این دو متهم بعد از محاکمه به لحاظ جنبه عمومی جرم مجرم شناخته و به حبس محکوم شدند.
براساس محتویات پرونده عصر ششم فروردین سال ۹۲ به پلیس تهران خبر رسید زنی به نام پروین که تنها زندگی میکرد، در خانهاش کشته شده و عامل یا عاملان جنایت با بازگذاشتن در و بیرونانداختن کلید خانه گریختهاند.
پلیس به خانه موردنظر رفت و با جنازه خونین زن جوان روبهرو شد. در بررسیها روشن شد این زن ۳۵ ساله با افراد غریبه رفتوآمد داشت و احتمالا قربانی رابطه پنهانی با یکی از آنها شده است.
پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بررسی مکالمات تلفنی این زن پرداخت و دریافت پروین از مدتی قبل با یک جوان افغان به نام حمید در ارتباط بوده است.
پلیس به ردیابی حمید پرداخت ولی پسر افغان به مکان نامعلومی گریخته بود. مأموران در ادامه تحقیقات دوست صمیمی حمید به نام عباس را بازداشت کردند.
عباس در بازجوییها لب به اعتراف گشود و گفت: آخرین بار حمید به دیدن پروین رفته بود که با او درگیر شد و این زن را کشت.
با اطلاعاتی که این پسر به پلیس داد، حمید ردیابی و بازداشت شد و قتل را گردن گرفت.
وی گفت: من از طریق یکی از دوستانم با پروین آشنا شدم. من و عباس برای برقراری رابطه مقابل خانه پروین رفتیم. او کلید خانهاش را از پنجره به داخل کوچه انداخت. ما با کلید در را باز کردیم و وارد خانه شدیم.
ابتدا همه چیز خوب بود و پروین خیلی خوب از ما پذیرایی کرد. او زن شوخطبع و دوستداشتنیای بود، اما بههمان اندازه که شوخطبع بود عصبی هم بود و یکباره پرخاشگری میکرد.
پروین ناگهان بر سر یک کیسه برنج با عباس درگیر شد و داد و فریاد کرد. پروین حرفهای خیلی زشتی به عباس زد و از او خواست از خانهاش بیرون برود. میگفت: دیگر نمیخواهد او را ببیند. درگیری آنها خیلی بالا گرفت.
پروین با فریادهایش داشت آبروی همه ما را میبرد و کاری کرد که من و عباس خیلی ترسیدیم. همان موقع عباس دستوپای این زن را گرفت و او را روی تخت هل داد. من هم با چاقوی آشپزخانه یک ضربه به گردنش زدم. اما چون تیغه چاقو شکست بار دیگر به آشپزخانه رفتم و چاقوی دیگری آوردم و چند ضربه به پروین زدم. ما روی جنازه پتو کشیدیم و از خانه خارج شدیم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: عباس هنگام خروج از خانه گوشی موبایل پروین را هم برداشت. البته قصد ما سرقت از پروین نبود؛ ما میترسیدیم دوستان و اقوامش متوجه شوند که با ما در تماس بوده است و علیه ما شکایتی را مطرح کنند.
من از عباس خواستم گوشی را بردارد، چون خانوادهام اگر متوجه میشدند چه اتفاقی افتاده است خیلی ناراحت میشدند. بههمینخاطر سعی کردیم ردی از خودمان به جای نگذاریم. ما در خانه را باز گذاشتیم تا همسایهها جسد را پیدا کنند و بیحرمتی به جسد مقتول نکرده باشیم. سپس کلید را در کوچه انداختیم و رفتیم.
پرونده بعد از اعترافهای حمید و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهمان پای میز محاکمه رفتند. حمید قتل را گردن گرفت، اما عباس منکر اتهام مشارکت در قتل شد. حمید گفت: پروین خیلی سروصدا میکرد.
او عصبی شده بود و فحاشی میکرد. نمیدانم چرا داد میزد. من سعی کردم آرامش کنم. گفتم هر کاری عباس کرده است من جبران میکنم فقط داد نزن. من نگران بودم که همسایهها بیایند و آبروریزی شود. بههمینخاطر سعی میکردم ساکتش کنم. اگر همسرم میفهمید من چه کردهام، همه زندگیام از بین میرفت و خراب میشد.
سپس عباس در جایگاه قرار گرفت؛ او اتهامش را رد کرد و گفت: من دست و پای پروین را نگرفتم. من، چون ترسیده بودم فقط نگاه میکردم. چندباری هم به حمید گفتم این کار را نکن، اما قبول نکرد. او بهخاطر فریادهای پروین خیلی عصبانی شده بود و کارهایش دست خودش نبود؛ حتی با من هم چندباری دعوا کرد و از من خواست کاری نکنم که پروین داد بزند، اما اخلاق پروین طوری بود که وقتی عصبانی میشد دیگر نمیشد کنترلش کرد. او خیلی عصبی بود و حتی حمله میکرد و کتککاری هم راه میانداخت.
با توجه به درخواست اولیای دم از دادگاه و اعلام اینکه حاضر هستند تفاضل دیه را بپردازند، قضات دادگاه، حمید را به قصاص و عباس را به زندان محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد.
با این حال خانواده حمید تلاش خود را متوقف نکردند و با کمک خیرین و نیکوکاران موفق شدند اولیای دم پروین را راضی به گذشت کنند و بهاینترتیب حمید از قصاص نجات پیدا کرد. این بار او بهلحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفت.
حمید در این جلسه دادگاه گفت: آنچه درباره درگیری پروین بهخاطر گونی برنج گفته بودم، درست نبود. ما در واقع به خاطر مبلغی که پروین میخواست با هم اختلاف حساب پیدا کردیم. مدتی بود پروین را میشناختم و به دیدن او میرفتم. آخرین بار همراه عباس به خانه پروین رفتیم. قرار بود سر مبلغی با او توافق کنیم، اما یکباره با هم درگیر شدیم.
پروین که عصبانی شده بود و به مبلغی که ما پیشنهاد داده بودیم اعتراض داشت، داد و فریاد راه انداخت و عباس از ترسش از من خواست او را ساکت کنم. عباس خیلی ترسیده بود. انگار دست و پایش قفل شده بود و نمیتوانست کاری بکند. کارهایی که او میکرد اصلا قابل تحمل نبود؛ من هم مثل عباس دستپاچه شده بودم و نمیتوانستم خودم را کنترل کنم.
وی ادامه داد: من واقعا از قتل پشیمان هستم و با سختی زیاد توانستم مبلغ دیه را به اولیای دم بپردازم و رضایت آنها را جلب کنم.
عباس نیز در این جلسه گفت: ما واقعا قصد کشتن آن زن را نداشتیم. داد و فریادهای او باعث شد بترسیم و تصمیم اشتباهی بگیریم. من فقط برای اینکه پلیس نتواند رد ما را پیدا کند، گوشی موبایل پروین را دزدیدم.
در پایان جلسه هیئت قضائی با توجه به رضایت اولیای دم، حمید را به پنج سال و عباس را به دوسالونیم زندان بهخاطر معاونت در قتل و دو سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق بهخاطر سرقت موبایل قربانی محکوم کرد. متهمان تسلیم به رأی شدند و طی نامهای به دادگاه درخواست تخفیف در مجازات را مطرح کردند. آنها اعلام کردند پشیمان هستند و از قضات دادگاه کمک خواستند.
هیئت قضائی پس از بررسی این درخواست در مجازات آنها تخفیف قائل شد و حمید را به سهسالونیم زندان و عباس را به سهسالونیم زندان و ۵۵ ضربه شلاق محکوم کرد.
انها سالیان دراز با هم و با خوشبختی زندگی کردند قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه اش نرسید به قتل رسید آقای حمید خوب ما اونم کشت