محمد سرافراز در مواضع اخیر خود مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را متهم به انتقادناپذیر بودن کرده و گفته است که هاشمی در دوران ریاستجمهوریاش تمایل نداشت موردانتقاد قرار بگیرد.
محمد هاشمی رفسنجانی باور دارد که سخنان اخیر سرافراز سراسر نادرست است زیرا برادرش هیچگاه مانعی برای اظهارنظر افراد ایجاد نمیکرد. او ضمن رد سخنان محمد سرافراز گفت: در دوره نخست ریاستجمهوری مرحوم هاشمی من رئیس صداوسیما بودم؛ زمانی که آقای سرافراز با مدرک دیپلم یک کارمند ساده بود که بعدها خودش از صداوسیما جدا شد و به روزنامه رسالت رفت. در آن زمان به یاد دارم که یک برنامه زنده تلویزیونی و رادیویی هفتگی با ماهیت پرسش و پاسخ داشتیم و بینندهها و شنوندهها بهراحتی تماس میگرفتند و نقدها و نظرات خود را مطرح میکردند. حتی در سالن کنار مسجد بلال هم یک برنامه تلویزیونی داشتیم که در آن از وزرا و معاونانش دعوت میشد و مردم هم در آنجا حاضر میشدند و دیدگاههای خود را بدون هیچ ملاحظهای میگفتند. ما در چنین فضایی کارکردیم و طبیعتاً اگر آقای هاشمی تحمل نقد را نداشت چنین برنامههایی ساخته نمیشد. روحیه آقای هاشمی مبتنی بر شنیدن صدای مخالفان بود و حتی این اواخر که تخریبها علیه او بالاگرفته بود و ما از او تقاضا میکردیم پاسخ تخریبکنندگان را بدهیم، میگفت شما به این موضوعات وارد نشوید و بگذارید هرچه میخواهند بگویند. شناخت من از آقای هاشمی این است و سخنان آقای سرافراز بههیچوجه صحیح نیست.
نسبت هاشمی با توسعه سیاسی
محمد هاشمی درباره دیدگاه اکبر هاشمی رفسنجانی در مواجهه با مقوله توسعه سیاسی اظهار کرد: آقای هاشمی بهشدت علاقهمند مسائل فرهنگی بود. در حوزه توسعه سیاسی هم توجه ویژهای به مسئله انتخابات و احزاب داشت. دولت آقای هاشمی نقطه عطفی در تاریخ بعد از انقلاب است زیرا بعد از محدودیتهایی که در دوران جنگ وجود داشت، سعی کرد به خواستههای جدید مردم پاسخ مثبت بدهد.
علل تخریب هاشمی
این فعال سیاسی علل تخریب هاشمی را چنین عنوان کرد: علت اصلی تخریب آقای هاشمی را باید از منظری کلیتر بررسی کرد. ایشان فردی بسیار مؤثر در پیروزی و شکل گیری انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی هم پدیدهای بیبدیل است که به دلیل اهمیتش دشمنان زیادی دارد. در زمان ریاست من بر سازمان صداوسیما حدود ۷۵ رادیو به زبان فارسی از کشورهایی مانند شوروی، آمریکا، آلبانی و... علیه نظام اسلامی فعالیت میکردند. دشمنان چه در داخل و چه در خارج برای تخریب نظام اسلامی در ابتدا شخصیتهای کلیدی و مؤثر را میزنند. وقتی به تاریخ ابتدای انقلاب هم رجوع کنید، میبینید که مخالفان نظام شعارهای زنندهای علیه آقای خامنهای، مرحوم بهشتی و مرحوم هاشمی میدادند و در مقابل هم مردم به حمایت از این سه شخصیت مهم به خیابانها میآمدند و شعار میدادند. مخالفان نظام و آقای هاشمی در تمام دوران مسئولیت ایشان دست از تخریب برنداشتند و تریبونهای داخلی و خارجی را به خدمت گرفتند تا این شخصیت مهم سیاسی را تخریب کنند زیرا آنها میدانستند که خاکریز اول هاشمی است و اگر از او عبور کنند میتوانند به تخریب امام و نظام بپردازند. وقتی با چنین دید وسیعی به موضوع نگاه شود، سخنان افرادی که برای مطرحشدن نامشان سخنانی میزنند، بیاهمیت میشود.
دستگیری اعضای نهضت آزادی
این فعال سیاسی در پاسخ به این پرسش که آیا ادعای نهضت آزادی مبنی بر دست داشتن آقای هاشمی در دستگیری تعداد زیادی از فعالان نهضت آزادی پس نگارش نامهای در سال۶۹ را قبول دارید یا خیر گفت: بههیچوجه این ادعا را قبول ندارم. بعدازآنکه دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی تمام شد، رهبر انقلاب به او پیشنهاد ریاست قوه قضائیه را دادند. آقای هاشمی به رهبری گفت که اگر من رئیس قوه قضائیه بشوم تمام زندانیان را آزاد میکنم زیرا از زندان بدم میآید. آیا او با چنین روحیهای میتوانست باعث دستگیری اعضای نهضت آزادی شده باشد؟
وی گفت: در دوره ریاستجمهوریاش بدترین توهینها از سوی روزنامه سلام متعلق به آقای موسویخوئینیها و روزنامه نهضت آزادی به آقای هاشمی میشد اما ایشان بههیچوجه پاسخ آنها را نمیداد. روزی من گفتم که بگذارید پاسخ اتهامات و توهینها را بدهیم که گفت اصلاً وارد این موضوعات نشوید. حتی وقتیکه فشارها بالا میگرفت و او رنجیدهخاطر میشد، میگفت که عیب ندارد پاسخ ندهید زیرا خدا که میداند واقعیت ماجرا چیست. آقای هاشمی باور قلبی داشت که باید در ایران آزادی به معنای واقعی وجود داشته باشد و هرکس در اظهارنظر آزاد باشد. واقعاً هم خدا میدانست که آقای هاشمی چه کرد و مراسم تشییع ایشان گواه آن است که او در پیشگاه خدا و مردم سربلند است. مرحوم هاشمی به تعبیر امام بر قلبها و نه بر شانهها حکومت میکرد و هرکس که بر قلبها حکومت کند جاودانِ تاریخ میشود.