«مجید سرسنگی، مشاور رئیس و مدیر کل وقت روابط عمومی دانشگاه تهران در زمان محمدرضا عارف، در گفتوگویی در واکنش به طرح موضوعاتی در هفتههای اخیر درباره تدریس دکتر سروش و دکتر طباطبایی در دانشگاه تهران و نیز فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان در آن زمان و همینطور سخنرانی سیدمحمد خاتمی در دانشگاه تهران گفت: مطمئنا طرح موضوعات اینچنینی در فضای رسانهای کشور بدون ارائه مستندات کافی نوعی بیاخلاقی و وارونهجلوهدادن واقعیت است.
او افزود: متأسفانه بخش عمدهای از نهاد سیاست در ایران زنگار زده شده و ماهیت آن از درون با چالشهای بسیاری روبهرو است. بسیار دیده شده که سیاستمداری شعار خدمت به نظام، مردم و... میدهد اما زمان عمل که میشود هر رفتاری را برای خدشهواردکردن به رقیب جایز میداند. متأسفم که امروز و بعد از ۴۰ سال که از انقلاب میگذرد، ارزش تقوا تنها در چارچوب شعارهای تبلیغاتی معنا میشود و در عمل آن چه در صحنه سیاست – عمدتا و نه تماما – دیده میشود، سوءاستفاده از ارزشها برای بهدستآوردن قدرت بیشتر و جایگاه مادی رفیعتر است.
سرسنگی ادامه داد: من دکتر محمدرضا عارف را بیش از ۲۰ سال است که میشناسم. حتما به ایشان نیز مانند هر مدیر اجرائی دیگر ایرادهایی وارد است اما چیزی که تاکنون از او ندیدهام، دروغگفتن، تهمتزدن به دیگران و استفاده از چتر نظام و دین برای رسیدن به مقام و جایگاه بوده است. برخی به سکوت او ایراد میگیرند. سکوت او در برابر بداخلاقیها که بیشتر از عارف جریان اصلاحطلبی و وفاق اصلاحطلبان را نشانه رفته است، خود نشانهای از اخلاق معلم و مدیری است که نخواسته و نمیخواهد به هر قیمت – حتی به خاک و خون کشیدن آرمانهایش – خود را برتر از دیگران نشان دهد و در این راه به حربههای ناپاک متوسل شود که متأسفانه امروز در بین برخی بهظاهر سیاسیون مد روز شده است!
او با اشاره به دوران ریاست عارف در دانشگاه تهران در دهه ۷۰ ، گفت: من تقریبا از ابتدای حضور دکتر عارف بهعنوان رئیس دانشگاه در دانشگاه تهران افتخار همکاری با ایشان را داشتم (البته سابقه آشنایی من با ایشان به سالها قبلتر از این موعد بازمیگردد). در اوایل دهه ۷۰ به درخواست مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و بعد از آن به درخواست تعداد قابل توجهی از استادان، مدیران ارشد نظام و مدیران برجسته آموزش عالی کشور، ایشان مسئولیت اداره دانشگاه تهران را پذیرفت. این در حالی بود که بنا بر دلایلی در آن مقطع دانشگاه درگیر برخی ناآرامیها بود و شرایط سختی را هم از نظر علمی و هم از نظر فرهنگی و فعالیتهای دانشجویی (مانند فعالیت تشکلهای اسلامی و برنامههای سیاسی آنها) میگذراند.
سرسنگی در ادامه تصریح کرد: حضور دکتر عارف در دانشگاه و در آن زمانه خاص توانست تأثیرات مثبتی را از خود به جای بگذارد. از یک طرف برخی تلاطمها که از قبل به جا مانده بود، آرام شد، از سوی دیگر فضای علمی دانشگاه با آرامش و اطمینان کار خود را از سر گرفت و نیز در حوزه فعالیتهای دانشجویی، با توجه به رفتار پدرانه رئیس دانشگاه با تمام گروههای فعال، این فعالیتها از رشد کمی و کیفی خوبی برخوردار شد. نکته مهم در این زمینه آن بود که به نظرم همه تشکلهای سیاسی دریافته بودند که رئیس دانشگاه حاضر نیست تحت هر فشاری از بیرون یا داخل، نقش تشکلهای اسلامی را کمرنگ کرده و از دانشگاه، به بهانه ساکتشدن، سیاستزدایی کند.
معاون فرهنگی دانشگاه تهران یادآور شد: تا جایی که من به خاطر میآورم – و همانگونه که آقای دکتر فاتح هم بهتازگی یادآوری کردهاند – در آن زمان رابطه خوبی بین دانشگاه و دوستان انجمن اسلامی برقرار بود و این موضوع فقط در رابطه با انجمن اسلامی صدق نمیکرد. در آن دوره تلاش میشد منویات مقام معظم رهبری درباره نشاط سیاسی در دانشگاه عملی شود و همه گروههای سیاسی دانشجویی، فارغ از نوع نگاه، بتوانند برنامههای خود را به بهترین شکل برگزار کنند.
سرسنگی تصریح کرد: ادعای این که دکتر سیدجواد طباطبایی در زمان ریاست دکتر عارف بر دانشگاه از معاونت پژوهشی دانشگاه تهران کنار گذاشته شد، از اساس کذب است؛ چراکه دکتر طباطبایی در زمان ریاست دکتر عارف در دانشگاه تهران حضور نداشتند و برخورد با ایشان قبل از زمان ریاست دکتر عارف صورت گرفته بود.
وی همچنین ضمن روایتی از برخورد دکتر عارف با برخی گروههایی که خواهان جلوگیری از تدریس دکتر سروش در دانشگاه تهران بودند، گفت: اول این که باید یادآور شوم ما درباره دکتر سروش اوایل دهه ۷۰ سخن میگوییم؛ یعنی زمانی که هنوز به صورت قانونی میتوانست در دانشگاهها تدریس کند و در بسیاری از مجامع علمی با آزادی کامل سخنرانی داشته باشد. آن چه از نظر تاریخی در آن زمان رخ داد این بود که در زمان ریاست دکتر عارف در دانشگاه تهران گروههایی بنا به تشخیص خود بارها با بستنشینی در دفتر رئیس دانشگاه خواستار توقف تدریس دکتر سروش در دانشگاه تهران شدند. دکتر عارف در این خصوص ضمن تأکید بر رعایت قانون و حفظ حرمت استادان دانشگاه، زیر بار درخواست این گروهها نرفت و در آن زمان تدریس دکتر سروش در دانشگاه تهران ادامه یافت.
سرسنگی همچنین درباره ادعایی مبنی بر ممانعت از سخنرانی انتخاباتی سیدمحمد خاتمی در دانشگاه تهران در زمان تبلیغات ریاستجمهوری در سال ۷۶ گفت: برخی از ادعاها چنان بیپایه و دور از واقع هستند که حتی پاسخگفتن به آنها نیز خطاست! تا جایی که من مطلعم و در جریان نزدیک آن بودهام، رابطه دوستی بین دکتر عارف و جناب آقای خاتمی به سالهای دور بازمیگردد. در دورهای که دکتر عارف رئیس دانشگاه بودند (قبل از انتخابشدن آقای خاتمی بهعنوان رئیسجمهور) بارها با ایشان به جلساتی رفتیم که آقای خاتمی نیز حضور داشتند؛ چه جلسات کاری و چه جلسات دوستانه. همواره بین آقای خاتمی و دکتر عارف نوعی دوستی صمیمانه و احترام متقابل برقرار بود و تا آنجا که میدانم، کماکان هم چنین رابطهای وجود دارد. خاطرم میآید دکتر عارف جزء اولین شخصیتهایی بود که برای حضور در دولت از سوی رئیسجمهور وقت انتخاب شد (البته در آن زمان اتفاقاتی بر سر این که دکتر عارف بهعنوان وزیر علوم معرفی شود یا وزیر پست و تلگراف و تلفن به وجود آمد که حکایت خود را دارد و شاید در جایی دیگر اشاره کنم.) با وجود این که از همان ابتدای دولت آقای خاتمی تا امروز برخی تلاش کردهاند اینگونه نشان دهند که بین این دو شخصیت اختلافاتی وجود دارد، خوشبختانه چنین چیزی در عمل محقق نشده و این رابطه دوستانه همچنان پابرجا مانده است. در خصوص سخنرانیهای انتخابات سال ۷۶ باید بگویم که همه کاندیداهای محترم، از جمله جناب آقای خاتمی در دانشگاه تهران و در مسجد این دانشگاه سخنرانی انتخاباتی داشتند و زمانی هم که آقای خاتمی وارد دانشگاه تهران شدند، شخص آقای عارف هم به استقبال ایشان رفت.
مشاور رئیس و مدیرکل وقت روابط عمومی دانشگاه تهران در پایان تأکید کرد: تحریف تاریخ، آن هم زمانی که هنوز چندان از آن دور نشدهایم تا بسیاری از وقایع از خاطرمان برود، امری دور از اصول حرفهای در فعالیت سیاسی است. ضمن این که مردم ما و خصوصا دانشگاهیان و فعالان اجتماعی و سیاسی بیشتر از آن چه ما فکر کنیم بر حقایق مسلط هستند و زدودن حقیقت از ذهن آگاه آنها به این سادگی که فرض میشود، نیست.»