هفتاد و چهارمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل باوجود گمانه زنی ها و تلاشهای بسیار رهبران کشورهای مختلف از جمله فرانسه، آلمان و ژاپن با هدف انجام دیداری بین روسای جمهور ایران و آمریکا، اما بدون هیچ رخداد خاصی در مناسبات دو کشور پایان یافت و تهران و واشنگتن همچنان در مسیر تنش قرار دارند.
اکنون این پرسشها مطرح است که چرا در نیویورک تحولی رخ نداد و در حال حاضر آینده مناسبات در منطقه و بین آمریکا و ایران چگونه پیش خواهد رفت. به گفته این کارشناس به این ترتیب ایران و آمریکا در نیویورک به گونهای رفتار کردند تا راه مذاکرات بسته شود؛ یعنی آمریکا میگفت ابتدا مذاکره کنند بعد تحریمها را برمیدارد که ایران نپذیرفت و ایران نیز تاکید داشت اگر آمریکا تحریمها را بردارد، وارد مذاکره خواهد شد. این شروط، از نظر طرفین شروط سنگینی بود که توسط طرفین مطرح شد تا بدین طریق به نوعی از مذاکره فرار کنند.
ایران از زمان روی کار آمدن دولت حسن روحانی، دیپلماسی متفاوتی را در قبال آمریکا دنبال کرده است. به گونهای که در سال ۹۲ روحانی در خلال اولین سفرش به نیویورک با باراک اوباما همتای آمریکایی خود یک تماس ۱۵ دقیقهای داشت و ۶ سال بعد در توضیح این تماس گفت که اگر در نیویورک من به تلفن اوباما جواب نمیدادم، توافق با سختی و کندی انجام گرفت. اما رئیسجمهور ایران امسال در مجمع عمومی سازمان ملل درباره مذاکره با دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا گفت که عکس یادگاری آخرین ایستگاه است. به نظر شما دلیل تغییر موضع روحانی درخصوص مذاکره با آمریکا در این دو برهه زمانی چیست؟
دوره ریاستجمهوری باراک اوباما با شرایط فعلی متفاوت است؛ آقای روحانی با اوباما در شرایطی گفتوگوی تلفنی داشتند که پیش از آن طرفین ایرانی و آمریکایی در عمان در نشستی شرکت کرده و به توافقهایی نیز دست یافته بودند. بنابراین مقدمه تماس تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا از قبل فراهم شده بود و این مکالمه تلفنی صرفا فرآیندی را که از قبل در جریان بود تقویت کرد و نشان داد که دو طرف مصمم هستند مسیر گفتوگو را پیش ببرند، ولی در ارتباط با آقای ترامپ و روحانی این پیششرط اتفاق نیفتاد. یعنی پیش از نشست مجمع عمومی، دیداری بین نمایندگان تهران و واشنگتن صورت نگرفته بود که روسای جمهور دو کشور بخواهند از طریق تلفنی، آن دیدار یا جریان مذاکره را تقویت کنند.
البته به نظر من صرفا ایران نبود که از مذاکره استقبال نکرد، بلکه ایالاتمتحده نیز خواهان مذاکره با ایران طی هفتاد و چهارمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل نبود. دلیل اصلی که ایران با آمریکا وارد مذاکره نشد به شکل صریح و روشن به سخنرانی مقام معظم رهبری در ۲۶ شهریور ماه بازمیگردد. ایشان در آن سخنرانی اعلام کردند که مذاکره با آمریکا دو معنی دارد؛ اول اینکه دیپلماسی فشار حداکثری آمریکا موفق شده و دوم اینکه ما باید شرایط آمریکا را بپذیریم و به این دلایل رهبری با مذاکره مخالفت کردند.
دلایل اصلی جمهوری اسلامی ایران برای عدم مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی چیست؟
تهران تاکید دارد اگر در این وضعیت وارد فرآیند مذاکره شود متضرر خواهد شد. به دو دلیل ایران چنین نگاهی به مذاکره با آمریکا در مقطع کنونی دارد؛ اولا اینکه در صورت انجام مذاکره در شرایط فشار حداکثری، این مساله بدعت خواهد شد که آمریکاییها گمان کنند هر بار به جمهوری اسلامی ایران فشار وارد آورند این کشور عقب نشینی کرده و امتیازهایی خواهد داد.
به دنبال شدت گرفتن تنشها بین ایران و آمریکا شاهد هستیم که بسیاری از کشورها مانند فرانسه، بریتانیا، آلمان، ژاپن، پاکستان و عراق خواستار میانجیگری بین دو کشور و کاهش تنشها در منطقه شدهاند. سیاست رئیسجمهور را در مواجهه با این میانجیگریها در نیویورک چطور ارزیابی میکنید؟
از آنجا که در سازمان ملل برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه، بریتانیا، آلمان و حتی فراتر از اروپا یعنی ژاپن خواستار آن بودند که ایران وارد مذاکره با آمریکا شود و میخواستند در این رابطه میانجیگری کنند، آقای روحانی در نیویورک دو راه بیشتر نداشت؛ نخست آنکه از اساس با میانجیگری این کشورها مخالفت کند که این مساله به نفع ایران نبود. چون این اقدام چنین تعبیر میشد که جمهوری اسلامی ایران با مسیر مذاکره مخالف است و این آمریکا است که مسیر مذاکره را دنبال میکند. بنابراین مقامات کشورمان باید از یک طرف نشان میدادند که از میانجیگری و مذاکره استقبال میکنند اما از طرف دیگر باید شرطی میگذاشتند که در پیوند با اصل محوری سیاست خارجی فعلی جمهوری اسلامی ایران یعنی عدم مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی باشد. به همین خاطر نیز مقامات ایران تاکید کردند که اگر آمریکا تحریمها را بردارد، ایران وارد مذاکره خواهد شد. این شرط، شرط سنگینی بود که توسط ایران مطرح شد تا بدین طریق به نوعی از مذاکره با واشنگتن فرار کند. اگر آمریکاییها شرایط ایران را میپذیرفتند و دغدغههای رهبری که به آن اشاره شد تامین میشد، تهران میتوانست وارد مذاکره شود. اما چون این شرایط پذیرفته نشد اکنون ایران میتواند بگوید که ما برای مذاکره اعلام آمادگی کردیم اما آمریکاییها نپذیرفتند.
با این تفاسیر میتوان گفت که تهران و واشنگتن به دلایل خاص خودشان فعلا وارد هیچ مذاکرهای نخواهند شد.
بله؛ درواقع اکنون ایران و آمریکا شرایطی لحاظ کردهاند که عملا مذاکره امکانپذیر نیست. از یکسو طرف آمریکایی ۱۲ پیش شرط یا حوزه گفتوگو برای ایران مشخص کرده که پذیرش آن برای تهران امکانپذیر نیست. از طرف دیگر شرط ایران نیز لغو تمام تحریمها است که بسیار بعید به نظر میرسد آمریکا چنین شرطی را بپذیرد. بنابراین وقتی دو بازیگر تمایل به گفتوگو نداشته باشند برای اینکه به افکار عمومی و میانجیگری دیگر دولتها پاسخ دهند، شروطی را بیان میکنند که عملا مذاکره را به بنبست میکشاند. بنابراین اگر مذاکرهای در نیویورک بین ترامپ و آقای روحانی صورت نگرفت صرفا به این دلیل نبود، که جمهوری اسلامی ایران آن را قبول نکرد بلکه ایالات متحده نیز خواستار مذاکره در شرایط فعلی نیست.
اگر با توجه به بحث استیضاح و مسائل داخلی، شانس ترامپ در داخل آمریکا برای پیروزی در انتخابات ۲۰۲۰ کمتر شود ممکن است با نزدیک شدن به انتخابات بخواهد از کارت مذاکره با ایران برای کسب آرای بیشتر استفاده کند؟
درباره موضوعات سیاست خارجی آمریکا و تاثیر آن بر انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ نباید مبالغه شود؛ تاثیر سیاست خارجی روی افکار عمومی آمریکا و رای آنها فقط ۱۵ درصد است که این میزان نیز بیشتر مربوط به نخبگان، کارشناسان و طبقه متوسط است. یعنی اکثریت مطلق و چیزی حدود ۸۵ درصد جامعه آمریکا اصلا به مباحث سیاست خارجی اهمیت نمیدهند. نکته دیگر اینکه در حوزه سیاست خارجی موضوعات متفاوتی مطرح است و ترامپ میتواند مدعی باشد که در این عرصه برخی موفقیتها کسب کرده است. بهعنوان مثال در بحث مهاجرت، رئیسجمهور آمریکا میتواند مدعی باشد؛ آن هم در شرایطی که برای جامعه آمریکا بحث مهاجرت خیلی ملموستر از مساله هستهای ایران مطرح است. چراکه پدیده مهاجرت روی زندگی مردم آمریکا تاثیر مستقیم دارد و ترامپ میتواند مدعی شود که با فشار روی کشورهای آمریکای لاتین، میزان ورود مهاجران به آمریکا را بسیار کاهش داده است. این دستاورد اگر توسط ترامپ مطرح شود کاملا برای جامعه آمریکا قابل پذیرش است اما اگر به آنها بگویند رئیسجمهورشان نتوانسته در مساله هستهای ایران توفیقی داشته باشد لااقل برای بخش اعظمی از جامعه آمریکا اصلا قابل درک نیست و اهمیتی ندارد. دلیل سوم نیز این است که اگر به دلایل داخلی، موقعیت ترامپ داخل آمریکا تضعیف شود با یک دلیل خارجی نمیتواند موقعیت داخلی خود را تقویت کند. درواقع وقتی در داخل ایالات متحده، اتهام خیانت یا اتهام پایبند نبودن به قانون اساسی متوجه ترامپ است، وی باید بتواند با دستیابی به موفقیتهایی در عرصه داخلی کشورش وضعیت خود را تقویت کند، نه با یک مساله خارجی.
شاید بحث هستهای ایران برای مردم آمریکا اهمیت چندانی نداشته باشد اما اگر تنشهای ایجاد شده به دنبال خروج واشنگتن از برجام به جنگ و درگیری نظامی بینجامد بدون شک برای مردم آمریکا ورود به یک جنگ دیگر ناخوشایند خواهد بود. با توجه به این مساله احتمال در گرفتن جنگ را چقدر محتمل میدانید؟
با توجه به این فرضیه میتوان گفت که ترامپ وارد جنگ با ایران نخواهد شد؛ زیرا هم شخص ترامپ، هم حزب جمهوریخواه و هم حزب دموکرات با جنگ مخالف هستند و ضدیت با جنگ امروز در جامعه آمریکا خریدار دارد که دلیل آن جنگهای عراق و افغانستان است. البته باید توجه داشت که ترامپ تصور نمیکند اگر مسیر برجام از این طریق ادامه پیدا کند در نهایت به جنگ منجر خواهد شد. یعنی او این سناریو را متصور نیست که در اثر شکست برجام اتفاقاتی رخ دهد که جنگ اجتنابناپذیر شود. به نظر میرسد ارزیابی وی این است که اصلا جنگی اتفاق نخواهد افتاد. به همین خاطر اگر مباحث جنگ امروز در آمریکا برجسته است باید بررسی کنیم که چه کسانی این مباحث را مطرح میکنند. اغلب این مباحث درخصوص اینکه ممکن است آمریکا وارد جنگ دیگری در خاورمیانه شود توسط محافل فکری، رسانهای و سیاسی وابسته به حزب دموکرات مطرح میشود که این سخنان نیز با هدف ترساندن جامعه آمریکا از ترامپ با مقاصد انتخاباتی بیان میشود. یعنی هدف آنها این است که به جامعه آمریکا القا کنند در صورت انتخاب مجدد دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰، آمریکا وارد یک جنگ دیگر خواهد شد. اما ارزیابی شخص رئیسجمهوری آمریکا این است که جنگی اتفاق نخواهد افتاد. همچنین با کنار گذاشتن جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی، وزنه کسانی که حامی جنگ هستند در ایالات متحده بسیار ضعیفتر شده است.
به نظر شما این مساله که ایران با آمریکا وارد مذاکره نشده است تا چه اندازه متاثر از غیرقابل اعتماد بودن شخص ترامپ چه در مواجهه با ایران و چه در مواجهه با دیگر کشورها است؟
بحث اعتماد در تصمیمگیریهای ایران اثرگذار است اما تعیینکننده نیست؛ چرا که در گذشته نیز حوادثی اتفاق افتاده و باعث بیاعتمادی ایران به آمریکا شده اما بعد دوباره وارد فرآیند مذاکره با این کشور شدهایم. بهعنوان مثال در بحث پایان گروگانگیری، ایران و آمریکا توافقاتی انجام دادند ولی واشنگتن به آن توافقها پایبند نبود. این مساله دلیل نشد که ایران بعدتر در بحث حمله به افغانستان وارد مذاکره با واشنگتن نشود. جمهوری اسلامی ایران در عراق و افغانستان به آمریکاییها کمک کرد و تعاملاتی داشت ولی بعدا جورج بوش، ایران را بهعنوان محور شرارت معرفی کرد در حالی که این اقدام هم باعث نشد ایران در سال ۹۲ و در زمان روی کار آمدن آقای روحانی وارد مذاکره با آمریکا نشود.
در حال حاضر که رئیسجمهور ایران مطرح میکند شرط مذاکره با دولت ترامپ، لغو تحریمها و بازگشت به میز مذاکرات است این پرسش نزد افکار عمومی شکل میگیرد که چرا ایران پیش از اردیبهشت ۹۷ که آمریکا از برجام خارج شد و تحریمها را علیه ایران اعمال کرد با این کشور وارد مذاکره نشد؟ بهطور کلی بهترین زمان مذاکره با آمریکا تا به امروز چه مقطعی بوده است؟
بهترین زمان برای مذاکره ایران با آمریکا دو سال پایانی ریاست جمهوری باراک اوباما بود و در آن مقطع حتی میتوانستیم در حوزههای دیگر نیز ورود کنیم. موقعیت مناسب دیگر برای مذاکرات نیز سال ۹۶ و همان زمانی بود که ترامپ مدام میگفت لغو تحریمهای هستهای ایران را تمدید نمیکند.
شاید یکی از دلایلی که ایران با آمریکا در دو سال نخست حضور ترامپ و پیش از خروج وی از برجام وارد مذاکره نشد این بود که در داخل کشور و ارزیابی دولت این بود که ترامپ از برجام خارج نخواهد شد و اگر هم خارج شود نمیتواند تحریمها را بازگرداند و اجماعی علیه ایران شکل دهد. بنابراین دولت با این تفاسیر به این نتیجه رسید که دلیلی ندارد با آمریکا وارد گفتوگو در حوزههای دیگر شود.