آنقدر روحیهاش بالاست که وقتی میپرسم «عکسالعملتان چه بود وقتی فهمیدید تست کرونا مثبت است؟» میگوید «خندیدم». بعد هم شروع میکند به خندیدن. میپرسم: «خنده عصبی بود؟» میگوید: « نه. همه کسانی که من را میشناسند، میدانند چقدر روحیهام بالاست. شما هم به مردم روحیه بدهید»
میثم سعیدی با یک پست اینستاگرامی نگاه خیلیها را به سمت خودش برگرداند. عکسی که در آن سه پرستار با لباس قرنطینه رو به دوربین ژست قوی بودن گرفتهاند و میثم هم با آنها سلفی میاندازد. انگار نه انگار که پای یک بیماری در میان است که این روزها خیلیها را ترسانده است. اما میثم سعیدی کسی است که مرحله ترس از ابتلا را رد کرده و درحالی که میداند تست کرونای او مثبت است، پشت تلفن میخنند تا بگوید ترس از بیماری از خود بیماری بدتر است.
این گفت و گو حاصل چند دقیقه صحبت با کسی است که از نزدیک کرونا را لمس کرده اما روحیهاش را نباخته است.
چه طور متوجه شدید که به کروتا مبتلا هستید؟
من قبلا یک عمل جراحی معده انجام دادم و به همین خاطر بدنم نسبت به افراد عادی ضعیفتر است. اما راه ابتلا به خاطر سفری بود که به قم داشتم. علتش هم هماهنگی برنامه اعتکاف دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بود. من قبلا دانشجوی این دانشگاه بودم و درحال حاضر هم دانشجوی دانشگاه صداوسیما هستم.
بعد از آن تا روز جمعه کمی احساس ضعف و ناراحتی داشتم. شنبه این احساس ضعف شدیدتر شد و به دکتر مراجعه کردم. من را فرستادند تا در بیمارستان مسیح دانشوری بستری بشوم.
چه علائمی داشتید؟
تب، سردرد، گلودرد و سرفه خشک
قبل از مراجعه به دکتر فکر میکردید به کرونا مبتلا شده باشید؟
اصلا فکر نمیکردم بیماری داشته باشم چه برسد به اینکه کرونا باشد (میخندد)
چه طور اطلاع دادند که تست کرونا مثبت است؟
خیلی وحشتناک (میخندد). یکدفعه سه پرستار با لباسهای قرنطینه و این ماسکهای بزرگ آمدند داخل اتاقی که بستری بودم و به سه نفر دیگر که کرونا نداشتند، گفتند بدوید، بروید بیرون! حالا من اینطور میگویم ولی واقعا بدتر از این اطلاع دادند. چون روز قبل از این خانومی به اتاق ما آمده بود و گفته بود که هیچکدام از شما کرونا ندارید. بعد یکدفعه آمدند و اینطوری گفتند. آن هم با آن وضعیت لباس و پوشش قرنطینه.
آن لحظه که متوجه شدید چه احساسی داشتید؟
خندهام گرفت (میخندد)
خنده عصبی؟
نه من کلا آدم شوخی و خندانی هستم. همان جا هم با همان پرستارهایی که لباس قرنطینه داشتند عکس گرفتیم و منتشر کردم تا هم روحیه خودم بالا برود هم روحیه هرکسی که این عکس را میبیند.
شما را به قرنطینه بردند؟
من این قرنطینه را نمیفهمم! اصلا چیزی به نام قرنطینه اینجا وجود ندارد. ما الان با همه بیماران بستری در بخش که غیرمشکوک به کرونا هستند، یکجا هستیم. آنها آنطرف راهرو هستند و ما اینطرف راهرو.
بعد هم قرنطینه شرایط دارد. همه وسائل و ادوات باید شامل قرنطینه بشوند. من تا دیشب با لباس خودم بستری بودم و امروز لباس بیمارستان گرفتم. اصلا قرنطینه اینجا موضوعیت ندارد.
این که خلاف چیزی است که درباره رعایت مسائل بهداشتی و عدم واگیر کرونا میگویند. یعنی در بیمارستان اینها رعایت نمیشود؟
بندگان خدا این پرستارها دیشب غذایی که خوردند، تخممرغ و خیار بوده است. یعنی کسی که دارد در این شرایط کار میکند انقدر وضعیتش بد است. خیلی از کادر درمان از سر ترس به محل کار نمیآیند. یکی از دکترها خودش مبتلا شده است. وضعیت بیمارستان اصلا درست نیست که حالا بخواهیم شرایط قرنطینه را هم رعایت کنند.
علائم شما از روز بستری تغییر کرده است؟
خدا را شکر علائم من خیلی بهتر و کمتر شده است.
روزها در محیط بیمارستان چه کار میکنید؟
خانوادهام لبتاپ برای من آوردهاند و درحال کار روی پروپوزال دانشگاهیام هستم.
کسی برای شما برنامه یا صحبت خاصی در محیط بیمارستان تدارک دیده است؟ مثلا پزشکی که اطلاعاتی از بیماری و نحوه درمان و... در اختیارتان بگذارد؟
هیچی! ما مثل بیمار عادی در بیمارستان بستری هستیم. فقط به خاطر اینکه به ما روحیه بدهند همان اول کار گفتند نترسید. کرونا هم مثل آنفلوآنزاست.
بعد از اینکه در صفحه اینستاگرام پست گذاشتید، نظرات مردم چهطور بود؟
خیلی مثبت و روحیهدهنده. من وظیفه خودم میدانم به بقیه روحیه بدهم. خیلیها هم مثل من فکر میکنند و این روحیه را به من میدهند. خدا را شکر نظر بد یا حرفی که تضعیف روحیه باشد نشنیدم.
از شما هم میخواهم که به مردم روحیه بدهید. من خانوادهای را اینجا دیدم که علائم خاصی هم نداشتند ولی اصرار میکردند که بیمارستان از آنها تست بگیرد. به مردم بگویید که شیوع این بیماری زیاد است و باید مراقب خودشان باشند. اما آدم اگر امید نداشته باشد نمیتواند زندگی کند.