«صبح امروز و در ترافیک سنگین بزرگراه رسالت، چشمم به بیلبورد بزرگی با تصویر استاد شهید مرتضی مطهری افتاد.
در نگاه نخست پنداشتم شهرداری تهران بر آن سر است که به بهانۀ ۱۰ روز فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، به تصاویر امام و رهبری بسنده نکند و از چهرههای مؤثر دیگر در آن ایام چه به لحاظ فکری یا تشکیلاتی و چه از حیث سیاسی که حساسیت خاصی هم روی آنها وجود ندارد، یاد کند؛ شخصیتهایی چون طالقانی، مطهری، شریعتی، بهشتی و مانند آنها.
کمی جلوتر اما دیدم باز بیلبورد بعدی هم به استاد مطهری اختصاص دارد. بلافاصله این پرسش در ذهن نقش بست که سالگرد ترور که ۱۲ اردیبهشت است و مانند سالهای ریاست آقای علی لاریجانی داماد ایشان بر صداوسیما کنگره حکمت مطهر هم که برگزار نمیشود. پس حکمت یاد مطهری در بهمن و نه اردیبهشت چیست؟
پاسخ پرسش را در بیلبورد بعدی یافتم: یکصدمین زادروز یا سالروز تولد مرحوم مطهری.
پیش از انقلاب، در خانوادههای مذهبی مراسم روز تولد چندان مرسوم نبود و بعید است آقای مطهری در عمر خود شمع کیک تولدی را خاموش کرده یا برای فرزندان جشن تولد گرفته باشد.
عدد ۱۰۰ اما یک مناسبت ویژه است و به مناسبت یکصدمین سال تولد امام خمینی هم کلنگ ساخت برج میلاد را در سال ۱۳۸۱ خورشیدی شهردار وقت تهران به زمین زد و نام «میلاد» هم به همین خاطر انتخاب شد.
ترافیک که کند شد مجال سرکشی به گوشی تلفن همراه فراهم آمد و کانالهای تلگرامی و اولین خبری که جلب توجه کرد این بود که شورای نگهبان در بررسیهای مجدد نیز صلاحیت آقای علی مطهری فرزند آیتالله مطهری را تأیید نکرده است و نمایندۀ کنونی و پُررأی مجلس شورای اسلامی در ۱۲ سال اخیر در واکنش گفته به دو دلیل اعتراض نمیکند:
اول به این خاطر که از شورای نگهبان باید به شورای نگهبان شکایت بَرَد؛ حال آن که شکایت را باید نزد مرجع سوم برد و قاضی و طرف شکایت نباید یکی باشند. دوم این که التماس نمیکند.
دوباره سر بلند کردم و بیلبورد یا بنر استاد مطهری را دیدم. احساس کردم طنز تلخی را شاهد هستیم. در این گونه مواقع البته مثال فرزند نوح را میآورند. اما نوح در بین پیامبران استثنا بود و اگر قرار باشد فرزندان همۀ پیامبران این گونه باشند پرسش برانگیخته میشود.
حالا هم داستان از این قرار است و محدود به فرزند مطهری نیست. فرزند بهشتی و هاشمی رفسنجانی و طالقانی هم رد صلاحیت میشوند و شدهاند.
یک لحظه خودمان را جای فرزندان آقای علی لاریجانی بگذاریم. داییشان را صالح بدانند یا ناصالح؟
درست ۱۶ سال پیش و در گیر و دار رد صلاحیتها در آستانۀ مجلس هفتم برای یادداشت خود در یک نشریۀ مکتوب شعر حافظ را آوردم:
چو پردهدار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریمِ حرم نخواهد ماند
البته همین که پس از ۱۶ سال دوباره به یاد شعر خواجه افتادهایم و شمشیرزنی پردهداران ادامه یافته، نشان میدهد همواره کسانی مقیم حریم حرم میمانند و جناب حافظ زیاده از حد بدبین بوده که پنداشته کسی مقیم نخواهد ماند.
منتها مقیمان تازه نهایتاً مستظهر به آرای ۱۵ تا ۲۰ درصد مردم خواهند بود؛ حال آن که وقتی نام جایی را «خانۀ ملت» میگذاریم قاعدتا اقشار متنوع جامعه را باید دربربگیرد؛ نه آن که در این خانه برای علی مطهری هم جایی نباشد.»