«تابستان ۱۳۵۹ فصل پرحادثهای بود. از چند ماه پیش از آن برنامهریزی برای اجرای کودتایی نظامی آغاز شد. شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر دوره سلطنت، بازیگرمحوری، یا حداقل یکی از چند بازیگر اصلی این نقشه بود. هم از خانواده پهلوی پول گرفت و هم دست به سوی چند دولت عربی منطقه دراز و از آنان کمکهای مالی هنگفت دریافت کرد. با دولت عراق هم که در آن زمان برای تجاوز نظامی به ایران آماده میشد، پیمان اتحاد بست و با تایید خود صدام و تجهیزات اهدایی او رادیویی به نام «رادیو ایران» را راهاندازی کرد. بختیار به کمک همین رسانه بود که خودش را در حد مشهورترین دشمن و مخالف انقلاب بالا کشید.
بختیار بیرون از مرزها مشغول بود و چند نفر از اعضای سابق ژاندارمری و نیروهای اخراجی ارتش کارهای اجرایی کودتا را در داخل کشور پیش میبردند. آنان مخالفان را یکی بعد از دیگری شناسایی و جذب میکردند و با این عضوگیری، شبکه کودتاگران را گسترش میدادند. بختیار به آنها گفته بود به جز آمریکا که در اجرای نقشه کمکشان خواهد کرد، دولتهای انگلیس و فرانسه و اسراییل هم کنارشان هستند. اما این ارتباطات گسترده و محکمش با دولتهای غربی و مقام متزلزل رهبری مخالفان را برای خودش حفظ کند. تا جایی که اسناد و مدارک نشان میدهند فقط مقامات دولت عراق، آنهم به هدف اجرای نقشه بزرگتر و خطرناکی که در سر داشتند از کودتاگران پشتیبانی میکردند (خود بختیار از نقشه عراق چیزی نمیدانست.)
به هر رو، برنامهریزان کودتا نقشهای چندمرحلهای را آماده ساختند و حتی چهرههایی مثل یکی از مراجع و دریادار احمد مدنی وزیر دفاع دولت بازرگان را هم با کار خودشان درگیر کردند. مارک گازیوروسکی در کتاب کودتای ایرانی مینویسد: «ظاهرا این مرجع پذیرفت از نقشه پشتیبانی کند و سخنرانیای در حمایت از آن ضبط کرد که قرار بود بعدِ پیروزی عملیات از رادیو و تلویزیون پخش شود.»
قرار بود عملیات که کودتاگران آن را نقاب (یا «نجات قیام ایران بزرگ») میخواندند با چند شورش طایفهای در گوشه و کنار کشور و ناآرامیهایی در مرز غربی ایران شروع شود، با بمباران چند نقطه حساس ادامه یابد و با تسخیر مراکز اصلی و اعلام حکومت نظامی و خلع ید از جمهوری اسلامی یکسره شود. اما این توطئه پیچیده قبل از شروع، کشف و خنثی شد. پاسداران همدان، گردان چتربازی را که قرار بود آغازگر عملیات باشند در جاده منتهی به پایگاه نوژه دستگیر کردند (این پایگاه به افتخار قهرمان شهید محمد نوژه به این نام خوانده میشد). دستگیرشدگان شمار دیگری از اعضای شبکه کودتا را لو دادند و تا جایی که میدانیم چند صد نفر، تابستان ۱۳۵۹ در چنین روزهایی دستگیر شدند و حداقل چند صد نفر دیگر هم یا گریختند یا اصلا شناسایی نشدند.
برای این پرسش که «کودتا چگونه لو رفت؟» هنوز پاسخ کاملی نداریم اما از آن مهمتر این واقعیت است که توطئه کودتا، بخشی از نقشه بزرگتر دولت عراق بود. چنان که گازیوروسکی مینویسد: «عراق احتمالا کمی بعد از ماجرای نوژه به ایران حمله میکرد، حتی اگر نقشه موفق شده بود. به علاوه، هر جور بیثباتی و هرجومرجی که ماجرای نوژه در پی میآورد احتمال حمله عراق را بیشتر میکرد، چه طرح نوژه نهایتا شکست میخورد و چه پیروز میشد. بنابراین عراق کمابیش از هر حاصلی که ماجرای نوژه میداد، سود میبرد.»