وقوع پیروزی انقلاب اسلامی ایران در خاورمیانه در سال ۱۳۵۷ تغییرات اساسی به وجود آورد که مهمترین آن شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه ایران بود. در آن سالها صدام رییسجمهور عراق که به دنبال توسعه قدرت خود در منطقه بود به فکر براندازی دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران برآمد.
رژیم عراق در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی ایران به محض مشاهده سقوط رژیم پهلوی و تضعیف موقعیت امریکا در ایران، فرصت را برای یک حمله نظامی مناسب دید و دست به تحریکات مرزی زد و مدعی شد، خوزستان جزیی از عراق است! تجاوز سراسری ارتش رژیم عراق به خاک ایران، حادثه مهمی است که بررسی ابعاد آن برای نسل حاضر و آینده تاریخ حائز اهمیت است. جنگ عراق با ایران طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که ۸ سال به طول انجامید.
تعریف جنگ
هدف جنگ، پیروزی بر دشمن است. هر کشور یا به منظور به دست آوردن زمین و مایملک دشمن به جنگ دست میزند یا برای به کرسی نشاندن ادعاهایش یا برای دفاع از خود در برابر ادعاهای دیگران. طی قرون محققان بسیاری دیدگاههای گوناگونی درباره جنگ ارایه کرده و ابعاد مختلف جنگ را مورد بررسی قرار دادهاند. نیروی طبیعت یا قانون الهی یا خدایان را الهامبخش آن دانستهاند یااینکه آن را همچون بلایی آسمانی، مظهر امتحان خداوند تلقی کردهاند. نتیجهای برخاسته از هیجانات انسانها، قدرتطلبی و غرور انسان؛ شکلی از مبارزه برای بقا و گزینش طبیعی بهترین و مناسبترین افراد (قویترین)، نتیجه استبداد و جاهطلبی انسانها در مسند قدرت، نتیجه اجتنابناپذیر روابط تولیدی و استثمار طبقاتی است. جنگ سنتی به تدریج به صورت جنگی تمام عیار درآمده است. امروزه هر یک از حریفان جنگ با حداکثر نیرو وارد میدان میشوند. این نیروها تنها نظامی نیستند بلکه ابعاد اقتصادی، فنی و اجتماعی نیز دارند و جنگ در موقعیت کنونی همچون حربه نهایی دولتها به شمار میرود.
زمینههای جنگ عراق علیه ایران
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که نتیجه آن براندازی رژیم شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی بود، تعادل سیاسی منطقه را که عمدتا به سود مستکبران و ابرقدرتها بود بر هم زد و نظر به اهمیت فوقالعاده منطقه خلیجفارس بر هم خوردن تعادل قوا در این منطقه، نظام بینالمللی را نیز به طور چشمگیری متاثر و منافع غیرمشروع و ناحق آنها را تهدید کرد. بنابراین انقلاب اسلامی زمینهساز تهاجمات و عکسالعملهای گوناگونی از سوی واحدهای سیاسی منطقه و جهان شد. یکی از شدیدترین و آشکارترین عکسالعملهایی که به صورت حمله نظامی تمام عیار بروز کرد، جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران بود که در جامعهشناسی جنگ، شناخت زمینهها و علل آن اهمیت اساسی دارد.
اگر جنگ را نیز نوعی رفتار در سیاست خارجی کشورها تلقی کنیم، توجه به عوامل شکلگیری سیاست خارجی موثر و نقشآفرین است. شکستهای حقارتبار امریکا در پی پیروزی انقلاب اسلامی، ترس دولتهای استکباری و مرتجع منطقه از گسترش انقلاب و به خطر افتادن منافع آنها زمینهای را فراهم کرد تا دیکتاتور عراق انگیزه شخصی خود را در قالب حمله به ایران بروز دهد. بسیاری معتقدند ۳ انگیزه شخصی برای تهاجم صدام به ایران مطرح بود؛ تلاش برای کسب رهبری جهان عرب، کسب موقعیت ژاندارمی منطقه در نبود شاه و جبران تحقیر ناشی از امضای قرارداد ۱۹۷۵ الجزیره با شاه، انگیزه صدام برای این حمله بود.
توهم حمایت از مخالفین عراق
یکی از مسائلی که عراق در سال ۱۳۵۸ مدعی بود، دخالت ایران در ترور نافرجام طارق عزیز عضو شورای فرماندهی عراق و معاون نخستوزیر عراق بود. عراقیها در مورد این ترور ادعای بیربطی مطرح میکردند. در آن تاریخ هیچ گروهی از ایرانیها حتی آنهایی که مواضع خیلی تندی نسبت به صدام داشتند در وضعیتی نبودند که بخواهند در عراق دست به چنین اقدامی بزنند. صدام که در یکی از شهرهای نزدیک به مرزهای ایران بود با شنیدن خبر فوق در سخنرانی عمومی خود اعلام کرد: «ما دستهای هر کسی که بخواهد به طرف عراق دراز شود، قطع میکنیم. ما حاضریم با هر کس بخواهد با ما بجنگد با او بجنگیم.»
روزنامه کیهان در گزارش خود در این زمینه نوشت: «خبرگزاریهای خارجی گزارش دادند در یک سوء قصد به جان طارق عزیز، معاون نخستوزیر عراق و یار نزدیک صدام چند تن جراحات کمی برداشته و ضارب نیز که دولت عراق مدعی شده، ایرانی است توسط محافظان طارق عزیز کشته شد. صدام که برای دیدار طارق عزیز نزد او رفته بود با حمله به ایران اظهار کرد: «خون ریخته شده در این مکان بدون قصاص نخواهد ماند!»
دخالت آشکار عراق در امور داخلی ایران
مواضع مقامات عراق در رابطه با خوزستان ایران که آن را به نام عربستان! میخواندند نمونهای از دخالت آشکار این کشور در امور داخلی ایران بود. طارق عزیز در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس مدعی شد: «این موضوع به اهالی عربستان که منطقهای سرشار از ثروتهای نفتی است، بستگی دارد (یعنی کسانی که اکثرا ریشه و تبار عربی دارند) و آنها هستند که باید تعیین کنند به کدام طرف تعلق دارند!» طارق عزیز داستان جنگ را به گونهای دیگر بازگو میکرد و مدعی بود: «هنگام آغاز جنگ، سیاست خارجی عراق اهدافی نظیر برقراری ثبات در منطقه، عدم مداخله در امور داخلی کشورهای همسایه و حل و فصل اختلافات از طریق مسالمتآمیز را دنبال میکرد.»
سیدمحمود دعایی، سفیر وقت ایران در عراق که مدتی پیش از شروع جنگ به خاطر کمرنگ شدن ارتباطات دو کشور به ایران بازگشته بود، «وضعیت حزب بعث در عراق در سالهای پیش از انقلاب ایران، تحریک کردهای عراق توسط رژیم شاه، ادعاهای عراق بر ۳ جزیره تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی و اروندرود و از سوی دیگر تشکیل نهضت آزادیبخش ایران در داخل خاک عراق (توسط تیمور بختیار) و نیز رادیوهای تبلیغاتی علیه رژیم شاه» را از نکات مهم مورد تنش بین این دو رژیم میداند.
دعایی، انحلال ساواک توسط شاپور بختیار و شکاف در ارتش در سالهای پایانی حکومت شاه را بستری دانست که به صدام امکان میداد از تسلیمش در پیمان الجزایر اعاده حیثیت کند. او همچنین با اشاره به پیامی که پیش از آغاز جنگ از جانب صدام برای امام آورده بود، گفت: «وزیر امور خارجه عراق از سوی صدام به من پیغام داد که به امام بگویم برای حل مسائل فیمابین نمایندهای را به عراق بفرستد، امام نیز در پاسخ به این پیغام هر گونه مذاکراتی را به تشکیل مجلس شورای ملی و انتخابات ریاستجمهوری موکول کرد تا نمایندگان ملت برای مذاکره به عراق بروند و در این فرصت نیز از عراق خواست که حسن نیت خویش را ثابت کند و علیه ایران تبلیغ نکند.»
دلایل آغاز جنگ از دیدگاه یک فرمانده نظامی
پس از ۶۳۷ بار تجاوز مرزی ارتش عراق به خاک ایران روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ نیروی هوایی عراق با دهها فروند از هواپیماهای نظامی خود اقدام به بمباران گسترده ۱۰ فرودگاه داخلی و بینالمللی و پایگاههای هوایی ایران کرد و همزمان تعدادی از شهرهای مرزی ایران در استان خوزستان را اشغال و تعدادی دیگر از شهرها را با توپخانه مورد حمله قرار دادند.
سردار حسین علایی از فرماندهان دفاع مقدس دلیل آغاز جنگ را چنین توضیح میدهد: «ایران در یک سال و نیم از آغاز جنگ، درگیر و مشغول ایجاد بسترهای قانونی برای تشکیل نظام جمهوری اسلامی پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی بود. در نتیجه دچار اختلافنظرها و چالشهای سیاسی بسیاری بود. از سوی دیگر دچار تروریسم و گروههایی مثل فرقان و درگیریهای مسلحانه گروههایی همچون حزب دموکرات کردستان ایران و حزب خلق عرب وابسته به عراق در برخی از استانهای مرزی بود. روابط خارجی ایران اساسا متحول و بسیاری از کشورهای دوست ایران تبدیل به دولتهای متخاصم یا دولتهای غیردوست شده بودند. امنیت داخلی در اولویت برنامههای دولت ایران قرار داشت و ایجاد یک دولت با ثبات و نهادهای قانونی مردمی، مهمترین دغدغه مسوولان کشور بود. چالشهای شدیدی بین افراد و گروههای رقیب در صدر حاکمیت وجود داشت که عملا موجب شد، آنان به تهدیدهای مرزهای غربی کشور نگاه جدی نداشته باشد. از نظر ساختاری، ایران قبل از آغاز جنگ فاقد نهادهایی مانند شورای عالی امنیت ملی بود که بتواند به طور منظم مسائل مربوط به تهدیدهای نظامی و امنیتی علیه کشور را بررسی و ارزیابی کند و بحرانهای امنیتی و دفاعی را مدیریت کند.»
علایی همچنین ادامه میدهد: «البته قانون اساسی جدید ایران نهادی با عنوان شورای عالی دفاع را پیشبینی کرده بود که قبل از شروع جنگ هنوز تشکیل نشده بود. برای مسوولان کشور هم آن قدر مسائل ساختاری و موضوعات داخلی وجود داشت که کمتر به تهدید خارجی، آن هم از نوع جنگ فکر میکردند. از سوی دیگر معرفت لازم و ادراک کلی از تحولات محیطی و نیات حزب بعث عراق در بین دستگاههای سیاسی، نظامی و امنیتی کشور وجود نداشت که برمبنای آن احتمال وقوع جنگ را پیشبینی کنند؛ بنابراین درک صحیحی از تهدیدهای جدی عراق که ممکن بود به جنگ بینجامد در ستاد مشترک ارتش و شورای عالی دفاع به وجود نیامده بود تا اقدامات بازدارنده لازم برای ابعاد سیاسی، حقوقی، نظامی و بینالمللی انجام گیرد. بر همین اساس برآورد دقیقی از تهدید عراق وجود نداشت.»
حمایت امریکا از عراق
دولت امریکا که میپنداشت در جنگی که با تحریک و تشویق صدام علیه ایران آغاز شده است، رژیم بعثی عراق میتواند ظرف مدت کوتاهی ایران را به تصرف درآورد و نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کند، هنگامی که دید نه تنها این رویا تحقق نیافت بلکه نیروهای رزمنده ایران در جبهههای نبرد، دشمن بعثی را گام به گام به عقبنشینی و تحمل ضربات کوبنده وادار کردهاند، تصمیم گرفت که روابط خود را با عراق به صورت رسمی از سر گیرد و حمایتهای خود را از عراق به صورت قانونی و موجه درآورد.
نگرانی اصلی امریکا این بود که پیروزیهای ایران به سرنگونی رژیم کنونی و تشکیل یک حکومت اسلامی شبیه به آنچه در ایران است، انجامد. چنین نتیجهای، فشار را در جهت ایجاد تحول انقلابی در عربستان و کشورهای خلیجفارس به میزان قابلتوجهی افزایش داد. علاوه بر این پیروزی ایران، جوامع شیعی لبنان و کشورهای خلیجفارس را به صورت رادیکال درخواهد آورد. سرانجام، پیروزی بنیادگرایی احتمالا اسلامگرایان سنی مبارز و معتقد به حرکت گام به گام را به پیروی از نمونه انقلابی ایران وامیدارد. در واقع پیروزی ایران یک هاله قدرت الهی گرداگرد انقلاب اسلامی ایجاد میکند و به نیروی آرمانگرایانه فوق ملی آن در جهان عرب، قدرت بیحد و حصر اعطا میکند. بنابراین از آنجا که رژیم عراق برای حفظ منافع غرب با ایران میجنگید، کشورهای غربی به ویژه امریکا طی ۸ سال جنگ تحمیلی همه گونه کمکهای مالی، فناورانه و تسلیحاتی ممکن را به عراق کردند تا مانع از پیروزی ایران در جنگ شوند.
ایران دچار چالشهای سیاسی بسیاری با کشورهای جهان از جمله امریکا، برخی کشورهای اروپایی، شوروی و بعضی از کشورهای عربی داشت. پس ایران در آغاز جنگ از نظر نظامی در وضعیتی نابسامان، از نظر سیاسی متشتت و دچار چند دستگی و اختلافات داخلی، از نظر اقتصادی در حال آشفتگی و از نظر بینالمللی در شرایط نسبتا منزوی به سر میبرد. اما حکومت عراق در آستانه جنگ تحمیلی دارای ثبات سیاسی بود، ساختاری یکپارچه داشت و قدرت متمرکز استبدادی و دیکتاتوری و حاکمیت امنیتی و پلیسی را بر کشورش حاکم کرده بود و از تهدیدهای خارجی هم نگران نبود.
در دوره جنگ ۸ ساله، عراق در حال تلاش برای کاستن از اتکا به شوروی و شروع روابط حسنه با فرانسه بود. همچنین هدف عراق نزدیک شدن به امریکا و برخی کشورهای اروپایی و فاصله گرفتن از سوریه به دلیل رقابتهای حزبی بود. حزب بعث تفکرات ضدشیعی و ضدایرانی داشت و ایران و انقلاب اسلامی را تهدیدی برای خود به شمار میآورد. این حزب در جهان عرب احساس برتری میکرد و میکوشید، قدرت و نفوذ عراق را در بین اعراب توسعه دهد. با قدرت گرفتن صدام در حزب بعث، زمینه برای تشدید اختلاف با ایران بیشتر شد و نهایتا خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی صدام، عراق را به جنگ با ایران کشانید.
محاسبات نادرست صدام از قدرت دفاعی ایران
محاسبات صدام بر این مبنا بود که شرایط نابسامان داخلی و بینالمللی ایران همچنین توسعه قدرت نظامی ارتش عراق، این کشور را سریع و آسان به اهداف خود در جنگ خواهد رساند. عراق تهاجم را زمانی شروع کرد که ایران آمادگی ورود به یک جنگ تمامعیار را نداشت. ارتش ایران در بحران هویت و نیز مدیریت و فرماندهی به سر میبرد و در حال بازسازی بود. رابطه ایران با کشورهای پشتیبانیکننده و منابع لجستیک قطع بود. فرماندهانی که برای ارتش انتخاب میشدند اگرچه از بدنه ارتش بودند با طرحهایی که ارتش در زمان شاه و با همکاری مستشاران امریکایی تهیه کرده بود، آشنایی چندانی نداشتند و سیستم لجستیک ارتش را خوب نمیشناختند.
با ظهور انقلاب اسلامی، شوروی نیز نگران افول مکتب مارکسیسم در کشورهای مسلمان همچنین درگیر اشغال افغانستان بود. روسای کشورهای عربی نیز با احتمال تکرار نهضت اسلامی مردم در کشورهایشان نگران از دست دادن تاج و تخت خود بودند. در چنین شرایطی، صدام احساس میکرد با همسو شدن اهداف و قدرتهای جهانی و کشورهای عربی همسایه ایران با اهداف او میتواند، اقدام نظانی کند و موجبات شکست ایران را فراهم آورد. او از بهانههای تاریخی برای تهاجم نظامی به ایران سود جست. عراق تصور میکرد، ایران توان کنترل و مدیریت جنگ را ندارد و باتوجه به آشفتگیهای سیاسی داخلی و عدم روابط مناسب بینالمللی و نداشتن تجربه کافی دولتمردان جدید، بروز جنگ باعث ایجاد یک بحران ملی در ایران خواهد شد و این بحران، پیروزی عراق را رقم خواهد زد.
منبع: روزنامه اعتماد/محمود فاضلی
عربستان اولا اسم قدیمی خوزستانه. قبل از اینکه حتی کشوری به اسم عربستان سعودی به وجود بیاد اسم خوزستان عربستان بود.
دوما تو جنگ ایران و عراق بزرگترین حاملی تسلیحاتی عراق کشور شوروی بود. امریکا هم به ایران و هم به عراق اسلحه میفروخت. قرارداد فک فارلین یادتون رفته انگار یا کلا بهتره یه چیزایی حذف بشن از تاریخ؟