«پنج روز از غمانگیزترین پیکنیک خانواده یاری میگذرد. مرد نانوایی که به همراه خانواده به منطقهای تفریحی در ارومیه رفت تا یک روز تعطیل شادی را بگذرانند. او با زن و بچههایش در جایی بکر اتراق کردند، بیخبر از اتفاقی تلخ که در حال رخ دادن بود. توحید یاری هرگز تصورش را هم نمیکرد که پسر پنج سالهاش در این پیکنیک غیب شود و هیچ سرنخی هم از او پیدا نشود.
ماجرای غمانگیزی که اکیپ ٣٠ نفره نیروهای امدادی هلال احمر را به جستوجوی شبانهروزی در منطقه بکشاند؛ تلاشی که تا الان بینتیجه بوده و حتی سرنخی کوچک از ساواش پیدا نشده است. با این حال، نیروهای امدادی دست از تلاش برنداشتند و آن قدر پیگیر این ماجرا هستند که خانواده یاری تشکر ویژه از آنها دارند. خانوادهای که آخرین بار روز جمعه نوزدهم اردیبهشتماه خندیدند. از آن عصر پراندوه تا الان فقط اشک میریزند و در بهت این هستند که ساواش چطور در عرض ٩ دقیقه ناپدید شد و حتی کش موی او هم پیدا نشد.
حالا پنج روز است که خانواده یاری پابهپای امدادگران شب و روز در حال جستوجو هستند و با وجود اندوه فراوان امید خود را از دست ندادهاند، بهخصوص وقتی که امدادگران موضوع غرقشدگی این کودک را تقریبا منتفی دانستهاند.
عموی ساواش که در آن روز همراه ساواش و خانوادهاش بود و شاهد ناپدیدشدن برادرزادهاش بود، درباره جزئیات این ماجرا به «شهروند» میگوید: «از همان روز اولی که ساواش گم شد، امدادگران تا شعاع چند کیلومتری رودخانه را گشتند؛ حتی تا جایی که به دریاچه ارومیه ختم میشود. جایی هم در این میان است که معمولا اجسام در آنجا جمع میشود. امدادگران آنجا را هم گشتند ولی چیزی یا نشانهای از ساواش پیدا نکردند. ما واقعا تشکر ویژه از هلال احمر داریم. از همان عصر جمعه امدادگران کنار ما بودند و از هیچ تلاشی دریغ نکردند. جستوجوهایشان با تمام تجهیزات بود و حتی سگهای زندهیاب را نیز به محل آوردند. معاون عملیات که با ما بود، گفت از نظر ما به احتمال زیاد غرقشدن کودک منتفی است. البته خودمان از اول اطمینان داشتیم که ساواش در آب غرق نشده است، چون جایی که ما نشسته بودیم، فاصله زیادی تا رودخانه داشت. تقریبا ٢٠ کیلومتر با رودخانه فاصله داشتیم. از طرف دیگر مسیر رودخانه در دید من بود. اگر ساواش به آن مسیر میرفت، صد درصد او را میدیدم. خود ساواش هم بچه محتاطی بود و نزدیک آب و آتش نمیشد، میترسید و همیشه فاصله میگرفت. برای همین میدانیم که او در آب غرق نشده است.»
ساواش به همراه پدر و مادر و برادر یکونیمسالهاش به این منطقه تفریحی رفته بود. با لباس قرمز و یک کش موی فسفری روی سرش؛ در حال بازی بود که ناگهان خانوادهاش دیدند او نیست: «ساعت ٥ عصر بود. ما از صبح به آنجا رفته بودیم. این منطقه تفریحی جایی میان روستای علیآباد و ساعتلو است. چند خانواده دیگر هم برای تفریح به آنجا آمده بودند. البته دور و بر ما خلوت بود. جایی را انتخاب کردیم که کسی نباشد. ناهار را خوردیم و همه کنار هم نشسته بودیم. در کل هفت نفر بودیم، پدر و مادر و برادر ساواش، من و همسرم و برادرزنم. ساواش کاملا جلوی ما بود و همه او را میدیدیم. داشت بازی میکرد. حدودا ٩دقیقه بیشتر طول نکشید که دیدیم ساواش نیست. دیگر هیچ اثری از او نیافتیم. بلافاصله نیروهای امدادی را خبر کردیم، اما تا الان خبری نشده است.»
خانواده یاری هیچ دشمنی با کسی نداشتند، برای همین به شخص خاصی مظنون نیستند، حتی آن اطراف هم فرد مشکوکی دیده نشد. با این حال، مأموران پلیس آگاهی نیز درحال پیگیری این پرونده هستند: «از پلیس آگاهی هم هیچ خبر خوبی به ما نرسیده است. آن روز دور و بر ما خلوت بود، ولی این طور نبود که اصلا هیچکس نباشد. کلی هم باغ آن اطراف بود. چوپان بود. چند نفر در رفتوآمد بودند. خودمان نمیتوانیم حدس بزنیم که برای ساواش چه اتفاقی افتاده است. من و برادرم هر دو نانوا هستیم و در خانهای در ارومیه زندگی میکنیم. ٢٣سال است که شغلمان همین است. تمام مردم محل هم ما را میشناسند. با کسی اختلاف جدی نداشتیم و نداریم. پولدار و ثروتمند هم نیستیم که بگوییم بچهمان را برای اخاذی دزدیدهاند. با این حال امید داریم که او زنده است و غرق نشده؛ الان پنج روز است که زندگیمان نابود شده است و از صبح تا شب در حال جستوجو هستیم. سه روز نخست را در همان منطقه اتراق کردیم و اصلا به خانه نرفتیم. پدر و مادر ساواش روزگار سختی را میگذرانند، حتی توان صحبتکردن هم ندارند. هر لحظه امید دارند که ساواش پیدا شود. اتفاقا شلوار ساواش کمی شل بود، اگر در آب غرق شده بود، حتما شلوارش پیدا میشد. با این حال، چشم امید ما به نیروهای امدادی و مأموران پلیس آگاهی است. امیدواریم خبر خوبی به دستمان برسد و ساواش زنده باشد.»