حجت الاسلام والمسلمین سید جواد ورعی در سلسله نشستهای مجازی دین و جامعه امروز با موضوع «دینداری اجباری و دینداری اختیاری»، اظهار کرد: کسانی که دین را به دیگران اجبار و تحمیل میکنند، معمولا با انگیزه مثبت به این اقدام دست میزنند تا دیگران هم مثل خودشان هدایت شوند.
وی افزود: این اقدام معمولا با دو نوع انگیزه رخ میدهد: یک گروه مانند والدین در خانوادههای مذهبی که علاقمندند فرزندانشان متدین و پایبند به مناسک باشند و بعضا از روشهای اجباری و تحمیلی برای این هدف استفاده میکنند و گروه دیگر معلمان، علما و روحانیون، مربیان و حکومتهای دینی هستند که با استفاده از روشهای متعددی سعی در تبلیغ و متدین کردن مردم یا حداقل رعایت ظواهر و مناسک دینی در جامعه میکنند.
به گفته او، افراد دارای مناصب رسمی یا حکومتها بدلیل قدرتی که دارند، از ابزارهای خود برای متدین کردن مردم استفاده میکنند و نتیجه اینکه جامعه هدف و بخشی از مردم و افراد تحت تعلیم احساس میکنند به آنها دینداری تحمیل میشود.
ورعی در ادامه گفت: انگیزه این اجبارکردن، احساس وظیفهای است که والدین یا معلمان یا حکومتها برای دیندار کردن مردم احساس میکنند، اما سوال این است که آیا اساسا وظیفه ای برای دیندار کردن اجباری دیگران داریم؟ بخصوص که با تغییر شرایط زندگی و ارتباطات و دسترسی به همه منابع، دیگر این شیوهها مانند گذشته جواب نمیدهد.
استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم با اشاره به احکام فقهی درباره کتب ضلال توضیح داد: علما خرید و فروش کتابهای گمراه کننده را حرام و ممنوع میکنند و البته استثنایی هم میگذارند که اهل تشخیص وتحقیق و پاسخگویی مجاز به دسترسی به کتب ضلال هستند، اما برای عموم مردم خرید و فروش و دسترسی به کتب گمراهکننده حرام است. در اصل این حکم تردید و بحثی نیست و منطق هم برای خودش دارد؛ اما سوال این است که در دنیای امروز، امکان جلوگیری از دسترسی عموم افراد به آثار و کتب و فیلمها و نوارهای مختلف وجود دارد؟
وی با اشاره به بحث آزادی مطبوعات در مجلس خبرگان قانون اساسی گفت: برخی از فقهای مجلس، همین بحث کتب ضلال و گمراه کننده را مطرح کردند و خواستند ممنوعیت کتب ضلال در قانون اساسی تصریح شود. اما شهید بهشتی در پاسخ میگوید: در شرایط زمانی زندگی ما، مکلف را باید به تکلیف ایمانی وادار کرد که اگر اهلش نیست از خرید و فروش کتب ضلال خودداری کند و افراد از طریق خود کنترلی اگر قدرت تجزیه تحلیل ندارند، ابتدا خود را به آن سطح لازم برسانند؛ ولی اینکه حکومت برای جلوگیری از منکر اقدام به قطع کتب و نشریات کند تا چه اندازه ممکن و مفید است، در این زمانه اقدام به قطع کتب و نشریات ضاله مفید نیست وحتی مضر به اسلام هم هست.
ورعی با طرح این سوال که «آیا در منطق قرآن میشود از روشهای تحمیلی و اجباری برای دیندار کردن مردم استفاده کرد؟» به برخی آیات اشاره کرد که خدا به پیامبر میفرماید: تو تنها وظیفه ابلاغ و ارشاد و رساندن پیام را داری و وظیفه تو بیش از این نیست. از جمله در سوره طه ( ما انزلنا علیک القرآن لتشقی)، قرآن را برای اینکه خودت را به زحمت ومشقت بیندازی نازل نکردیم، بلکه نازل کردیم که مردم را هدایت کنی. در سوره آل عمران میفرماید: فانما علیک البلاغ، تو تنها وظیفه داری مردم را هدایت کنی، اگر پذیرفتند که خیر دنیا وآخرت را میبینند و اگر نپذیرفتند وظیفهای جز رساندن پیام نداری. و در سوره غاشیه: فذکر انما انت مذکر، لست علیهم بصیطر، تو فقط تذکردهندهای وتسلط وسیطرهای بر آنان نداری.
وی با اشاره به تفسیر علامه طباطبایی از لا اکراه فی الدین گفت: به باور علامه، این تصریح بخاطر این است که ایمان و اعتقاد قلبی اساسا اجبار و اکراه پذیر نیست، ممکن است ظاهر با زور واجبار درست شود، اما ارزش ایمانی ندارد و قلب فقط با انتخاب واختیار ایمان میآورد.
اما انگیزه دیگری که برای دیندار کردن اجباری دیگران وجود دارد، احساس وظیفه گسترش و ترویج دین است، بخصوص مبلغان و حکومتهای دینی این وظیفه را احساس میکنند.
ورعی با اشاره به این انگیزه گفت: یکی از شبهات تاریخی که در مورد اسلام مطرح میشود این است که گسترش اسلام با جنگ و شمشیر انجام شده است و مسلمانان با تصرف کشورها و سرزمینهای دیگر مردم آنجا را مجبور به اسلام آوردن کرده اند که قضاوت درستی نیست. اولا چون هیچ یک از جنگهای صدراسلام که در زمان پیامبر صورت گرفت، با هدف تصرف دیگر ممالک و اسلام آوردن آنها انجام نشد و پیامبر جنگ ابتدایی نداشت و همه جنگهای پیامبر جنگهای دفاعی بوده است. ثانیا اگر پس از پیامبر اشتباهاتی توسط خلفا در اقدام به کشورگشایی و جنگ ابتدایی صورت گرفت، اسلام آوردن مردم آن کشورها پس از آشنایی با معارف اسلامی صورت گرفت، نه بخاطر زور و تحمیل اسلحه و بخشی از ملتها پس از حضور سپاه مسلمان، مسلمان نشدند ولی اکثرملتها با اختیار اسلام آوردند.
به گفته او، شیخ طوسی مقصود از آیه لیظهره علی الدین کله را غلبه با استدلال و بیان منطقی و قوی ترو جدال احسن دانسته، نه غلبه با زور و تحمیل.
استاد حوزه علمیه قم در ادامه سخنانش از زاویه کسانی که دین بر آنها تحمیل میشود هم به موضوع نگاه کرد و گفت: احساس این انسانها به کسانی که میخواهند عقیده و آیین خود را به آنها تحمیل کنند، چه خواهد بود؟ طبیعی است انسانها از این افراد استقبال نمیکنند و حتی از آنها ممکن است متنفر شوند و حتی اگر به دلیل ضعف و عدم قدرت این موضوع را از سر زور و اجبار بپذیرند، فقط وانمود میکنند که پذیرفتهاند و در باطن و حقیقت به آن اعتقاد ندارند.
وی افزود: خواندن نماز جماعت اجباری در مدارس و ادارت و یا سوق دادن مردم به تظاهر و ریا برای برخورداری از مواهب و مزایا، دینداری واقعی نیست، بلکه رعایت اصول اخلاقی در رفتارها میوه و نتیجه واقعی دینداری است.
به گفته ورعی، اجبار کردن مردم به دینداری باعث احساس تنفر آنها از اجبارکنندگان میشود؛ در حالیکه باید به کسانی که مروج دین هستند، عشق ورزیده شود و این تنفر موجب زده شدن و مخالفت با دین میشود و این منحصر به داخل خانواده، مدارس، ادارات، سطح جامعه و فضای عمومی کشور ورسانهها نیست و نتیجه اجبار، تنفر و مخالفت مردم با مظاهر آن خواهد بود.
او سخنانش را با کلام امام خمینی به پایان رساند که میفرمایند: خدا و اسلام به ما اجازه تحمیل به مردم و دیکتاتوری نداده است که ما به جای مردم برای دنیا و آخرت مردم تصمیم بگیریم.
این نشستها که به همت انجمن اندیشه و قلم و بنیاد اندیشه و احسان توحید برپاشده، تا شب ۲۳ ماه رمضان با سخنرانی آقایان شکیبافر، فیرحی و سروش محلاتی ادامه دارد.