عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه رأی الیوم در تحلیلی درباره گزارش سیا نوشت: قرار بود این گزارش در چارچوب یک نقشه راه محکم که بیانگر سیاست دولت جو بایدن درباره اصول حقوق بشر و ناقضان آن و "کنترل" روابط با رهبری عربستان در مرحله جدید باشد، ارائه شود. این گزارش مفصل بود و شامل جزئیات و مواضع و نتایجی براساس شمار زیادی از فایلهای صوتی و تصویری و هزاران سند دیگر درباره تحرکات تیم ترور، وقایع و اجرای عملیات بود.
حرفی که همگان منتظرش بودند این بود که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان دستور ربودن یا کشتن خاشقجی را داده است و تهدیدی برای حکومت است و دو هواپیمای اختصاصی را در اختیار تیم ترور در سفرهای رفت و بازگشت قرار داده بود اما لیست تحریمها شامل بلوکه اموال و داراییها و ممنوع السفر شدن و ممنوعیت ورود به آمریکا علیه ۷۶ تن بود و نام محمد بن سلمان در این لیست نبود. این مسئله باعث انتقاداتی در کنگره و مطبوعات آمریکا از بایدن و مطرح شدن سوالاتی درباره جدیت وی در عمل کردن به وعدههای انتخاباتیاش در این راستا بود.
کاملا طبیعی بود که دولت عربستان این گزارش را رد و بیانیه تندی را درباره آن صادر کند و بگوید که هیچ گونه اسناد و مدارکی در آن وجود ندارد اما کسی که این بیانیه را صادر کرده یک مسئله قانونی و بدیهی و بسیار مهم را نادیده گرفته است و آن این است که گزارش سیا که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با انتشار آن مخالفت کرده بود، نتیجه روند ارزیابی براساس نوارهای صوتی موثق بوده و این اسناد و مدارک معمولا به بازپرسان و بعدا قضات دادگاهها ارائه میشود.
بسیاری از مسئولان نهادهای حقوق بشری در داخل و خارج آمریکا از جمله اگنس کالامارد، نماینده حقوق بشر سازمان ملل خواهان فعال کردن قانون ماگنیتسکی شدند که ناقضان حقوق بشر در جهان را مجازات میکنند. او خواهان اتخاذ اقدامات لازم برای محاکمه محمد بن سلمان در مقابل دادگاههای آمریکایی شد.
چنان که می دانیم بایدن با حمایت چپگرایان لیبرال و گروههای فشار در انتخابات پیروز شد و متعهد شد تمام کسانی که در ترور خاشقجی دست دارند بهای سنگینی میپردازند برای همین دشوار است که او این تعهد را کنار بگذارد و به چپگرایان به ویژه نمایندگان سنا و نمایندگان مثل ساویندرز و نانسی پلوسی و دیگران پشت کند.
در مقابل ما آنقدر کودن نیستیم که دروغهای حقوق بشری آمریکا را فراموش کنیم یا سیاست یک بام و دو هوای این کشور به ویژه در فلسطین، عراق، سوریه و لیبی را نادیده بگیریم. کسی که این سیاست را فراموش کرده و از آن دفاع میکند همپیمانان واشنگتن در منطقه و در رأس آن دولت عربستان هستند.
اکنون اما محمد بن سلمان به بار سنگینی بر دوش دولت دموکرات آمریکا تبدیل شده است و دولت بایدن دو گزینه در اختیار دارد. اول اینکه با فشار بر پادشاه عربستان برای تغییر وی از او خلاص شود و دوم مهار او و دستیابی به صدها میلیارد در ازای آن مثل کاری که ترامپ کرد. برخی گزینه اول را تأیید میکنند و آن را ارجحتر میدانند که کمهزینهتر و برای حفظ آبرو بهتر است. برخی از سازمانهای پراگماتیک نیز که منافع مالی و امنیتی آمریکا را در اولویت قرار میدهند، گزینه دوم را انتخاب میکنند.
به دلیل کمبود اطلاعات دشوار است پیشبینی کنیم دولت بایدن چه گزینهای را انتخاب خواهد کرد. هر گزینهای ویژگیها و تبعات خاص خود را دارد.
زمانی که "پادشاه قاتل" عنوان اصلی صفحه اول روزنامه نیویورکتایمز وابسته به لیبرالهای چپگرا است این نشان دهنده میزان فشارهایی است که بر بایدن اعمال میشود حتی قبل از اینکه مذاکرات کنگره درباره این پرونده آغاز شود.
سکوت سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان و غیاب وی از این پرونده حساس و خطرناک نیز شبهات و سوالات زیادی را مطرح میکند. آیا این سکوت نشان دهنده اطلاع ندادن عمدی به او است یا نشان دهنده همسویی با تمایل همپیمان آمریکایی برای تغییر یا کنترل روابط میان دو کشور براساس اصول جدیدی از جمله حقوق بشر و شفافیت است که احتمالا طی روزها یا هفتههای آتی از جزئیات آن باخبر خواهیم شد؟
این روزها نظرات زیادی از سوی روزنامهنگاران و سخنگوهای غیر رسمی میشنویم مبنی بر اینکه ولیعهد عربستان در صورت تحریم شدن چه بسا به سمت مسکو و چین برود و به واشنگتن پشت کند. در رسانهها شاهد سفر سفیر چین در ریاض به شهر نیوم عربستان بودیم. آیا نظام عربستان آماده این مسئله است؟
چه بسا اینجا بهتر باشد دو مثال را بیاوریم. اول اتفاقی که درباره مانوئل نوریگا، دیکتاتور سابق پاناما افتاد که در یک قفس به دلیل عدم اطاعت از آمریکا به واشنگتن احضار شد و دوم اتفاقی که برای اوکراین افتاد زمانی که علیه مسکو شورش کرد و در جبهه غرب ایستاد و به خاطر این اقدام نسنجیده بهای سنگینی داد.
عربستان بعد از جنگ یمن و ترور خاشقجی با این روش هولناک بسیاری از قدرت و جایگاه خود در جهان عربی و اسلامی را از دست داد و مجبور شد صدها میلیارد به ترامپ و دولتش باج بدهد. پولی که دولت عربستان فکر میکرد میتواند با آن همهچیز را بخرد اکنون به دلایل زیادی نمیتواند این کار را بکند. وامها و بدهیهای داخلی و خدرجی افزایش یافته و ذخیره پولی به سرعت در حال تمام شدن است. چیزی که میخواهیم بگوییم این است که عربستان امروز با عربستان ۷۰ سال پیش فرق دارد.
ما هیچ گاه به آمریکا چه دولتش دموکرات باشد و چه جمهوری اعتماد نداریم و آن را مسئول تمام فجایعی که اعراب و مسلمانان دچار آن شدند، میدانیم. ما جنگهای خونین و ویرانگر سوریه، عراق و لیبی و حمایت مطلقش از تجاوز اسرائیل به حقوق و مقدساتمان را فراموش نمیکنیم. اکنون آمریکا همپیمانانش را یکی پس از دیگری بعد از غارت ثروتهایشان کنار میگذارد و قدرتی برای آنها به جا نمیگذارد. دردناک است که اینها به حرف دیگران گوش ندادند و خود و کشورهایشان را به طرحهای ویرانگر آمریکا وابسته کردند و از اشتباهاتشان درس نگرفتند.