«٢٠ روز میگذرد از روزی که دختر مهراب قاسمخانی هدف زورگیری سارق موتورسوار قرار گرفت. هنوز میترسد، واهمه دارد و میگوید: «مرگ را به چشمانم دیدم.» همان لحظه که تیزی را زیر گردنش گذاشته بود و تهدیدش میکرد؛ همان لحظه که گوشی تلفنش را گرفت. همه اینها را به چشم دید و در این ٢٠ روز بارها و بارها مرور کرد. کابوس دید و خیال. خواب که نداشت، خوراک هم. میگوید در این مدت پلک روی هم نگذاشته. هوشیار بوده. نمیخواسته دوباره قربانی یک زورگیری دیگر شود؛ چه در خانه و چه در خیابان.
سنی ندارد اما هراس دارد. هراس قربانی شدن. حالا با گذشت ٢٠ روز از آن صبح ٢٣ شهریور، کلانتری ١١٠ شهدای پایتخت متهم را دستگیر کرده است؛ متهمی که نیروانا، دختر نویسنده معروف را طعمه زورگیری خشن خود کرده بود و پا به فرار گذاشت. صبح دیروز نیروانا به آگاهی شاپور آمد و با شناسایی متهم سرقت به خبرنگار «شهروند» از روزی میگوید که طعم تلخ زورگیری را چشیده است.
تا پیش از دستگیری متهم چه حسی داشتید؟
بسیار وحشت داشتم. میترسیدم؛ حتی از سایه خودم. اما حالا شرایط بهتری دارم. هرگز تصور نمیکردم که چاقوی یک تبهکار را زیر گردنم حس کنم.
متهم در کلانتری چه میگفت؟
قبول نمیکرد که قمه داشته و با قمه مرا تهدید به مرگ کرده است. این در حالی است که در تمام این روزها تصویر قمه این متهم از ذهنم دور نمیشود. حتی میتوانم تصویر قمهاش را هم نقاشی کنم.
چند روز پیش از شما سرقت شد؟
ساعت ٩ صبح ٢٣ شهریورماه بود. از خانه بیرون آمدم. میخواستم دنبال مادرم بروم. ماشینم در میان شاخ و برگهای درختان بود با دست کمی شاخ و برگها را کنار زدم تا زمان حرکت خودرو شاخه درختان را نشکنم. مردی را دیدم که ماسک بهداشتی به صورت داشت. دور ماشین میگشت قفل در ماشین را زدم. سوار ماشین که شدم، ناگهان صدای فریادی را شنیدم تلفن همراهم را میخواست. تهدیدم کرد. میگفت یا تلفن را بده یا میکشمت! همزمان در خودرو را باز کرد و مردی قد بلند که قمه در دست داشت وارد خودرو شد. تلفن همراهم داخل کیفم بود. تلفن همراهم را از کیفم برداشت و سوار موتورش شد و رفت.
تنها بود؟
در لحظه سرقت تنها بود اما گویی پس از طی مسافتی یک موتوری دیگر به او ملحق شد و او را اسکورت کرده است.
از کجا متوجه شدید؟
فیلمهای دوربین مداربسته این تصاویر را نشان داده است.
سارق را هم دنبال کردید؟
پس از سرقت چند متری را در خیابان به دنبالش دویدم. از مردم کمک خواستم. سرایدار یک خانه متوجه این موضوع شد اما زمانی که سرایدار قمه سارق را دید ترسید و نتوانست تعقیبش کند.
چه زمانی پلیس در جریان قرار گرفت؟
همزمان به ماموران کلانتری ١٠٢ پاسداران اطلاع دادم و از آن جا به دادسرای امور جنایی و پلیس آگاهی رفتم.
تصور میکردید که متهم دستگیر شود؟
نه اصلا تصورش را هم نمیکردم. چون پیش از این هم یکبار از پدرم سرقت شده بود اما هرگز سارق پیدا نشد.
گوشی را پس گرفتید؟
مرد سارق در بازجوییها ادعا کرده گوشی من را به قیمت ١٠میلیون تومان به یک رهگذر فروخته است.
همزمان با این سرقت، مهراب قاسمخانی، پدر نیروانا، در یک پست اینستاگرامی از قربانی شدن دخترش توسط این زورگیر خبر داده بود. او با انتشار تصویر لحظه سرقت از خودروی سفید دخترش در پیج اینستاگرامش نوشته بود: «امروز یه عزیزی سوار ماشین دخترم شد و قمه رو گذاشت زیر گردنش و گوشیش رو ازش گرفت. عکسها مال دوربینیه که سرقت گوشی دخترم رو ثبت کرد. گفتم دوستان و خانوادهاش ببیننش و بهش افتخار کنن که زندگیش رو از طریق زحمت دیگران میگذرونه.»
این نویسنده و بازیگر معروف هم صبح دیروز به پلیس آگاهی تهران آمده بود. او هم درباره جزییات این حادثه به خبرنگار «شهروند» گفت: «پس از این سرقت نیروانا با من تماس گرفت. البته که گوشی نداشت. با شمارهای ناشناس که از همسایهها گرفته بود. از همان ابتدا در جریان پرونده قرار داشتیم. تمام تصاویر زورگیری و فرار سارق در دوربین مداربسته ضبط شده بود. ما برای دستگیری این سارق پیگیریهای لازم را کردیم و در این مدت دخترم مدام با ماموران پلیس در تماس بود. از یک هفته پیش هم ماموران پلیس اسم و آدرس سارق زورگیر را به ما دادند اما متهم هیچ ترددی به خانهاش نداشت و مخفی شده بود. پلیس هم در این مدت از ما خواسته بود که درباره پرونده صحبت نکنیم تا متهم متواری نشود. سارق زورگیر وقتی پس از چند هفته به خانهاش بازگشت، ماموران پلیس او را دستگیر کردند.»
او در ادامه گفت: «٣ هفته از این حادثه گذشته بود که شنبه ١٢ مهرماه از کلانتری١١٠ با ما تماس گرفتند و گفتند که متهم را دستگیر کردند. به کلانتری رفتیم. دخترم سارق را شناسایی کرد و امروز ما را به آگاهی دعوت کردند و قرار است از اینجا به دادسرا برویم.»
این نویسنده میگوید نمیداند که متهم چه سوابقی دارد اما گفته میشود او سابقه درگیری و شرارت دارد.»