با انتقال جسد به پزشکی قانونی و پیگیری تحقیقات مأموران متوجه شدند اختلاف فرهاد و سینا برسر همسر سینا بوده است.
درحالیکه پلیس تلاش خود را برای دستگیری سینا آغاز کرده بود، این مرد خود را به مأموران معرفی کرد. او گفت: من فرهاد را به قتل رساندم؛ او به همسرم نظر داشت و با او رابطه برقرار کرده بود به همین دلیل هم او را به قتل رساندم.
متهم گفت: چند سال قبل در یک رستوران که فرهاد صاحب آن بود، مشغول به کار شدم. مدتی بعد از من دختری به نام شبنم در آن رستوران مشغول به کار شد. من به شبنم علاقهمند شدم و از او خواستگاری کردم. بعد از مدتی با هم عقد کردیم. ما دو سال بود عقد کرده بودیم. در این مدت من محل کارم را عوض کردم و در جای دیگری مشغول شدم اما همسرم همچنان در آن رستوران بود. تا اینکه متوجه شدم همسرم با فرهاد رابطه دارد. همه پیامکهایش را دیدم و تصمیم گرفتم از او جدا شوم. من همسرم را به خانه پدرش بردم و همهچیز را گفتم. همسرم قول داد این رابطه را تمام کند و دیگر با فرهاد رابطه نداشته باشد و من هم چون او را دوست داشتم، بخشیدم. حتی آنها با هم شمال رفته بودند و من عکسهای همسرم و فرهاد را دیدم؛ با این حال زنم را بخشیدم.
تا اینکه روز حادثه از سر کار برگشتم. وقتی در را باز کردم متوجه شدم همسرم با فرهاد تماس تصویری دارد و فرهاد به او میگوید نمیتواند همسر من را فراموش کند. من از شنیدن این جملات خیلی شوکه و ناراحت شدم. وقتی همسرم متوجه من شد گوشی را قطع کرد. دعوای سختی بین من و همسرم اتفاق افتاد و من از شدت عصبانیت حرفهای ناجوری به همسرم زدم.
متهم در ادامه گفت: همسرم را وادار کردم با فرهاد تماس بگیرد و با او قرار بگذارد. آنها در میدانی با هم قرار گذاشتند و من به جای همسرم رفتم، با فرهاد درگیر شدم و او را با چاقو زدم. او در این مدت با همسرم رابطه داشت و میخواست زندگی من را خراب کند.
مأموران در ادامه بررسیها همسر متهم را مورد بازجویی قرار دادند. شبنم به مأموران گفت: چهار سال قبل زمانی که با سینا همکار بودم، به یکدیگر علاقهمند شدیم و دو سال بعد با هم عقد کردیم؛ اما شرایط مالی مناسبی نداشتیم تا زودتر جشن عروسی را برگزار کنیم. به همین دلیل، دو سالِ بعد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. در این مدت فرهاد مدیر رستوران شده بود و چون من از کارمندان قدیمی بودم، در کارها به او کمک میکردم. در این مدت او به من علاقهمند شد و وقتی فهمید به خاطر مشکلات مالی همسرم هرگز به سفر شمال نرفتهام، پیشنهاد داد تا همراه او و یکی از همکارانمان به سفر شمال برویم. من به همسرم گفتم با یکی از دوستانم به سفر کاری میروم. اما پس از بازگشت از سفر همسرم عکسهای مشترک من و فرهاد را دید و درگیری بین ما شروع شد.
زن جوان ادامه داد: همسرم مرد خوبی بود، اما بعد از ازدواج فهمیدم او مرد لجبازی است و همیشه میخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند.
این زن درباره رابطه پنهانی با قربانی گفت: باور کنید من هیچ رابطه پنهانیای با فرهاد نداشتم. او در این مدت به من ابراز علاقه کرده و میخواست با من دوست شود، اما من قبول نمیکردم. علاقه او به من یکطرفه بود. آخرینبار وقتی همسرم وارد خانه شد و دید ما با هم تماس تصویری داریم، عصبانی شد و مرا مجبور کرد تا با فرهاد قرار ملاقات بگذارم.
پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی در دادگاه محاکمه میشود. این در حالی است که اولیایدم برای او حکم قصاص خواستهاند.