بررسیهای اولیه نشان داد گوشی تلفن همراه و لپتاپ مقتول به سرقت رفته است.
کارآگاهان جنایی در ادامه بررسیهای خود پی بردند نادر با دختری جوان دوست بوده و به او علاقه داشته است. دختر جوان شامگاه ۱۵ خرداد در حال چت با نادر بود که ناگهان ارتباط تلفنی آنها قطع شد و نادر دیگر نه به پیامها پاسخ داد و نه تلفنش را جواب داد. دختر جوان که نگران شده بود، صبح روز بعد به خانه نادر رفت، اما هرچه در زد، کسی در را باز نکرد. به همین دلیل دختر از سرایدار ساختمان کمک خواست و آنها بعد از شکستن در با جسد نادر مواجه شدند.
کارآگاهان وقتی فهمیدند ساختمان مدنظر به دوربین مداربسته مجهز است، فیلمها را بازبینی و مشاهده کردند چهار مرد ناشناس شب حادثه زنگ واحد نادر را به صدا درآوردند، اما، چون او جواب نداد، بعد از چند دقیقه از محل دور شدند. سپس زنی درحالیکه یک سینی حلوا در دست داشت، زنگ واحد را زد و نادر در را برای او باز کرد. پس از آن چهار مرد نیز همراه زن ناشناس وارد ساختمان شدند، اما زن خیلی زود محل را ترک کرد.
درحالیکه مشخص شده بود این چهار مرد عامل جنایت هستند، بررسیها ادامه پیدا کرد و معلوم شد یکی از آنها که حمید نام دارد، از مدتها قبل با نادر اختلاف مالی داشته است. اینگونه بود که حمید بازداشت شد و درحالیکه چارهای جز بیان واقعیت نداشت، به طراحی نقشه مرگبار اعتراف کرد؛ بااینحال مدعی شد خودش عامل جنایت نیست.
این متهم گفت: من پرستار هستم. دو سال قبل پدر نادر دچار سرطان شد و او را در بیمارستان بستری کردند. اینطور بود که من با نادر آشنا و با هم دوست شدیم. نادر به من گفت نماینده حقوقی یک وزارتخانه است و آشنایان زیادی دارد. او گفت قرار است مزایدهای برگزار شود و اگر در آن شرکت کنیم، خیلی زود سه برابر پولی را که گذاشتهایم، به دست خواهیم آورد. من هم برای شرکت در مزایده در چند مرحله پنج میلیون تومان به نادر دادم. از طرفی مغازهای در اطراف تهران داشتم که سند آن به نام خودم نبود؛ چون نادر گفته بود کارهای حقوقی انجام میدهد، از او مشورت خواستم. نادر به من گفت اگر قرار باشد وکالت من را بپذیرد و سند را به نامم کند، ۲۳۰ میلیون تومان برایم هزینه دارد، اما اگر من برای مغازه وکالتی به او بدهم و سند به نام خودش شود، ۳۰ میلیون تومان بیشتر هزینه ندارد؛ چون او میتواند کارها را از طریق آشنایانش پیش ببرد. من هم قبول کردم، اما بعد از مدتی نه از مغازه خبری شد و نه از مزایده. اینطور بود که با نادر دچار اختلاف شدم.
کارآگاهان با شنیدن حرفهای متهم پی بردند حمید از مدتها قبل برای کشتن نادر نقشه کشیده و چند بار نیز در خیابان اقداماتی انجام داده، اما موفق نشده بود. حمید موضوع را با برادر خود و یکی از همکارانش در میان گذاشته و آنها قول کمک داده بودند. همچنین این افراد مردی را با پرداخت ۲۰ میلیون تومان برای قتل اجیر کردند. این چهار نفر روز حادثه به خانه مقتول رفتند و نقشه خود را اجرا کردند.
حمید در اعترافاتش گفت: ما میخواستیم از نادر تعدادی سفته بگیریم، اما قبل از آن برای اینکه اطمینان پیدا کنیم از طریق این سفتهها به پول میرسیم، از زنی که وکیل بود مشورت گرفتیم.
کارآگاهان پی بردند این زن همان فردی است که به بهانه بردن حلوای نذری، پای قاتلان را به محل حادثه باز کرد.
به این ترتیب سایر متهمان پرونده نیز دستگیر شدند. یکی از این افراد به نام نیما که دوست و همکار حمید است، گفت: حمید بابت طلبش از نادر هیچ مدرکی نداشت و وقتی برایم درددل کرد، قبول کردم کمکش کنم. روز حادثه به خانه نادر رفتیم و به او آمپول تزریق کردیم تا نیمهبیهوش شود. بعد اثر انگشت او را پای سفتهها گذاشتیم، اما در همین حین نادر بر اثر کتکهایی که به او زدیم، از حال رفت و فهمیدیم فوت شده است. به همین دلیل فرار کردیم.
بنا بر این گزارش، متهمان درحالحاضر در بازداشت هستند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.