که از جمله اهدافش به دست گرفتن کنترل منابع طبیعی این کشور است. امروز نفت (میلیونها دلار درآمد نفت قاچاق شده شبه نظامیان را تامین می کند) و فردا معادن.
بلندپروازی های دموکراتیک لازم برای ایجاد ثبات در منطقه هم در برنامههای انور قرقاش، وزیر مشاور امارات در امور خارجه غایب هستند و هم در میان نگرانیها، اقدامات و تحلیلهای همپیمانان امارات. چه در دبی و چه در ریاض یا پاریس هیچ یک از مدعیان جنگ با تروریسم یا اسلامگرایان وقتشان را صرف درک و قبول کردن این مساله نمیکنند که هدف دموکراتیکی که از آن منزجر هستند یک ضرورت مطلق برای ثباتی است که آنها دنبالش هستند.
آنها با توجه به عدم داشتن تمایل و قابلیت برای مذاکره با برندگان انتخابات مرتبط با بهار عربی، تنها نگران خودشان بوده و منطقه را به چرخه تشدید تنشها می کشانند.»