مرد جوان رو به همسرش با صدای بلند گفت: پول ندارم. نداشتن میدونی چیه؟ پول ندارم بفهم. زن جوان هم بدون اندکی شرم از نگاه سنگین آدمهایی که حالا بیشتر از قبل به آنها نگاه میکردند فریاد زد: پول نداری نباید ازدواج میکردی! یک نفر به این مرد حالی کنه که وقتی نمیتونستی مخارج زندگی همسرت را تأمین کنی، مجرد میموندی!
چند دقیقهای این کشمکش ادامه داشت تا اینکه منشی دادگاه آنها را به داخل شعبه فراخواند؛ مهیار... و ستاره...
آنها پس از ورود به شعبه بازهم جر و بحثشان را ادامه دادند تا اینکه قاضی پرونده آنها را به آرامش دعوت کرد و گفت: با جر و بحث مشکلتان حل نمیشود. یک به یک توضیح دهید تا ببینم مشکلتان چیست؟
مهیار بدون هیچ تعللی گفت: من ۲۵ سال دارم و یکسال است که با ستاره ازدواج کردهام. در این یکسال به اندازه ۱۰ سال سختی کشیدهام چراکه دو شیفت کار میکنم، اما نمیتوانم مخارجی که این زن انتظار دارد را تأمین کنم. در نهایت هم او باید آبروی من را ببرد و دستش جلوی پدرش دراز باشد. آقای قاضی اگر من کار نمیکردم انتقاد او وارد بود، اما دیگر نمیتوانم که ۳ شیفت کار کنم. نه تفریحی دارم و نه استراحتی، چون این زن در طول یکسال به اندازه چند سال ولخرجی کرده است و در آخر هم من را بهخاطر آنکه نتوانستم خواستههای عجیب و غریبش را فراهم کنم مورد شماتت قرار میدهد. دیگر خسته شدهام و توان ادامه زندگی با این زن و افکارش را ندارم.
در ادامه قاضی به ستاره نگاهی کرد و گفت: حرفهای همسرت را قبول داری؟ ستاره پاسخ داد: من و مهیار پس از چند ماه آشنایی، ازدواج کردیم. حالا هم یک سال از ازدواجمان میگذرد که ۶ ماه از آن فقط دعوا کردیم. این مرد توان اداره زندگی و خواستههای من را ندارد. وقتی وسیلهای برای خانه یا لباسی میخرم مدام از من انتقاد میکند که نباید خرید کنم. مگر او وظیفه ندارد همسرش را از نظر مالی تأمین کند.
من در خانوادهای بزرگ شدم که هرچه میخواستم پدرم برایم تهیه میکرد. اگر مهیار نمیتوانست خواستههای من را تأمین کند قبل از ازدواج باید فکرش را میکرد نه اینکه پس از ازدواج ادای آدمهای زحمتکش را در بیاورد و بعد هم من برای خرید کردن همیشه استرس داشته باشم و...
در این هنگام مهیار حرف ستاره را قطع کرد و گفت: قرار نیست هزینه ولخرجی تو را هم تأمین کنم. تو اصلاً بلد نیستی قناعت کنی و...
ستاره جواب داد: اگر از پس خرج و مخارج زندگی بر نمیای از پدرت کمک بگیر. خانواده ات که وضعیت مالی خوبی دارند.
مهیار روبه قاضی کرد و گفت: من مستقل هستم و در حدی که خودم بتوانم هزینه کنم خرج میکنم و دوست ندارم غرورم را با گرفتن پول از خانوادهام خراب کنم. ستاره گفت: وقتی غرورت از حفظ کردن من و زندگیت با ارزشتره پس ما نمیتونیم باهم زندگیمان را ادامه دهیم. آقای قاضی حکم طلاق ما را صادر کنید. پس از آن قاضی هر دو را به آرامش دعوت کرد و گفت: صورتجلسه را امضا کنید. دو هفته دیگر رأی شما را صادر میکنم...
از نظر من مردی با جوانی ایشون که 25 سال داره و دو جا کار میکنه قابل تحسینه این خانم شریک زندگی نمیخواد برده میخواد حالا اگه مرد خسیس بود زن هم حق داشت
این بدبخت چیکار کنه؟؟اگر آدمی بود که کار نمی کرد و به فکر زندگیش نبود حق با خانم بود ولی وقتی داره تمام تلاشش رو میکنه اینجا دیگه خانم مقصرند. خرید کردن هم اندازه داره مگر وقتی آدم پول زیاد داشته باشه باید بریز بپاش کنه؟؟
ما ۱۶ ساله که با همسرم زندگی میکنیم ایشون هم خانوادشون وضعشون خوبه ولی همسر من هیچ وقت نیازهای مالی خودمون رو اصلا به خانواده خودش منعکس نمیکنه با این که بخاطر کمک خرج به من یک کار در محیط زنانه پیدا کرده و چرخکاری میکنه اما به خانوادش طوری وانمود میکنه که بخاطر تفرح و تنها نموندن تو خانه این کار رو میکنه .
بنظر من کسی نخواد تو زندگی بمونه و زندگی کنه بهانه زیاد داره و کسی که دوستت داره و قصد موندن داره دنبال راه حل میگرده .
همیشه پر توقع تر و ناراضی تر از دیروز میشن
خب این جور که مردا انتظار دارن زن فقط نفس می کشن زندگی که نمکنن!
به نظر مردا زن حق نداره برا خونه خرید کنه برا خودش خرید کنه چون آقا به حد کافی پول نداره
اگرم یه وقتی خانومی خواست زندگی کنه میگن ولخرجه!
روز اول توزن مگر با نامزدت صحبت نکردی که چقدر درآمد داری حالا وسط گل ماندی
اخه مگر هرچه زنان قصد خرید آن کردنند مردان باید برایشان بخرند با این مشکلات اقتصادی توی این مملکت ما مگر میشود زندگی کرد مگر حقوق جواب می دهد دو شیف که نه اگر ۳ شیف هم کار کنی نمی تواند مخارج را در بیاورد روز اول فکرش نکردی الان ماندی چکار کنی نخیر برو طلاقت را بگیر تو زن زندگی نیستی وگوشه خانه بابایت بشین بقول خودت بابا یت همه چیز برایت بخرد
بدون طلاقم بفرست ور دل باباش بلکه اصلاح بشه.
نشد بازم طلاقش نده تا پیر بشه....
این زنان بهتره خانه خودشان بنشینند و از پدرشان خرجی بگیرند...
وضع بده و از لحاظ مالی خراب..
این زنه را باید طلاق بده ..بدون مهریه....چون مهریه میگیره و با پولهای پسره میره با یکی دیگه....
زنی که خودش را به مهریه بفروشد ...زن نیست....موجودی بی ارزشی بیشتر نیست...