پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: روابط آنها عملا بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آغاز شد و در ابعاد مختلف گسترش پیدا کرد؛ روندی که تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه و حتی در مواردی گسترش یافت. رژیم غاصب صهیونیستی در مقابل شناسایی این رژیم توسط رژیم پهلوی در چهارچوب دکترین مشهور به «محورهای پیرامون» علاقه خود را به گسترش روابط با ایران اعلام کرد. در چهارچوب این دکترین بود که تلآویو سعی کرد مناسبات خود را با کشورهای پیرامون جهان عرب، یعنی ایران و ترکیه، توسعه دهد. آغازکننده این روابط بعد اقتصادی و نیاز صهیونیستها به نفت ایران برای جنگ با کشورهای عربی بود. این روابط سپس به ابعاد سیاسی و اطلاعاتی نیز تسری پیدا کرد. سازمان اطلاعاتی صهیونیستی، موساد، همکاری خود را با سازمان اطلاعات و امنیت کشور ساواک در ایران آغاز و بهتدریج افزایش داد. درواقع اگرچه ساواک توسط سازمان سیا پایهگذاری شده بود، اما به مرور زمان موساد جای سازمان سیا را در ایران گرفت و به هدایت و حمایت از آن پرداخت. با این حال روابط دو کشور به همین سطوح محدود نماند و به ابعاد نظامی نیز گسترش پیدا کرد.
در کتاب «ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه» درباره روابط رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی آمده است:
پس از تشکیل رژیم اشغالگر قدس، رژیم پهلوی به همکاری نزدیک با آن رژیم پرداخت. این رژیم یکی از معدود کشورهای اسلامی بود که در سال ۱۳۲۸ رژیم اشغالگر را به رسمیت شناخت و در سال ۱۳۳۹ ارتباط این دو افزایش یافت.
پس از اینکه در سال ۱۳۳۹، گروه آموزشی سیا ایران را ترک کرد، گروهی از مربیان آموزشی موساد- سازمان اطلاعات خارجی رژیم صهیونیستی- آموزش ساواک را برعهده گرفتند. این گروه تا سال ۱۳۴۴ در ایران باقی ماندند و آموزشهای لازم را درراستای آموزشهای سیا به ساواک ارائه کردند. براساس پیشنهاد این گروه، اداره کل نهم (تحقیق) در ساواک شکل گرفت. زمانیکه گروه آموزشی موساد در ایران بود، ساواک تحت راهنمایی و سرپرستی فردوست- که ازطرف شاه به عنوان قائممقام و جهت اصلاح سازمان ساواک منصوب شده بود- برنامه آموزشی خود را ایجاد کرد. و با استفاده از جزوههای آموزشی سیا و موساد و... توانست آموزش نیروهای خود را برعهده بگیرد.
شاه ساواک را اختاپوسی میدانست که چندپا داشت؛ سیا، اینتلیجنس سرویس، موساد و کا.گ.ب پایههای آن سازمان اختاپوسی را تشکیل میدادند. شاه گفته بود: «هرکس دست روی این اختاپوس بگذارد، با سربه داخل آن میرود حتی من پادشاه ایران».
در مورد رژیم صهیونیسیتی باید گفت؛ وحدت منافع هر دو رژیم (پهلوی و صهیونیستی)، آنها را به همکاری نزدیکی در امور امنیتی سوق داد. هدف اصلی این دو رژیم از این همکاری را میتوان ناشی از احساس مشترک این هر و نیز ایجاد و توسعه سیاستهای ضدعربی و موافق رژیم صهیونیستی دربین مقامات پهلوی دانست. البته روابط این دو رژیم دراین سالها به صورت سری و نهانی انجام میگرفت. دراسناد به جامانده در سفارت آمریکا در ایران، در مجموعه اسناد لانه جاسوسی سندی ذکر شده است که به نقل از تورگمن- دبیردوم هیئت نمایندگی رژیم صهیونیستی- وضعیت ارتباط رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس را بیان میکند: «عملیات اسرائیل در ایران بیشتر نهانی است. او (تورگمن) گفت درحالیکه دولت وی (اسرائیل) مایل است روابطش را با ایران گسترش دهد، موقعیت حساس دولت ایران را در شناسایی اسرائیل و نیز بسیاری از دول عرب درنظر میگیرد. و بنابراین زیاد برروی تماس در روابط پافشاری نمیکند».
بنابراین، رژیم پهلوی علیرغم شناسایی دوفاکتوی رژیم صهیونیستی، به دلیل موقعیت حساس در منطقه و نیز جو ضداسرائیلی دربین مردم ایران و مسلمانان جهان، نمیتوانست به طور علنی با این رژیم رابطه برقرار کند، به همین دلیل، باوجود رابطه پنهانی، درظاهر خود را ضداسرائیل نشان میداد و در سازمان ملل و سازمانهای بینالمللی تخصصی همیشه علیه رژیم اشغالگر قدس رأی میداده است و در ردیف کشورهایی قرار داشته که رژیم صهیونیستی را محکوم میساختند. ولی این روش «اسمی» برخورد رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی بود.
هر دو رژیم منافع بسیاری در این همکاری بیسروصدا بهدست میآوردند. بااین همکاری رژیم اشغالگر قدس بهطریقی جهان عرب را در محاصره خود قرار میداد و آنها را زیرنظر داشت و همچنین خود را در خاورمیانه کاملاً تنها احساس نمیکرد. ازطرف دیگر، رژیم پهلوی نیز از حمایت بیشتر آمریکا و متحدانش برخوردار میشد و نیز از وسایل پیشرفته اطلاعاتی صهیونیستها استفاده میکرد.
این دو رژیم علاوه بر همکاریهای دوجانبه در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ روابط رسمی سازمانی با سازمان اطلاعات ترکیه برقرار کردند. این همکاری مشترک که به «سازمان سهجانبه» شهرت یافت، به صورت عرصه تبادل اطلاعات در زمینه فعالیتهای شوروی و کشورهای تندرو عرب در خاورمیانه درآمد.
صهیونیستها، از بهار ۱۳۵۷ گزارشهای هشداردهندهای درباره وضعیت کشور ایران ارسال میکردند؛ تاجاییکه یوری لوبرای کاردار سفارت رژیم صهیونیست در تهران فکر میکرد که شاه بیشاز دو یا سه سال قادربه حفظ تاج و تخت خود نخواهد بود. این هشدارها موردتوجه واقع نشد و حتی پساز شکست صهیونیستها در جنگ «یومکیپور»، به علت اینکه موساد نتوانسته بود حمله مصریها را پیشبینی کند، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا اعتماد مطلقشان را به صهیونیستها ازدست داده بودند.
همکاری میان رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس و نیز سرویسهای جاسوسی دو رژیم، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی رژیم پهلوی به پایان رسید و حتی ایران اسلامی، رژیم صهیونیستی را دشمن اصلی خود در منطقه معرفی کرد و با حمایتاز فلسطینیها عملاً به مبارزه با رژیم اشغالگر قدس پرداخت.