حسین انصاریراد، رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ششم می گوید: بايد توجه داشته باشيد كه تنها حوادث آبان ماه نبوده كه باعث كاهش اميد و انگيزه مردم براي كنشگري سياسي شده است. مردم نارضايتي انباشته و متراكمي دارند كه مجموعه اين نارضايتيها چنين فضايي را ايجاد كرده است.
كمتر از 60 روز به انتخابات دوره يازدهم مجلس شوراي اسلامي زمان باقي است اما به نظر ميرسد كه فضاي سياسي همچون سالهاي گذشته انتخاباتي نيست. اگرچه پيش از حوادث و اعتراضهاي آبان نيز فضاي انتخاباتي چندان ملموس نبود اما آيا اين حوادث و اعتراضهاي اخير بر انتخابات و شكلگيري مجلس آينده تاثيرگذار خواهد بود؟
بله، قطعا اعتراضهاي آبان روي انتخابات و مجلس آينده تاثيرگذار خواهد بود. اگر به جامعه نگاهي عميقتر و دقيقتر داشته باشيم، متوجه ميشويم كه نارضايتيهاي مردم طولانيمدت و انباشته شده است. اعتراضهاي هفته پاياني آبان كه با افزايش قيمت بنزين آغاز شد همچنين نوع برخورد نيروهاي انتظامي و نظامي با معترضان به نوعي نيشتري بر دملي چركين يا كبريتي بر انبار باروت بود كه خشم طولاني و انباشته شده مردم را به مرحله بسيار حادي رساند يا اين حوادث اخير بسياري از كساني كه با اميد، تلاش، با علاقه به كشور و مصالح مردم و نظام به دنبال اصلاحات و پيگيري فرآيند اصلاح بودهاند، منفعل و بعضا از انتخابات نااميد شدند. البته برخي تند و تيزتر موضع گرفتند و نااميد شدند، برخي آرامتر اما به هر روي نميتوان منكر نااميدي شد. حوادث اخير حتي كساني را كه انتخابات را راه اصلاح، راه مصالحه ملي و راه عبور از گذرگاه سختي كه كشور با آن مواجه است، ميدانستند، تقريبا دچار يأس كرد و مردم نيز متاثر شدند. به نظر ميرسد كمتر كسي توانسته خود را از تاثير حوادث اخير با همه آنچه در گذشته رخ داده، خلاص كند.
فارغ از حوادث و اعتراضهاي آبان كه به نظر ميرسد فروكش كرده است، چه عوامل ديگري در اين نااميدي كه شما به آن اشاره داريد، دخيل بوده و هست؟
اصلاحطلبان البته نه با تمامقوا اما با بخشي از نيروهاي سرشناس خود وارد ميدان رقابت شده و نامنويسي كردند. گروهي همچنان اميد داشتند كه در فرآيند امور، اصلاحي صورت گيرد و معنا و هويت مجلس را به آن بازگردانند و مجلس را تاحدي به تعبير بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران كه «مجلس در راس امور است» نزديك كنند. با اين حال شاهد ردصلاحيت بخشي از همين گروه در هياتهاي اجرايي بوديم. گزارشها حاكي از آن است كه در تهران و برخي شهرهاي بزرگ چهرههاي سرشناس اصلاحطلب بدون ارايه ادله قانوني ردصلاحيت شدهاند، اگرچه جز وفاداري به نظام جمهوري اسلامي و مردم ايران چيز ديگري از آنها ديده نشده و اگر پرونده قضايي نيز وجود دارد، عمدتا ناشي از برخي اختلافنظرهاي سياسي است. به نظر من اگر اين شنيدهها از ردصلاحيتها حقيقت داشته باشد، تاثير منفي هم بر روحيه كساني خواهد داشت كه اصلاحات را دنبال ميكردند و هم بر روحيه و مواضع كساني كه مخالف شركت در انتخابات بودند، چراكه اين ردصلاحيتها مواضع آنها را كه معتقد بودند حضور در انتخابات بيفايده است را تقويت خواهد كرد.
به نظر شما در اين بازه زماني حاكميت، بهصورت عام قادر به انجام چه اقداماتي است تا انگيزه مردم براي حضور در انتخابات افزايش يابد؟
به نظر ميرسد ضرورت دارد كه در احراز صلاحيتها تجديدنظر شود، چراكه اين موضوع به خودي خود ميتواند در ميزان مشاركت مردم تاثيرگذار باشد. به هر حال همين تعداد از اصلاحطلبان هم كه در انتخابات نامنويسي كردند، ميتوانند وارد مجلس شوند و دستكم تفكري را نمايندگي كنند، ضمن اينكه باز كردن فضاي انتخابات ميتواند در روحيه مردم براي شركت در انتخابات موثر باشد. البته فضاي باز انتخاباتي و همچنين عدم سختگيري در تاييد صلاحيتها ميتواند پاسخي درخور باشد به كساني كه دايما شركت در انتخابات و صندوق راي را بيتاثير ميدانند و تلاش ميكنند مردم را براي تحريم انتخابات ترغيب كنند.
فارغ از بحث احراز صلاحيتها، دولت به معناي اخص يا ساير نهادهاي حاكميتي و حتي جريانهاي سياسي ميتوانند چه اقدامات ديگري انجام دهند كه تاثير حوادث آبان ماه را روي انتخابات كم كنند و به نوعي اميد و انگيزه براي كنشگري سياسي به مردم بدهند؟
بايد توجه داشته باشيد كه تنها حوادث آبان ماه نبوده كه باعث كاهش اميد و انگيزه مردم براي كنشگري سياسي شده است. مردم نارضايتي انباشته و متراكمي دارند كه مجموعه اين نارضايتيها چنين فضايي را ايجاد كرده است، بنابراين نميتوان تنها اين بيانگيزگي را به حوادث آبان ماه مرتبط دانست و راهحلي كوتاهمدت و يكي، دو ماهه براي بالا بردن اين اميد و انگيزه پيشنهاد داد. در چنين شرايطي اگر چهرههاي سياسي متخصص، با حسن نيت و علاقه به كشور و بدون اغراض خاص در انتخابات مشاركت كنند و براي تغيير فضاي سياسي كاري انجام دهند، ميتوان در درازمدت اميد را به جامعه بازگرداند. البته منظور اصلاحطلبان اسمي نيست، بلكه براي مشاركت اصلاحطلباني مدنظر هستند كه راه و رسم و خطمشيشان اصلاحطلبي به عنوان يك خطمشي و رويكرد سياسي است. برخي از اين افراد اتفاقا در زمره فعالان سياسي شناخته شده هم به حساب نميآيند اما ميتوانند در فرآيند اصلاح امور با تكيه بر تخصصشان تاثيرگذار باشند. البته معتقدم كه تمام ايرانيان بايد با هر عقيده و تفكر سياسي كه به وطنشان علاقه دارند، در مديريت كشور شريك باشند. ايجاد احساس مشاركت در مديريت كشور براي تفكرات و جريانهاي مختلف سياسي-فكري ميتواند كمك بزرگي به حفظ انگيزه و اميد جامعه باشد.