شایعه ورود موج سرمای سخت و عجیب در کل کشور از اواخر دی ماه امسال آغاز شد؛ ادعایی که نوید چند روز سخت برفی در بهمن ماه را میداد اما این اتفاق رخ نداد و خبری از سرمای عجیب نبود. برعکس بورانی که سال ۱۳۵۰ برخی از روستاهای ایران و ساکنانش را ناپدید کرد. بورانی که با تخمین ۴ هزار کشته در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسید.
سرمای بیسابقه سال ۱۳۵۰ از اواسط بهمن آغاز شد. برفی که هزار نفر را در خود خفه کرد و آنقدر بارید که در مناطقی قدش از قد آن روزهای آدمها بالاتر رفت و زندگیشان را نابود کرد. در برخی شهرها به نابود کردن بساط زندگی رضایت نداد و «جانها» گرفت.
۱۹ بهمن وضعیت بورانی که در ایران شروع شده بود، بدترین روی خود را نشان داد و وضعیت اغلب شهرهای کشور غیر عادی اعلام شد. اتوبوسی با ۳۰ سرنشین در گردنه حیران سقوط کرد. شهردار گفت ۳۰ سال است چنین برفی نباریده و یخبندان شدید، تیغه گریدرها را از کار انداخت.
نیم قرن قبل
در آن روز که تقریبا ۴۸ سال از آن میگذرد، شانزدهمین برف در تهران شروع به باریدن کرد. البته فقط ایران نبود و برف و سرما اوضاع خاورمیانه را نیز به هم ریخت. سرمای بیسابقه در کشورهای عربی یمن جنوبی، مسقط، عمان همزمان با ایران شروع شد. گزارشهایی که از سرتاسر کشور به روزنامهها مخابره میشد عجیب بود.
در تبریز از شدت سرما عدهای بیهوش شدند، خلبانان هواپیماهای خارجی جرات نکردند در مهرآباد بنشینند، صدها اتوبوس، سواری و کامیون در گردنهها و شهرهای میان راه ماندند. مردم همدان در خانههایشان حبس شدند و اغلب شهرها به حالت تعطیل درآمدند.
مردگان بایگانی شدند
در رشت اما اوضاع آنقدر وخیم بود که مردم جا برای دفن مردگان خود نداشتند. عرصه برای مردم تنگ شده بود که شروع کردند به خواندن نماز وحشت تا شاید لحظهای بارش برف تمام شود تا آنها بتوانند عزیزانی که سرما از آنها گرفته بودند را دفن کنند. به علت ریزش مداوم برف در استان گیلان مردم این استان میگفتند گیلان مرطوب با ریزش برفهای سنگین و سرمای شدید به دوره دوم زمینشناسی یعنی دوره یخبندان بازگشته است.
برف ۳.۵متری
ارتفاع برف در روستاهای گیلان به ۳ متر و نیم رسیده و ساکنان به جای کوچه از روی پشت بام تردد میکردند. انبوه برف تعدادی از ساختمانهای کهنه را در رشت منهدم کرد و ساکنان خانهها میان برف و سرما سرگردان شدند.
در چند روز پایانی بهمن ماه، بر اثر ریزش برفهای مداوم و سنگین گورستان بزرگ شهر رشت زیر انبوهی از برف مدفون شدند و به هیچ وجه امکان دفن مردگان در این گورستان میسر نبود. آنها اجساد اموات در سردخانه گورستان بایگانی کردند تا زمانی که شرایط مساعد شد آنها را به ترتیب دفن کنند.
۲ میلیون احشام در محاصره برف
اوضاع روستاهای آذربایجان نیز مانند رشت بود؛ همه در محاصره برف. ارتباط زمینی با ۴۵۰۰ روستای استان آذربایجان قطع شد و سرعت توفان بنا به گزارش اداره هواشناسی تبریز به ۴۰ کیلومتر در ساعت رسید. به گفته فرمانده ژاندارمری وقت آذربایجان شرقی نزدیک به دو میلیون احشام در محاصره برف بودند که به دلیل مسدود بودن تمام راهها کمک به آنها امکانپذیر نبود.
۴۰ خانوار زیر برف
«سختترین زمستان نیم قرن اخیر در ایران» تیتری بود که ۲۰ بهمن ۱۳۵۰ در روزنامه اطلاعات جا خوش کرد. در محلات حمزهآباد و پیرانشهر ۴۰ خانوار زیر بهمن مدفون شدند، ارتفاع برف در پیرانشهر به ۳ متر رسید و در شهر آب، نفت و مواد خوراکی نایاب شده است. ۲۰ هزار نفر از ساکنان ۱۵۰ روستای کشور نیز در محاصره برف قرار گرفتند.
دویست متر از جاده هراز را بهمن پوشاند، بهمنی که ارتفاع هر کدام بین۲۰ تا ۱۵ متر بود. اخبار ناراحتکننده در آن روز تمامی نداشت، ۱۸۰ نفر در ارتفاعات گیلان ناپدید شدند و تمامی احتمالها به این سمت میرفت که آنها جان خود را از دست دادند.
سرمایی که ۷ نفر را خشک کرد
راههای ارتباطی تبریز چند روزی به علت برف بسته بود و در این چند روز هفت نفر در سرما جان خود را از دست دادند. دو نفر دچار کولاک شدند که یکی از آنها کشته شد. یک اتوبوس و مینیبوس در راه سراب - بستانآباد با مسافران خود گرفتار کولاک شدند که از عاقبت آنها خبری در دسترس نیست.
در دامنه کوه عینعلی تبریز یک خانواده سه نفری کولی که داخل یک چادر زندگی میکردند از سرما خشک شدند. در جاده فرودگاه تبریز جسد شخص مجهولالهویهای که از سرما جان خود را از دست داده بود، پیدا شد. ۷ مسافر اروپایی که با قطار از طریق شوروی سابق از جلفا وارد تبریز شده بودند با هواپیما به تهران فرستاده شدند.
۴ روز پس از آغاز سهمگینترین بوران تاریخ مردم رشت برای عبور و مرور همچنان از تونل و پلههای برفی استفاده میکردند. در همین زمان اعلام شد دهکدهای در نزدیک رضاییه بر اثر سقوط بهمن ویران شده است. پس از اعلام این خبر کمیتهای برای امدادرسانی تشکیل شد. در این دهکده که بین ۱۵ تا ۲۰ خانواده روستایی زندگی میکردند و جسد ۱۸ تن از قربانیان حادثه سقوط بهمن از زیر برف بیرون کشیده شد.
۲۴ بهمنماه نخستوزیری وقت از خفه شدن ۶۰ نفر زیر بهمن خبر داد. ۴۰ نفر از این عده اهالی دهکدهای در سردشت بودند که در خواب گرفتار بهمن شدند.
از خضر خبری نیست
در آن روزها چهار هزار نفر از ساکنان روستای خضر از توابع سمیرم، بیست روز متوالی در محاصره برف و کولاک بودند و از وضع این گروه کثیر اطلاعی در دسترس نبود. اردکان برف سنگینی را تجربه کرد و به گفته خبرنگاران از وضعیت ۷ روستایی که در محاصره برف بودند هیچ خبری در دسترس نبود.
زمستان سخت سال ۱۳۴۳
ایران یک زمستان سخت دیگر هم داشت که شاخصه اصلی آن کاهش شدید هوا بود که در برخی مناطق تا منهای ۴۰ درجه نیز رفت. در آن سال مانند بوران سال ۱۳۵۰ برف و کولاک و بهمن عجیب و غریبی به جان کشورمان نیفتاد، بیشتر سرمای آزاردهندهای بود که برای روزهای متوالی زندگی را برای شهروندان سخت کرد.
پرفسور اردکانی در گفت و گو با ایرنا از زمستان سخت و تلخ سال ۱۳۴۳ صحبت کرد. از مرور خاطراتی که او در زمان مسئولیتش در سازمان هواشناسی با آن روبهرو شد و هنوز جزئیاتش را به خوبی به خاطر دارد. اردکانی با تعریف خاطرهای از تابستان به مرور سرمای استخوان سوز سال ۱۳۴۳ میپردازد. زمانی که به قول او آب زمین نریخته یخ میزد.
او به تابستان سال ۴۳ برمیگردد؛ به روزی که خبرنگار روزنامه اطلاعات با او از ماجرای عجیبی صحبت کرد: این خبرنگار معمولا خبر پیشبینی هوا را از من میگرفت. بعد از این که صحبتهایمان در آن خصوص تمام شد، او به من گفت: «به نظرتون زمستون امسال چطور میشه؟» در جواب سوال او گفتم با امکاناتی که داریم حداکثر بتوانیم هوای ۴۸ ساعت بعد را پیشبینی کنیم، از الان برای ۶ ماه بعد چطور نظر بدهم؟
لانه موشهایی که آذوقه جمع کرده بودند
آن سال خبرنگار روزنامه اطلاعات ماجرای جالبی را با پرفسور اردکانی در میان گذاشته بود: آن خبرنگار به من گفت زمانی که جاده تهران به شمال را تعریض میکردند و او برای تهیه گزارش به آن جا رفته، با چشم خودش لانه موشهای بسیار بزرگی را دیده که در آن مقدار زیادی جو، گندم و عدس انبار کردند. تفسیرش این بود که آن سال قرار است زمستان سختی داشته باشیم که این حیوانات از الان چنین کاری کردهاند.
آن سال تازه از انگلستان برگشته بودم و چند دوره تخصصی را گذرانده بودم. به او گفتم رابطه بین موش و هواشناسی را نمیدانم اما مجلهای را مطالعه کردم که یک پرفسور فرانسوی ادعا کرده بود امسال، سال ناهنجاری در دنیا خواهد بود. ناهنجاری به این شکل است که در یک منطقه از دنیا هوای بسیار سرد و در یک منطقه بسیار گرم خواهد شد.
آن مقاله به لکههای خورشیدی (sunspot) اشاره کرده بود که زیاد بودن آن به ناهنجاری منجر میشود. در آن مقاله ادعا شده بود این نوع لکههای خورشیدی، سیکلهای مختلف دارد؛ ۱۱ ساله، ۲۲ ساله،۳۳ ساله و هفتاد و چند ساله. یکی از این سیکلها مقارن بود با سال ۱۳۴۳ که گفته شده بود چند سیکل روی هم افتاده و فورانهای زیاد لکهها به ناهنجاری شدید منجر خواهد شد.
یادم است آن سال روزنامه اطلاعات با تیتر بزرگ، وسط تابستان نوشته بود اردکانی سال سردی را پیشبینی کرده است. آن زمان رئیس سازمان دکتر گنجی بود، به من زنگ زد و گفت: «این حرفها چیه زدی؟ الان همه به تکاپو میافتن واسه زمستون». وزیر راه که خیلی روی این مسائل حساس بود هم با من تماس گرفت و یک چیزهایی هم گفت. اما جالب است پیشبینی که وسط چله تابستان کرده بودیم، رخ داد و آن سال حادثه رخ داد.
یک زمستان ناهنجار
زمستان آن سال ناهنجار و سرد از اوایل دی ماه شروع شد و تا اوایل بهمن ادامه داشت. تقریبا یک چیزی حدود یک ماه و از این نظر خیلی عجیب بود. درگیر یک وضعیت بحرانی شدیم. هوای بسیار سردی منطقه ما را فرا گرفت و این در حالی بود که ما تسهیلات و امکاناتی که در جهان وجود داشت را نداشتیم. یادم است آن سال مشهد مقدس دمای منفی ۳۵ درجه، مهرآباد تهران دمای منفی ۲۱ و همدان منفی ۳۷ را تجربه کرد. حالا فکر کنید آن سال مناطق کوهستانی به چه شکل بودند. فکر می کنم دمای کوهستانها به منفی ۴۰ درجه هم رسید.
سال ۴۳ ساکن تهران بودم. لولههای آب و گاز یخ زده بود، اکثر خانهها بدون آب و گاز بودند. همه راهها یخ زده بودند. مقدار برفی که آن سال بارید خیلی عجیب و غریب نبود اما چیزی که بیش از حد جلب توجه کرد، برودت هوا بود. آن سال همه جا تعطیل شد اما چون کار ما و بقیه نهادهای ۲۴ ساعته تعطیلی نداشت، با زحمت فراوان سر کار حاضر میشدیم.
در سال ۵۳ ناهنجاری هوا بیشتر به دلیل بارش عجیب و زیاد برف بود. اگر خاطرتان باشد سال ۸۶ نیز بارش برف و سرمای بدی را در ایران تجربه کردیم. سال ۸۶ در دانشگاه تدریس میکردم و مدیر گروه هواشناسی یا مشاور سازمان هواشناسی بودم. سرما و برفی که تجربه کردیم عجیب بود اما نه به شدت سالهای ۴۳ یا ۵۰.
تجربه سرمای بیش از دلایل علمی دارد که در طبقه دوم جو و در فاصله ۱۸ تا۳۰ کیلومتری از جو اتفاق رخ میدهد. طبقهای که به آن استراتوسفر (Stratosphere) میگویند که بر اساس آن تغییرات یک منطقه جهان به طبقه اول جو میرسد. در آن منطقه ناهنجاری بسیار شدیدی رخ میدهد. اخبار مربوط به رخ دادن این اتفاق جوی را بارها در اروپا و امریکا شنیدهایم. مدتی قبل من در امریکا بودم و یادم است دمای هوا به منهای ۵۰ درجه رسید و تمام پرندهها یخ زدند.
۹دی ماه ۱۳۴۳ سرما در آذربایجان ۶ کودک را کشت. هوای تبریز به شدت سرد بود و دمای هوا در شبها گاهی به ۲۰ درجه زیر صفر هم میرسید. موج سرما پس از ۹ دی برای مدت کوتاهی از کشور رفت اما ۲۱ دی ماه دوباره ایران روزهای سرد خود را تجربه کرد. خبرهای ناراحتکننده آن زمان با طغیان مجدد رودخانه کارون و آب گرفتگی نخلستانها آغاز شد.
۲۲ دی بر اثر سقوط بهمن قطارهای شمال در راه ماندند. در این روز لوله اصلی آب ترکید و سیل وارد خیابان و منازل مردم شد. به قطارهای مسافری که حامل ۸۰۰ مسافر بودند دستور داده شد به ایستگاههای وسط راه بازگردند. راه هراز را کولاک برف و سقوط بهمن مسدود کرد. فرودگاه شیراز بسته شد و در شاهپور آذربایجان مردم شبها از ترس حمله گرگهای گرسنه به شهر، خواب نداشتند.
۲۹ دی ماه ریزش برف مجددا در کشور آغاز شد. هواشناسی پیشبینی کرد با ورود جبهه هوای سرد به ایران هوا توفانی میشود و در اغلب نقاط از جمله تهران برف میبارد. شبکه ارتباطی تهران - آذربایجان قطع شده و ۷ نفر در جادههای مختلف از شدت برف و سرما تلف و ۵ نفر در گردنه گدوک بین تودههای برف مفقود شدند.
۳۰ دی ماه ارتفاع برف در تجریش به ۴۰ سانتیمتر و در دربند به نیم متر رسید. ارتفاع برف در اراک به حدی بود که حتی وسایل نقلیه نیز نمیتوانستند در خیابان تردد کنند و اغلب ماشینها در گاراژ ماند. برف ۷۰ سانتیمتری مهمان بروجرد شد و در شمیرانات بیش از ۴۰ سانتیمتر برف بارید.
سال ۱۳۴۳ در همدان سرما بعد از ریزش برف بیداد می کرد. این خانم در یکی از خیابانهای همدان دچار این وضع شد. بخار نفسش یخ بسته و به صورت قندیل جلوی دهان او را گرفته است.
منبع: روزنامه اطلاعات