صبح روز بعد وقتی تیم ویژه پلیس برای پیگیری علت حادثه در محل سرگرم تحقیقات بودند به خودروی ناشناسی که در نزدیکی مدرسه توقف کرده بود و چهار پسر نوجوان در آن نشسته بودند ظنین شدند.
در ادامه بررسیها مأموران هر چهار پسر را به کلانتری منتقل کرده و تحت بازجویی قرار دادند.
علی و سعید ۱۷ ساله، محسن ۱۸ساله و حمید ۱۹ساله در همان بازجوییهای مقدماتی لب به اعتراف گشودند و اعتراف کردند که آنها مدرسه را به آتش کشیدهاند.
سرهنگ نادر بیگی رئیس پلیس آگاهی استان البرز در تشریح این خبر گفت: علی که سردسته این گروه بود در اعترافهای خود مدعی شد از آنجا که نتوانسته بود سال گذشته سه میلیون تومان از شهریه مدرسه غیرانتفاعی را بپردازد مدیر مدرسه از دادن پرونده او خودداری میکرد و به خاطر همین موضوع او نتوانسته در مدرسه دیگری نیز ثبتنام کند و یک سال از ادامه تحصیل بازمانده بود بنابراین کینه وی را به دل گرفته و بهدنبال انتقام بود تا اینکه در شرط بندی بازی «جرأت یا حقیقت» که در فضای مجازی با دوستانش انجام میداد تصمیم گرفتند مدرسه را به آتش بکشند. بدین ترتیب با اعتراف متهمان همگی بازداشت شدند و بر اساس برآورد کارشناسان در این حادثه صدها میلیون تومان به این مدرسه خسارت وارد شده است.
گفتوگو با متهم اصلی
کلاس چندم هستی؟
سال یازدهم رشته ریاضی فیزیک هستم.
معدلت سال گذشته چند بود؟
1۱۸ونیم.
چرا مدرسه را آتش زدی؟
برای انتقام از مدیر مدرسه چون من سه میلیون به مدرسه بدهی داشتم با ندادن پروندهام یک سال از ادامه تحصیل عقب افتادم.
چی شد که به این فکر افتادی؟
در بازی «جرأت یا حقیقت» این تصمیم به ذهنم آمد. مدتی است که با دوستانم این بازی را در فضای مجازی دنبال میکنم.
قبلاً هم از این شرط بندیها داشتید؟
نه در این حد، گاهی شرط بندی میکردیم که مثلاً با لباس خانه به خیابان برویم.
نترسیدی گرفتار بشوی؟
میدانستیم که سرایدار مدرسه به خاطر اینکه زنش مبتلا به کرونا شده به شهرستان رفته و کسی آنجا نیست.
چطور مدرسه را به آتش کشیدی؟
۴۵ لیتر بنزین خریدیم و با دبه به مدرسه بردیم اما فقط حدود ۲۵ لیتر استفاده کردیم.
خودت هم دچار سوختگی شدی؟
بله هنگام آتش زدن شلوارم آتش گرفت، بخشی از پایم سوخت و...
چرا فردای آتشسوزی به نزدیک مدرسه رفتید؟
می خواستیم ببینیم چه کار میکنند اما مسئولان مدرسه ما را شناختند و به مأموران گفتند. چون من از قبل هم با مدیر مدرسه درگیری داشتم این موضوع باعث شد آنها به من مشکوک شوند....