کد خبر: ۶۲۸۰۶۵
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۱
حال و روز «نی» زادگاه دو برادر کولبری که به مقصد نرسیدند

اینجا ما در بهشت می‌سوزیم؛ ماجرا به "آزاد و فرهاد" ختم نمی‌شود

دستور معاون اول رئیس جمهوری شاید مرهمی باشد بر زخم عمیقی که بر دل پدر و مادر و دو برادردیگر آزاد و فرهاد نشسته است اما درمان درد کوله‌بران نیست. مصوبات پیشین دولت برای ساماندهی معیشتی مرزنشینان که با عنوان کولبری فعالیت می‌کنند هنوز اجرایی نشده است.
آفتاب‌‌نیوز :

اهالی «نی» می‌گویند اینجا ما در بهشت می‌سوزیم. در جایی که همسایه دریاچه زریبار بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین ایران هستیم؛ در جایی که کوه و جنگل‌های بلوط و دریاچه؛ تابلویی جادویی را خلق کرده‌اند که چشمان هر بیننده‌ای را به تماشا می‌خواند؛ ما از فقر و بیکاری و کمبود‌های زجرآور می‌سوزیم. تابستان‌ها حتی در تأمین آب شرب سالم هم مشکل داریم و زمستان‌ها با سرما و قطعی گاز و مسدودشدن جاده به‌خاطر برف باید بجنگیم.

چشمان آزاد و فرهاد؛ دو برادر نوجوان کولبر، حالا برای همیشه بر طبیعت زیبا و چهره دل آزار فقر دهستان زریبار بسته شده‌اند و خاموشی ابدی این دو برادر پرونده «نی» را بار دیگر باز کرده است. نی در مرز بهشت امکانات و استعدادهای طبیعی و دوزخ ناکارآمدی‌ها و بی‌تدبیری ها و بی‌مهری برخی مسئولان تبدیل به‌ موجودی دوقطبی شده است که حد میانه نمی‌شناسد. از یک سو «کوچر بیرکار»، ریاضیدان مهاجر کرد در آن سوی کوهستان، حد و مرزهای دشوار اما دست یافتنی بودن و برآمدن را به هم‌ولایتی‌های جوان و نوجوان خود نشان می‌دهد و از سوی دیگر دهان باز گردنه رعب انگیز «تته» که حتی در میانه تابستان هم زیبایی دلفریبش را با طعمی از ترس و دلشوره به کام تماشاگر می‌چشاند، سختی زیستن و زنده ماندن در نی را برایت معنا می‌کند؛ برای پول در آوردن و زیستن در اینجا باید باری فراتر از وزنت را در معبری که گاه ۱۲ متر برف برآن می‌نشیند در مسیری 20 کیلومتری حمل کنی؛ باری بر دوش‌داری و جانی برکف؛ مسیر بازگشت به خانه شاید برای همیشه گم شود.

اینجا ما در بهشت می‌سوزیم؛ ماجرا به این

«کاک عثمان» پدر لاغر و تکیده فرهاد و آزاد خسروی در مسجد روستا ایستاده است و با چشمان گریان پذیرای تسلی‌دهندگانی است که از سراسر اورامانات به «نی» آمده‌اند و در این چند روز با همراهی مردان روستا در گردنه تته در جست‌و‌جوی اجساد فرزندانش بودند. تسلی‌دهندگان او را در آغوش می‌کشند و او جمله «زحمت‌تان کیشا، به قوربان، خوالیدتان راضی بی» را مدام تکرار می‌کند. «زحمت کشیدید، قربان شما، خدا از شما راضی باشد» عثمان می‌گوید: «پسران من با بقیه پسران روستا فرقی ندارند، همه آنها بیکارند و همه‌شان می‌خواهند که لقمه‌ای نان حلال به‌دست آورند.»

به گفته عثمان، پسر بزرگ‌تر توانایی جسمی ضعیفی داشت، لاغر اندام بوده و اولین بار بوده که برای کولبری راهی کوهستان شده است، اما پسر کوچکتر، «فرهاد» که ۱۴ ساله بوده چند باری بوده است که کار کولبری را در پیش گرفته بود.

دوستان و همراهان این دو برادر می‌گویند پس از گرفتار شدن در کولاک، آزادِ 17 ساله در همان روز سه‌‌شنبه زودتر از برادر کوچک‌ خود یعنی فرهاد که پسر سوم خانواده است، به‌دلیل نداشتن لباس گرم لازم در مسیر گردنه توان حرکت را از دست می‌دهد. فرهاد برای جست‌و‌جوی کمک بر می‌گردد، او یک کلبه کوچک را در 100 متری روستای «کماله» در منطقه اورامان می‌یابد اما تلاشش برای شکستن در کلبه که قفل بود نافرجام می‌ماند؛ همراهانش می‌گویند آثار مشت‌های کوبیده بر در او بعد از یافتن پیکرش نمایان بود.

روستای دو هزار و 500 نفری نی در سه کیلومتری مریوان و همجوار مرز کردستان عراق؛ همچون بسیاری از روستاهای منطقه وسیع اورامان در تنگنای فقر و بیکاری گرفتار است. مرگ دلخراش این دو برادر تصویر سیاه و تلخ محرومیت مردمان این منطقه را در شبکه‌های اجتماعی فریاد زد. فریاد چنان رسا بود که معاون اول رئیس جمهوری در حاشیه خبر مصاحبه یکی از خبرگزاری‌ها با پدر این دو نوجوان کرد با ابلاغ یک دستور نوشت: «مرگ جانگداز فرهاد و آزاد خسروی دو برادر نوجوان کرد، ذهن همه مسئولان و وجدان عمومی جامعه را سخت متأثر کرده است. این حادثه تلخ را به خانواده زحمتکش و داغدار آنان و مردم شریف مریوان تسلیت می‌گویم و از استاندار محترم کردستان می‌خواهم سریعاً برای رسیدگی به وضعیت معیشتی این خانواده نجیب اقدام کند و نتیجه را به اطلاع افکارعمومی برساند.»

دستور معاون اول رئیس جمهوری شاید مرهمی باشد بر زخم عمیقی که بر دل پدر و مادر و دو برادردیگر آزاد و فرهاد نشسته است اما درمان درد کوله‌بران نیست. مصوبات پیشین دولت برای ساماندهی معیشتی مرزنشینان که با عنوان کولبری فعالیت می‌کنند هنوز اجرایی نشده است.

ماجرا به این دو نفر ختم نمی‌شود

احمد مسجد جامعی، عضو شورای اسلامی شهر تهران نیز در یادداشتی در همین باره نوشته است: وقتی خبر یخ‌زدگی دو نوجوان کولبر را در گردنه پر سوز و سرمای تته شنیدم، یاد آن روزی افتادم که مرحوم عزت‌الله انتظامی من و دو سه تن از دوستان را به دفتر خودش در موزه سینما دعوت کرد. همین فصل سرما بود. می‌خواست ببیند چطور می‌شود برای بخشش یک قاتل نوجوان، رضایت خانواده مقتول را بگیرد. مسأله‌ همه‌مان شد. مانده بودیم برای طرح موضوع با خانواده مقتول چه ادبیاتی به کار بگیریم شاید نتیجه دهد. اول فکر کردیم اگر این اتفاق (شده حتی یک بیماری ناگهانی یا تصادفی سخت) برای فرزندان خود ما رخ می‌داد، چه می‌کردیم؟ بعد آقای انتظامی طاقت نیاورد و اشک از چشم‌هایش جاری شد. گفت: حاضر نیستم به ازای دریافت تمام جهان، خاری به پای فرزندم برود.

این چند روز مدام این جمله‌ زنده‌یاد انتظامی و چشم‌های پر اشکش در برابرم قرار می‌گیرد. بویژه آنجا که برادر کوچک‌ در واقع خودش را جای پدر خانواده گذاشته و برای نجات برادر، کت خود را از تن بیرون آورده که او را بپوشاند. اصلاً دارم فکر می‌کنم چرا باید برای گذران زندگی، دو فرزندم را از دست بدهم؟ تصویر فرزندانم در ذهن نقش می‌بندد. بعد تصویر تلاش و معاش و گذران و زندگی‌شان با تصویر آن دو نوجوان و جنازه کبود و یخ زده‌شان و آن پدر غم‌زده، با هم گره می‌خورد. نمی‌دانم اگر زنده‌یاد انتظامی زنده بود و می‌خواست به خانواده تسلیت بگوید، چه می‌گفت و چه می‌کرد؟ با چه کسانی برای گفتن تسلیت این پیشامد مشورت می‌کرد؟ او که پست و مقامی نداشت و فقط در دل مردم بود. مانده‌ام آنها که پست و مقام دارند، چه می‌گویند و چه می‌کنند و برای جبرانش با چه کسانی مشورت می‌کنند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۵
رسول
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
10
اوف بر ما ، تا كي بايد بشينيم و اين را بببينيم؟ ......
محمدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
2
اشکالی نداره جون آدم ها که ارزشی نداره. ... مهم اینه که .....................
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
8
حکومت با کفر برجا میمونه ولی با ظلم نه
خراسانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
1
کورد های مظلوم وبی پناه در فقر فلاکت زندگی میکنن چنان گرفتار ومشغول به امرار معاش پیدا کردن لقمه ای هستند
خراسانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
1
آفتاب چرا سانسور میکنی نظرات را
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین