منابعی که بر روی روند ورود غیرقانونی و پولهای ردوبدل شده میان متقاضیان و قاچاقبران انسان مطالعه کردهاند میگویند که امسال نرخ جابهجایی هر مهاجر غیرقانونی به دستکم ۶ میلیون تومان رسیده است و این یعنی اقتصادی با سالانه ۳ هزار میلیارد تومان درآمد غیرقانونی شکل گرفته است.
این تجارت در سایه و پولهایش تا اندازه زیادی حول سیاستهای ناکارآمدی شکل گرفتند که اخراج گسترده مهاجران را در قالب سیاست مبارزه با بیکاری در کشور ارایه دادند.
زهرا کریمی موغاری، اقتصاددان و استاد دانشگاه میگوید که کشورهای زیادی هستند که روند مهاجرت و اجازه کار را به شکل رسمی و دولتی پیش میبرند، آیا میشود با در پیش گرفتن چنین روندی، هم ریشه این تجارت غیرقانونی را خشکاند و هم از جان و امنیت مهاجران محافظت کرد و البته تبعات سنگین سیاسی و اجتماعی بیشتری را به جان نخرید؟ این استاد دانشگاه میگوید این راهکار سادهای برای کشور ما نیست. نگاه او را به عواقب ورود پولهای مبتنی بر قاچاق به کشور در گفتوگویش میخوانید، پولهایی که بر حوزه اقتصاد و سیاست و اجتماع سایه میاندازند.
وزارت امور خارجه میگوید که سالانه ۵۰۰ هزار نفر به صورت غیرقانونی از افغانستان وارد ایران میشوند. برخی از منابع ما میگویند که میانگین ۶ میلیون تومان برای این جابهجاییها از افراد گرفته میشود که یعنی سالانه عددی حدود ۳ هزار میلیارد تومان و یک اقتصاد زیرزمینی بسیار قوی. اگر فرض کنیم که ساختار پذیرش نیروی کار و مهاجر در کشور شفافتر شود و مثلا ایران به ازای صدور ویزا و اجازه کار مبلغی دریافت کند، آیا میشود این اقتصاد زیرزمینی و پولهای کثیف را از میان برد و در این میان به وضعیت این مهاجرتهای غیرقانونی هم سامانی داد؟
نه، به سادگی نمیشود. اولین دلیلش هم این است که سالها دولت یکی از سیاستهای مبارزه با بیکاری را اخراج نیروی کار مهاجر اعلام کرده و اگر به برنامههای سوم، چهارم و... نگاه کنید، یکی از سیاستهای بازار کار همین اخراج نیروی کار غیرقانونی بوده است. به نظر من این سیاست درستی نیست، چرا که مشکل اصلی ما در حوزه نیروی کار ماهر و تحصیلکرده است و در ارتباط با نیروی کار غیرماهر در ایران کمبود داریم. اما به هر حال این سیاست (حتی اگر غلط هم باشد) مطرح شده است و متاسفانه حتی کینه و رقابتهای پیدا و پنهانی را هم میان قشر کمدرآمد و نیروهای کار افغان در ایران شکل دادهاست. اما اگر از سیاست اخراج نیروی کار غیرقانونی هم بگذریم، باز مشکل ورود غیرقانونی نیروی کار مهاجر به سادگی حل شدنی نیست.
فرض کنید که دولت ایران اعلام کند که سالانه مثلا به صد هزار نیروی کار ساده نیاز دارد و برای این افراد ویزا هم صادر میکند و میزان معینی هم هزینه صدور ویزا دریافت میکند که از پولی که به قاچاقچیان انسان پرداخته میشود کمتر است. اما مشکل این جا است که اگر شمار کسانی که علاقهمندند برای کار از افغانستان به ایران بیایند بسیار بیشتر از سالانه یکصد هزار نفری باشد که میتوانند ویزا بگیرند، این افراد بازهم راهی جز پرداخت به قاچاقچی و ورود غیرقانونی به ایران نخواهند داشت. مشکل ورود غیرقانونی به ایران یک طرفش پولی است که به قاچاقچیها پرداخت میشود و یک سوی دیگرش خشونتها و گاه کشته شدن مهاجران غیرقانونی است که از ایران تصویر بسیار زشتی در مجامع بینالمللی ترسیم میکند. حالا با در نظر گرفتن این دلایل و این فرض که ما به ۱۰۰ هزار نفر هم ویزا میدهیم، شاید ۵۰۰ هزار نفر بخواهند وارد ایران شوند، باقی متقاضیان باز دست به دامان همین قاچاقچیها میشوند. مشکل ما وضعیت بیثبات حاکم بر کشور همسایه افغانستان است که عامل خروج صدها هزار نفراز این کشور برای یافتن شرایط زندگی بهتر در ایران میشود و برای حل این مشکل راهکار سادهای وجود ندارد. کشورهای اروپایی و امریکا هم با مشکل مشابهی مواجه هستند؛ این کشورها نیز رسما اعلام میکنند که متقاضیان درخواست بدهند، پروسه مشخصی را طی کنند و ویزا بگیرند. ولی به دلیل پایین بودن احتمال دریافت ویزا مساله قاچاق انسان به کشورهای صنعتی بسیار جدی است. مهاجرت غیرقانونی نیروی کار به ایران هم ناشی از خراب بودن وضعیت اقتصادی در کشورهای همسایه است. وقتی ارز گران شد همه گفتند مهاجران افغان به کشورشان بازمیگردند. خب خیلی از آنهایی هم که به افغانستان بازگشتند، احتمالا دیدهاند که شرایط در افغانستان بسیار بدتر از ایران است و باز خواهان برگشتن به ایران شدهاند. ناتوانایی دولت در ایجاد ثبات و ناامنی گسترده و وضعیت خراب بازار کار در افغانستان از یکسو و کمبود نیروی کار ساده در ایران از سوی دیگر، سبب میشود که بسیاری بخواهند دوباره به ایران برگردند. برای همین راهکار سادهای برای جلوگیری از ورود نیروی کار مهاجر از افغانستان وجود ندارد. البته دولت ایران هم اعلام میکند که به برخی اجازه کار میدهد، اما نسبت به تقاضایی که برای ورود به ایران وجود دارد، مجوزهای کار بسیار ناچیزند.
این اقتصاد زیرزمینی که در جریان است و آن عددهایی که تخمین زده میشوند چقدر میتوانند بر بدنه اقتصاد رسمی آسیب بزنند؟
اقتصاد زیرزمینی در ایران بهشدت قدرتمند است. آقای رحمانی فضلی زمانی گفته بود که پول کثیف ناشی از قاچاق اعم از قاچاق موادمخدر تا قاچاق انسان درآمدهای نجومی ایجاد میکند و این پولها میتوانند نفوذ سیاسی هم بخرند. علاوه بر نفوذ سیاسی و نفوذ اقتصادی، این پولهای کثیف با سرمایهگذاریهای صوری در ایران تبدیل به پول تمیز میشود. سیستم بانکی ما تا این اواخر حساسیت چندانی به منشأ پول ورودی به بانکها نشان نمیداد و فرآیند پولشویی در کشور به سهولت انجام میشد. خوشبختانه اخیرا کنترلهایی اعمال میشود. یک سمت ماجرای افایتیاف هم این بود که مشخص شود که منشأ پولهای کلانی که به حسابهای بانکی وارد میشود از کجا آمده؟ چه فعالیتهایی انجام شده که چنین پولی به حساب وارد شده؟ معاملات مواد مخدر، معاملات ناشی از اشکال مختلف قاچاق انسان و کالا پولهای کلان غیرقانونی با خود میآورند که آثارزیانباری برای نظام اقتصادی و سیاسی به دنبال دارد.
سمت دیگر این اختلالاتی که در اقتصاد و به قول شما سیاست به وجود میآید هم البته همان کسانی هستند که به عنوان مهاجر غیرقانونی خوانده میشوند و اولین قربانیان هر دو طرف این ماجرا هستند.
همه جای دنیا همین است. همین کرونا را در نظر بگیرید، بلایای اقتصادی و طبیعی را در نظر بگیرید؛ همه اینها مصداق ضربالمثل ما ایرانیها است که «هرچه سنگ است مال پای لنگ است». همیشه بیشترین بار هر گونه فشاری بر دوش ضعیفترین گروهها تحمیل میشود که از قضا هیچ نقشی هم در شکلگیری این وضعیتهای وحشتناک ندارند. مثلا مگر مردم در جنگ داخلی افغانستان و ناآرامیهایی که در این دههها افغانستان را درگیر خودش کرده چقدر نقش داشتهاند؟ هیچ!