گزیده پاسخهای صادق زیباکلام را با هم میخوانیم.
- معتقدم در بیستودو سال گذشته یعنی از سال۱۳۷۶ تاکنون جریان اصلاحات هیچگاه مانند امروز با چنین بحران جدی و فلج کنندهای مواجه نشده است. در شرایط کنونی چندماه بیشتر تا برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی فرصت وجود ندارد، با این وجود در جریان اصلاحات انواع و اقسام تاکتیکها و استراتژیها برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات مطرح شده است. این مساله نشاندهنده بحران در جریان اصلاحات است.
- همین مساله که چهار ماه تا انتخابات باقی مانده و جریان اصلاحات با پرسشهای زیادی درباره چگونگی شرکت در آن مواجه است، نشاندهنده بحران است.
- امروز جریان اصلاحات با این سوال جدی مواجه شده که آیا قرار است این جریان به همان شکل که در انتخابات ۹۴ و ۹۶ بهصورت همهجانبه در انتخابات شرکت کرد، دوباره در انتخابات سال ۹۸ شرکت کند. پاسخ این سوال هنوز مشخص نیست. آیا اصلاحطلبان قصد ندارند در انتخابات شرکت کنند؟ پاسخ این سوال نیز مشخص نیست. آیا اصلاحطلبان قرار است بهصورت مشروط و بر اساس فرمولی که از رئیس دولت اصلاحات نقل شده مبنی بر این که هر کجا شورای نگهبان لیست اصلاحطلبان را تایید کرد، در انتخابات شرکت میکنیم و هر کجا که چنین اتفاقی رخ نداد در انتخابات شرکت نمیکنیم، عمل خواهند کرد؟ پاسخ به این سوال نیز هنوز مشخص نیست که آیا جریان اصلاحات در واقع با چنین استراتژی در انتخابات شرکت خواهد کرد. سوال دیگر این است که آیا جریان اصلاحات قصد دارد دوباره با اصولگرایان معتدل ائتلاف کند؟ پاسخ به این سوال نیز هنوز مشخص نیست.
- همین مساله که مهمترین و اصلیترین جریان سیاسی دو انتخابات اخیر که در هر دو انتخابات سال ۹۴ و ۹۶ پیروز انتخابات بوده به این نتیجه رسیده که آیا باید در انتخابات آینده شرکت کند یا خیر نشاندهنده بحران است.
- دلیل مهمی که نشاندهنده وجود بحران در جریان اصلاحات است ریزش پایگاه اجتماعی این جریان سیاسی است. این ریزش بسیار جدی است.
- پس از انتخابات سال ۹۶ بنده در هر کجا سخنرانی داشتم یا در محافل سیاسی حضور داشتهام همواره مورد نقد مردم قرار گرفتهام که عنوان میکنند ما قصد نداشتیم در انتخابات شرکت کنیم اما بنا به توصیه شما در انتخابات حضور پیدا کردیم. به همین دلیل نیز مردم خطاب به ما عنوان میکنند: «خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.» اغلب مردم معتقدند سخنرانیها و تشویقهای امثال بنده باعث شده که آنها در انتخابات شرکت کنند. به همین دلیل نیز امروز عنوان میکنند محال است دیگر به سخنان امثال بنده برای حضور در انتخابات اعتماد کنند.
- متاسفانه برخی از اصلاحطلبان حاضر نیستند این واقعیت را درک کنند که اعتبار اجتماعی آنها خدشهدار شده است. اگر جریان اصلاحات را یک سرمایه اجتماعی بدانیم واقعیت این است که این سرمایه اجتماعی تکان خورده و دچار زلزله شده است.
- قبل از این که در این زمینه بهدنبال درمان و راهحل باشیم باید بپذیریم که مشکل وجود دارد.
- هنوز یک عزم جدی برای پیدا کردن راهحل در بین اصلاحطلبان به وجود نیامده است. اگر این عزم جدی در بین اصلاحطلبان وجود دارد در چه زمینهای بوده است؟ شواهد آن کجاست؟ پس از انتخابات ریاست جمهوری هیچگردهمایی و جلسهای برای پیدا کردن راهحل در جریان اصلاحات تشکیل نشده است. این به معنای این است که اصلاحطلبان هیچ تلاشی برای پیدا کردن راهحل انجام ندادهاند.
- بنده معتقدم بحران کنونی جریان اصلاحات هنوز برای کادر رهبری این جریان جدی نیست. رهبری جریان اصلاحات گمان میکند سرمایه اجتماعی این جریان دچار ریزش شده اما هنوز ابعاد آن زیاد گسترده نشده است.
- اصلاحطلبان در انتخابات سال ۹۴ شرکت کردند و موفق شدند ۱۰۵ نماینده در مجلس داشته باشند. این اتفاق به معنای این است که در حدود یک سوم مجلس در اختیار فراکسیون امید قرار داشته است. اگر ما آقایان مطهری، صادقی، حیدری و خانم سلحشوری را استثنا قرار بدهیم بقیه اعضای فراکسیون امید در مجلس چه عملکردی داشتند. بهعنوان مثال آقایان الیاس حضرتی و هاشمزهی چه عملکردی در مجلس داشتند؟
- نباید فراموش شود که بیست و چهارمیلیونی که در انتخابات به آقای روحانی رأی دادند، بر اساس برخی مطالبات به ایشان رأی دادهاند. آقای روحانی پس از انتخاب راه دیگری در پیش گرفت و حتی نامی از آن مطالبات بر زبان نیاورد.
- اصلاحطلبان باید صورت مساله را میپذیرفتند که دعوت از مردم برای حضور در انتخابات نتایج مطلوب و مورد نظر را به همراه نیاورده است. این در حالی است که اصلاحطلبان در این زمینه سکوت کردند و به روی خود نیاوردند که در رفتار و عملکرد آقای روحانی شریک هستند.
- رفتار اصلاحطلبان خطاب به مردم به معنای این است که «میخواستید رأی ندهید!»
- بنده معتقدم چه اصلاحطلبان به مدت چهار سال خانهنشین شوند و چه در صحنه باقی بمانند تغییر محسوسی به وجود نخواهد آمد و اتفاق خاصی رخ نخواهد داد. آن چیزی که اعتماد از دست رفته اصلاحطلبان را احیا میکند اتخاذ استراتژیهای صحیح است. در نتیجه اگر اصلاحطلبان در صحنه حضور داشته باشند اما سیاستهای ناپخته و اشتباهی را در پیش بگیرند به نتیجه قابل قبولی دست پیدا نخواهند کرد. این درست مانند این است که اصلاحطلبان سکوت کنند و خانه نشین شوند.
- بنده دو انتقاد جدی به جریان اصلاحات وارد میدانم. نخست این که باید مشخص شود که اصلاح طلبی چه معنایی دارد و به چه کسی اصلاحطلب گفته میشود؟ انتقاد دوم بنده به رهبری جریان اصلاحات باز میگردد. رهبری جریان اصلاحات از دوم خرداد سال۷۶ تاکنون یک رهبری کاریزماتیک بوده و بلکه یک رهبری ساختاری سازمان یافته نبوده است.
- اصلاحطلبی در شرایط کنونی ایران یک معنا بیشتر ندارد. این معنا نیز عبارت است از دموکراسیخواهی. ریشه بسیاری از مشکلات و مصیبتهای جامعه ایران را باید ضعف دموکراسی در کشور قلمداد کرد. به همین دلیل نیز جریان اصلاحات نیز باید به شکلی رفتار کند که دموکراسیخواه باشد.
- رهبری اصلاحطلبان تنها حول محور محبوبیت فردی رئیس دولت اصلاحات شکل گرفته است. این وضعیت امروز نیز وجود دارد. بنده به صراحت عنوان میکنم از بین صد نفری که طرفدار جریان اصلاحات هستند نود نفر آنها بهدلیل محبوبیت رئیس دولت اصلاحات است. سوال اینجاست که اگر رهبری کاریزماتیک رئیس دولت اصلاحات وجود نداشته باشد اصلاحطلبان با چه وضعیتی مواجه خواهند شد؟
- به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده که اصلاحطلبان به جای یک رهبری کاریزماتیک یک رهبری تشکیلاتی منجسم برای تصمیمگیریهای خود به وجود بیاورند.