این پرونده در سال ۹۵ تشکیل شد و مردی به مأموران پلیس خبر داد از سوی چند نفر که سوار یک پژو بودند، ربوده شده است.
این مرد به مأموران گفت: من کارگر روزمزد هستم، دنبال کار بودم و در میدانی در رباطکریم ایستاده بودم که مرد و زنی سراغم آمدند و گفتند برای تمیزکاری خانه دنبال یک نفر هستند. آنها من را سوار ماشین کردند و گفتند پول خوبی میدهند. من هم قبول کردم، دو نفر دیگر هم در ماشین بودند، بعد از اینکه سوار ماشین شدم و چند متری رفتیم، از جاده اصلی خارج شدند و دو نفری که در عقب بودند دست و پای من را بستند و بعد شماره تلفن اقوامم را خواستند. آنها گفتند اگر پول ندهم من را میکشند. من گفتم کارگر ساده هستم و پول زیادی ندارم که بدهم؛ اما آنها تهدید کردند اگر پول ندهم من را میکشند.
خانوادهام با قرضگرفتن از این و آن توانستند چهار میلیون تومان تهیه کنند و بعد از یک شب من را آزاد کردند. زن و مردی که در ماشین بودند و درباره کار با من صحبت کرده بودند در نهایت من را که دست و پایم بسته بود به منطقهای خارج از شهر بردند و نیمهشب در جاده خاکی رهایم کردند. آنها ۱۰ هزار تومان در جیب من گذاشتند که بتوانم به خانه بروم.
بعد از شکایت این مرد و در فاصله زمانی مشخصی چند فرد دیگر نیز شکایات مشابهی را مطرح کردند. یکی از آنها که مردی افغانستانی بود، گفت: وقتی سراغ من آمدند گفتند کارگر ساختمان برای مدت یک روز میخواهند، من هم روز تعطیلم بود، اما قبول کردم بروم. بعد از اینکه سوار ماشین شدم، دو نفر دیگر هم سوار شدند و دست و پایم را بستند و بعد من را به صندوقعقب انداختند. از من پول خواستند، گفتم در کارت بانکیام ۳۰۰ هزار تومان پول هست، آن را بردارید، اما گفتند باید خانوادهام پول بدهند.
من گفتم خانوادهام در ایران نیستند، توجهی نکردند و گفتند اگر پول ندهی تو را زجرکش میکنیم. به همین دلیل با صاحبکارم تماس گرفتم و درخواست پول کردم، او چهار میلیون تومان به حسابم ریخت، باز گفتند کافی نیست و صاحبکارم دو میلیون تومان دیگر به حسابم واریز کرد و سارقان آن را برداشتند. وقتی به کارگاه برگشتم و موضوع را به صاحبکارم گفتم، او گفت باید شکایت کنم و به این ترتیب بود که به مأموران مراجعه کردم.
مأموران با دریافت چند شکایت مشابه و بهدستآمدن اطلاعات از سارقان، پیبردند متهمان با یک دستگاه پژو دست به آدمربایی میزنند. در شرایطیکه مأموران در حال ردزنی این پژو بودند، خبر کشف جسد مردی جوان به مأموران داده شد.
پلیس مدارک هویتی این مرد را پیدا کرد و با توجه به ردیابیهایی که انجام گرفت، مشخص شد این مرد به نام سعید نیز قربانی زن و مرد پژوسوار شده است. خانواده سعید به مأموران گفتند یک روز قبل از پیداشدن جسد چند نفر با آنها تماس گرفته و درخواست پول کرده بودند.
مادر این جوان گفت: پسرم کارگر است و برای امرار معاش ما کار میکرد. روزی که زنگ زدند و از من پول خواستند، من سه میلیون تومان داشتم و قبول کردم پول را بدهم؛ ولی دزدها قبول نکردند و گفتند یک میلیون تومان دیگر هم باید روی آن بگذاری یک میلیون هم قرض گرفتم و پول را واریز کردم، اما دیگر خبری از بچهام نشد. پلیس با توجه به محل کشف جسد، دوربینهای کنترل ترافیک را بررسی کرد و به این ترتیب رد پژویی را که سرنشینانش با آن آدمربایی میکردند، به دست آورد و متهمان شناسایی و بازداشت شدند.
در بررسیها مشخص شد زن و مردی که طراح اصلی این نقشه بودند، خواهر و برادر هستند و دو نفر دیگر نیز با آنها همکاری میکردند و بعد از هر آدمربایی نیز مبلغی را که به دست میآوردند با هم تقسیم میکردند.
زن جوان که مینا نام داشت، در بازجوییها گفت: از من بهعنوان پوشش استفاده میشد و من هیچ نقشی در سرقت یا آدمربایی یا حتی گرفتن پولها نداشتم. من را در ماشین مینشاندند تا قربانیان اعتماد کنند و سوار شوند. همه نقشهها با برادرم و دو نفر دیگر بود و من هیچ نقشی نداشتم. او درباره جوانی که کشته شد نیز گفت: آنها دست و پای مرد جوان را بستند و در صندوقعقب انداختند. مادرش برای دادن پول خیلی معطل میکرد.
بعد از چند ساعت که پول به حساب ما واریز شد، برادرم مهرداد و دو همدست دیگرمان به نامهای حامد و احسان، مرد جوان را همانطور طنابپیچشده به بیابانی انداختند و ۳۰ هزار تومان هم در جیبش پول گذاشتند تا بتواند خودش را به خانه برساند. در ماشین بودیم که حامد گفت مرد جوان مرده بود. او گفت بدنش یخ زده بود. اینکه آن مرد چطور مرده است، من خبر ندارم.
وقتی سه متهم دیگر بازجویی شدند، گفتند: مرد جوان را مثل بقیه قربانیان بسته بودیم، نمیدانیم چطور شد که جانش را از دست داد. این در حالی است که پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کرده است.
با توجه به جرائمی که چهار متهم انجام دادند، کیفرخواست علیه آنها به اتهام قتل، آدمربایی و اخاذی صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.