چگونگی خلق اثر هنری و معیشت هنرمندان، خرید و فروش آثار هنری در حراجیها و سرقت آثار هنری در جریان برپایی این قبیل رویدادها و حتی سودجوییهای مالی از هنر، سوژههایی هستند که همواره برای پرداخت نمایشی، مورد توجه فیلمسازان و سریالسازان بوده است.
اولین قسمت از مجموعه شبکه خانگی «آقازاده» محصول سازمان رسانهای «اوج» با طراحی، نویسندگی و تهیهکنندگی حامد عنقا (که خود حضوری مداوم در حراج تهران دارد)، جمعه هفته گذشته در حالی عرضه شد که یکی از سوژههای محوری آن، سودجویی از نام سهراب سپهری هنرمند پرآوازه و معتبر ایرانی در قالب یک سوءاستفاده کلان مالی در سایه برگزاری یک حراج هنری بود. سوژهای که خیلی زود پس از توزیع این قسمت از سریال موردتوجه محافل رسانهای هم قرار گرفت.
در قسمت اول سریال «آقازاده»، چگونگی خلق و فروش تابلویی جعلی با نام و امضای سهراب سپهری در یک حراجی به نام «حراج خاورمیانه» به نمایش گذاشته میشود که اتفاقاً به قیمتی بالا هم به فروش میرسد. از این ماجرا برخی چنین برداشت کردهاند که احتمالاً موضوعی که این سریال قصد داشته آن را برای مخاطبان روشن کند، حرف و حدیثها و پشت پردههای «حراج تهران» بهعنوان خبرسازترین رویداد حوزه تجسمی در سالهای اخیر است.
حراج تهران؛ هم پولساز و هم حاشیهساز!
حراج تهران را شاید بتوان مهمترین رویداد هنری- اقتصادی چند سال اخیر کشور در عرصه هنرهای تجسمی دانست، چراکه تا حدودی توانسته جایگاهی در میان هنردوستان پیدا کند و به جذب سرمایه آنها بپردازد و با حجم نسبتاً قابل توجه مبادلات انجام شده در رأس خبرهای این حوزه قرار بگیرد. شرایط کشور در چند سال اخیر به گونهای است که از معدود فعالیتهای رسمی که سرمایهها و پولهای قابل اعتنایی را به سمت هنر سرازیر کرده، علاوه بر تولید و فروش چشمگیر برخی فیلمهای سینمایی یا معدود تئاترهای لاکچری، برپایی حراجهایی نظیر حراج تهران بوده است. رویدادی که همتراز با همین میزان خبرسازی و گردشمالی، حاشیهساز هم بوده و در هر دوره حرفوحدیثهایی پیرامون صحت برگزاری آن در محافل رسانهای مطرح شدهاست.
حراج تهران هم با توجه به ماهیت ذاتی خود که با خرید و فروش آثار گران قیمت سر و کار دارد بینصیب از گمانهزنیها در این خصوص نبوده و حتی هر از گاهی شائبههایی در موردش وجود داشته است که یکی از مهمترین آنها، فروش تابلوهای جعلی از هنرمندانی چون سهراب سپهری با قیمتهایی نجومی است موضوع مافیای هنر در هیچ کجای دنیا ناشناخته نیست و ایران نیز مستثنی از این موضوع نیست، علیرغم اینکه ممکن است از سوی اکثر افراد فعال در زمینه تولید یا خرید و فروش آثار هنری یا دستاندرکاران در این حوزه تکذیب شده یا به صراحت و با اسنادی متقن از آن صحبت نشود. حراج تهران هم با توجه به ماهیت ذاتی خود که با خرید و فروش آثار گران قیمت سر و کار دارد بینصیب از گمانهزنیها در این خصوص نبوده و حتی هر از گاهی شائبههایی در موردش وجود داشته است که یکی از مهمترین آنها، فروش تابلوهای جعلی از هنرمندانی چون سهراب سپهری با قیمتهایی نجومی است اما باید دید این شائبهها از کجا نشأت گرفتهاند و آیا مدیر حراج تهران و کارشناسان این حوزه به آنها پاسخی دادهاند یا خیر.
فارغ از فرآیند تولید و عرضه آثار، کارشناسان اصالت آثار هنری هم که عمدتاً هنرمندان برجسته و متبحر این حوزه هستند، به نوعی مهمترین رکن حراجها محسوب میشوند و اتفاقاً در سریال «آقازاده» به صورتی کنایهآمیز، عملکرد آنها هم مورد نقد قرار گرفته است.
البته بحث اتهام یا شایعات پیرامون آثار جعلی منسوب به سهراب سپهری پیشینهای بیش از عمر «حراج تهران» دارد و در یکی از مهمترین آنها این اتهام نه از سوی کارشناسان و یا افرادی غریبه بلکه از طرف پروانه سپهری خواهر این هنرمند فقید و در جریان برگزاری اولین نمایشگاه آثار هنری (آرت اکسپو) در تهران مطرح شد. اکسپویی رسمی که در ۷ مهر ۱۳۸۳ در تالار وحدت برگزار شد و گرچه حرکتی نو بود اما حواشی بسیاری داشت از جمله اینکه سازمان بازرسی کل کشور، به قیمت خرید برخی از آثار هنری توسط دستگاههای دولتی اعتراض کرد تا جایی که برخی از دستگاههای دولتی مجبور شدند، آثار خریداری شده را پس دهند.
تابلویی که خواهر سهراب میخواست بسوزاند!
پروانه سپهری چندسال بعد از این رویداد درباره این ابهام در گفتگویی توضیح داد: چند سال پیش در زمان اکسپویی که در تالار وحدت برگزار شد یک کار از برادرم روی دیوار رفت و قیمتی میلیونی به خود گرفت که تقلبی بود. همان زمان هم من خواستم با آتش زدن آن در پیش چشم مردم جلوی این کار را بگیرم که با مخالفت مدیریت امور تجسمی آن زمان نتوانستم.
خواهر سهراب سپهری در مصاحبه دیگری در دی ماه سال ۱۳۸۹ از چاپ بدون اجازه کتابی از طرحهای سهراب با جعل امضای او و همینطور برپایی نمایشگاهی با تابلوهایی که در دست فردی امانت بودهاند، سخن گفت. اما این داستان به همین جا ختم نشد و پای آثار جعلی سهراب به حراج کریستی دوبی هم باز شد که این بار هم این خانواده سپهری بودند که اصالت اثر را زیر سوال بردند.
پروانه سپهری در این مورد هم گفت: در کمال وقاحت عدهای کاری را از سهراب به یکی از حراجها فرستادند که هم قیمت آثار سهراب را پایین آورد و هم آبروی هنر معاصر ایران را بردند.
ماجرای طرحهایی که سهراب امانت داد
پرونده ابهامات درباره آثار ارائه شده از سهراب در حراجیها سویههای دیگری هم دارد؛ در گفتههای پروانه سپهری به خانمی اشاره میشود که برخی از آثار سهراب را در دست داشته است: «وقتی سهراب بعد از دورهای که برای معالجه بیماری به لندن رفته بود، بازگشت دو آلبوم بزرگ که برای نگهداری از طرحها و کاغذهای نقاشی استفاده میشود، آورده بود. من آنها را در انبار منزلمان پیدا کردم. او گفت که تعدادی از طرحهایش را به خانمی داده است که دوست داشته آنها را ببیند. سهراب در این زمینه بسیار مهربان بود و هروقت کسی از او میخواست کارهایش را به او بدهد تا ببیند، قبول میکرد، طرحهایش را هم به این خانم داده و قرار بود بعد از پس گرفتن، آنها را در این آلبومها قرار دهد. بعد از فوت سهراب، چون هنوز این طرحها نزد این خانم بود، با ایشان تماس گرفتم و خواستم که طرحها را بازگرداند. در آن زمان در تالار وحدت کار میکردم که قرار شد، طرحها را فردای همان روز به تالار وحدت بیاورد. این خانم ۱۰ طرح را برایم آورد و من تصور کردم کل کارهایی که نزد این خانم بوده همین تعداد است. در آن زمان مطلع شدم نگارخانهای نمایشگاهی از طرحهای سهراب را برگزار کرده، جالب که زیر این طرحها امضای سهراب دیده میشد. این درحالی است که هیچ نقاشی پایین طرحهایش را امضا نمیکند! طراحی صورت میگیرد تا بعد به یک نقاشی تبدیل شود. در واقع این طرحها اتود است.»
شائبه جعلی بودن بسیاری از آثاری که به اسم سهراب سپهری فروخته میشود اما تنها از سوی خانواده این هنرمند مطرح نمیشود. بلکه برخی از هنرمندان و نقاشان صاحب نام نیز نسبت به این موضوع واکنش نشان دادهاند. از جمله کوروش شیشهگران که خود یکی از مهمترین نقاشان معاصر ایران و از چهرههای خبرساز در حراج تهران محسوب میشود. او در سال ۸۸ درباره تردیدهای خود نسبت به آثار منسوب به سهراب سپهری گفته بود: «مگر سهراب چند کار ناشناخته داشته است که ما ندیدهایم و الان به عنوان آثاری که در این سالها هیچوقت خبری از آنها نشنیده بودیم فروخته میشوند. به نظر من جعل امضای طرحهای او میتواند کاملاً درست باشد. وقتی در چند حراجی که برای فروش آثارم برگزار شده بود، شرکت کردم، تعدادی از کارهای سهراب با امضای او دیدم. این کارها برایم غریب بودند چون با دید و سبک کاری سهراب هماهنگ نبودند. این موضوع را با یکی دو هنرمند دیگر هم مطرح کردم و آنها نیز با من موافق بودند. طرز کار و امضای سپهری در کارها که در حراجیها ارائه شده بود، متعلق به او نبودند. من با کارهای سپهری آشنا هستم. این نوع کارهای هنری به اصطلاح مثل طلای بدل و اصل هستند. ما هم مانند طلاشناسان با نگاه به اثر یک هنرمند میتوانیم بفهیم واقعاً متعلق به او هست یا نه. باید در کنار یک اثر باشیم تا به صورت مقایسهای نشان بدهم چه تفاوتهایی در کارهایی ارائهشده در حراجها با کار واقعی سهراب وجود دارد. امضاهای سهراب در تعدادی از آثار فرخته شده در حراجیها تقلید ناشیانهای بود که میشد به راحتی تشخیص داد، امضاهای او محکم و زیبا بودند.»
در پی مجموع این حرفوحدیثها با برگزاری چند دوره از حراجهای تهران و رکورددار شدن آثار این شاعر و نقاش معاصر ایرانی با ارقامی میلیاردی، بازار حرف و حدیث نه تنها در مورد آثار او بلکه حتی درباره برخی دیگر از هنرمندان متوفی و یا حتی در قید حیات هم که اثرشان در این حراجی عرضه شده بود، داغ شد و بالا گرفت.
لزوم صیانت از هنر در برابر سرمایهسالاری
آنچه در این گزارش مختصر مرور شد بازخوانی یکی از مهمترین ابهامات درباره فرآیند برگزاری حراجهای هنری، به بهانه طرح صریح آن در یکی از مهمترین محصولات نمایشی ماههای اخیر یعنی سریال «آقازاده» بود. قطعاً قصد ما از انتشار چنین گزارشی منزه نشان دادن برخی سودجویان فعال در جریان خرید و فروش آثار هنری و یا از سوی دیگر اتهام زنی به هیچ فرد یا رویداد خاصی نیست، اما وقتی یک فیلمساز شناخته شده با پشتیبانی سرمایهگذاری در مختصات سازمان رسانهای «اوج» در اثر نمایشی خود، موضوعی را که تا پیش از این تنها به عنوان شائبه مطرح میشده، بهعنوان یک افشاگری به نمایش میگذارد و اتفاقاً نشانههایی نزدیک و برگرفته از حوادث و اشخاص واقعی به آن ضمیمه میکند، قطعاً این موضوع جای تأمل دارد و چه بجاست که به همین بهانه باب گفتگویی رسانهای در راستای رفع شبهات و صیانت هرچه بیشتر از عرصه هنر در برابر تهدیدات شوم پدیده سرمایهسالاری، باز شود.
گرچه مشابه چنین گفتگوهایی در سالهای گذشته به تناوب انجام شده اما کماکان نحوه عملکرد حراجیها در ایران و نقاط مختلف دنیا از سوی بسیاری از افراد مورد تردید و سوال جدی قرار دارد و به نظر میرسد که اولین قسمت سریال «آقازاده» با توجه به اشراف نویسنده و تهیهکننده آن به این مقوله، دست کم به داغ شدن بازار حدس و گمانها درباره آن دامن میزند. بهخصوص وقتی به این نکته توجه داشته باشیم که حامد عنقا خود پای ثابت حراج تهران در سالهای مختلف برگزاری بوده و حتی دستی بر آتش خرید و فروش آثار تجسمی در این رویداد نیز داشته است؛ آیا روایت او از پشتپرده حراجهای هنری را باید روایت بیواسطه یک اول شخص حاضر بدانیم؟