در این برنامه و پس از آنکه «علی دهباشی» جلسه را آغاز کرد، ابتدا «جووانی کوراتولا»، استاد معماری و هنر اسلامی دانشگاه ونیز ایتالیا سخن گفت. او اسکارچیا را استاد، پدر و شاگرد خود خواند و اظهار کرد: نخستین بار در سال ۱۳۹۴ به همراه او به ایران آمدم. او این سرزمین را مصداق شرق ساده توصیف میکرد. بعد از چند بار دیگر به همراه او به ایران آمدم و در چند کاوش باستانشناسی مانند اصفهان در سال ۱۹۷۹ شرکت کردم. او آنقدر به ایران آمده بود که میگفت من استانهای ایران را بهتر از ایتالیا میشناسم و اینجا خانه من است. ما همراه با هم سفرهای زیادی به ایران، چین و ترکیه داشتیم و با وجود آنکه درست بیست سال اختلاف سن داشتیم چون حرف مشترک میان ما وجود داشت، این ارتباط تداوم یافت.
او ادامه داد: اسکارچیا عمیقا عاشق ایران بود و بناها و معماری این سرزمین برایش اهمیت داشت اما کم هستند کسانی که شناخت قابل توجهی از او داشته باشند. او اما عکاس خوبی هم بود و به ظرایف توجه بسیار نشان میداد. او معتقد بود این دوربین نیست که عکس میگیرد، بلکه چشم است که میبیند و انتخاب میکند. علاقه زیادی به متاظر بهویژه درختها داشت.
این ایرانشناس ایتالیایی ادامه داد: اسکارچیا در تمام زندگی شعر میگفت و از فارسی به ایتالیایی ترجمه میکرد و از میان شعرای ایرانی، علاقه خاصی به حافظ داشت. او میکوشید ایران را بفهمد و درک کند. همانطور که اشاره کردم، به ایران عشقمیورزید و به ما هم یاد داد تا به ایران عشق بورزیم. میگفت زیبایی این کشور را تنها کسی که نقطه مشترک با آن دارد میتواند درک کند. اسکارچیا بر این اعتقاد بود چنین مناظری تنها در ایران وجود دارد، و از این جهت باید عکسهای استاد را نمونههایی برای هنر معاصر ایران قلمداد کرد.
کوراتولا خاطرنشان ساخت: استاد من شخصیت پیچیده و غیر قابل انتظاری داشت. او یکتنه عکاس، مترجم، زبانشناس، سیاستمدار، هنرپژوه و ایرانشناس بود و جایش خالی است اما خوشحالم که امروز به مجلس یادبود در ایران آمدهام. او لحظات فوقالعادهای به من هدیه کرد و من هم تلاش کردم بخشی از آنها را به شما هدیه کنم.
سخنران دیگر، «هایده مشایخ» بود. او که کتاب «هنر و معماری در ایران» تالیف مشترک اسکارچیا و کوراتولا را زیر نظر سیروس پرهام ترجمه و در انتشارات علمی و فرهنگی به انتشار رسانده است، درباره این اثر بیان کرد: سال ۱۳۸۲ در انتشارات علمی و فرهنگی بخشی با عنوان پروژههای ویژه تشکیل شد که یکی از آنها، «سیری در هنر ایرانِ» آرتور آپهام پوپ بود. در سال ۱۳۹۱، دکتر پرهام با تیزبینی خاص خود، کتاب هنر و معماری در ایران را در نمایشگاه کتاب تهران دید و برای ترجمه و نشر در همین بخش پسندید.
این مترجم ادامه داد: این کتاب در دو بخش فراهم آمده است. بخش نخست، «ایران: از هخامنشیان تا ساسانیان» نام دارد که اسکارچیا نوشته است که آن هم شامل داریوش: سبک کهن هخامنشی، اشکانیان: پارتها و دوره انکارشده و پادشاهی خسروان: نوآوری در تداوم میشود. بخش دوم را که کوراتولا نوشته است، «ایران اسلامی: از سده یکم تا سیزدهم هجری» نام دارد که خشت، آجر و فیروزه: معماری ایرانی، نگارههای بیزمان: نقاشی مینیاتور ایرانی، گلهای بافته: قالیهای ایرانی و ایران در فاصله زمانی دوران باروک و نوکلاسیک را دربرمیگیرد. این کتاب لازم است تا خوانده شود و مورد توجه قرار گیرد چون ارزشی دارد که با معرفیِ صرف بهدست نمیآید.
در ادامه، متن پیام «سیمون کریستو فورتی»، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه ونیز ایتالیا خوانده شد.
و بعد، «لیلا کرمی» برای حاضران از خاطرات خود با اسکارچیا و همسرش، بیانکا ماریا اسکارچیا گفت. او که کتاب «مطالعات شیعهشناسی در ایتالیا» که مجموعه مقالات بیانکا ماریا است را به فارسی برگردانده و متذکر شد تازهترین مقاله او که «قبر حضرت حوا در سفرنامههای حج» نام دارد و در آینده نزدیک منتشر خواهد شد، زیر نظر آخرین راهنماییهای جان روبرتو اسکارچیا نوشته شده است.
آخرین سخنران، «فرید قاسملو» بود که پشت تریبون حاضر شد که درباره عکسهای اسکارچیا صحبت کرد. او این عکسها را در ادامه سنت عکاسی ایتالیایی در ایران دانست و گفت: اسکارچیا واجد صفات متعدد ایرانشناسی بود که به عنوان مترجم آثار ادبی، نظریهپرداز، ایرانشناس، شاهنامهپژوه و مورخ هنر ایران شناخته میشد که در این میان، یکی از دستاوردهای او مجموعه عکسهایش است که در دهه ۱۳۴۰ انداخته است.
این عضو گروه تاریخ بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، کوششهای عکاسان ایتالیایی را از جنبه مطالعه جامعه و تمدن ایرانی مهم دانست که احتمالا از نخستین تلاشهای مصورسازی آسیا بهشمار میرود که رویکردی علمی را آغاز کردند. فوکتی، لوییجی پِشّه، آنتونیو جیانوزی و لوئیجی مونتابونه در اواخر قرن نوزدهم ایران را ثبت کردند که آثارشان در آلبومخانه کاخ گلستان موجود است. اما در قرن بیستم، اسکارچیا، شاخصترین آثار، عکسهای اسکارچیا مطرح است. او عکسهای بسیاری از ایران گرفت که به طبع شاعرانه و روح لطیفش بازمیگشت و البته بناها و انسان و آدلب زندگی اجتماعی ایرانی را هم رصد کرد.
«جان روبرتو اسکارچیا»(Gian Roberto Scarcia)، متولد ۱۹۳۳ در شهر رم است. زبان فارسی را زیر نظر الساندرو باوزانی که استاد کرسی ایرانشناسی و اسلامشناسی دانشگاه رم بود، آموخت و سپس به تدریس پرداخت. در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۵۷ استاد زبان و ادبیات ایتالیایی در دانشگاه تهران بود. در سال ۱۹۶۸ مؤسسه ایرانشناسی در ونیز را تأسیس کرد و هفده سال وقت خود را در این مؤسسه گذراند. همسر وی (بیانکا ماریا اسکارچیا امورتی ) نیز ایرانشناس است. اسکارچیا بیش از ۱۷۰ مقاله و کتاب نوشته است که چند جلد از آنها ازجمله «اماکن هنری ایران»، «هنر صفوی، زند و قاجار» و «هنر و معماری ایران» به فارسی ترجمه شده است. او در سال ۲۰۱۸ درگذشت.