کد خبر: ۷۰۱۳۶
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۸۶ - ۲۲:۰۱

آیاسروش، نزول قرآن از جانب خدا را انكار كرده است؟

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: به گزارش «جهان»، عبدالکریم سروش اخيرا در گفت و گویی با میشل هوبینک خبرنگار بخش عربی رادیو جهانی هلند كه در راديو زمانه نيز منتشر شده است، گفت: «بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است».

پایگاه جهان آنگاه متن اين مصاحبه را به شرح زير آورده است:

چگونه می‌توان چیزی هم‌چون «وحی» را در جهان مدرن و راز زدایی شده‌ی امروز، بامعنا دید؟

وحی «الهام» است. این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعاره‌ی شعر می‌فهمیم. چنان‌که یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه‌ی شعر است. 

شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر می‌تواند افق‌های تازه‌ای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر می‌تواند جهان را از منظری دیگر به آن‌ها بنمایاند. 

به نظر شما، قرآن را باید محصول زمان خودش دید. آیا این سخن متضمن این نیز هست که شخص پیامبر نقشی فعال و حتی تعیین‌کننده در تولید این متن داشته است؟ 

بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل می‌کرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. 

استعاره‌ی شعر به توضیح این نکته کمک می‌کند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. بحث درباره‌ی این‌که آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً این‌جا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست. 

این الهام از «نَفس» پیامبر می‌آید و «نفس» هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. «نفس» او با خدا یکی شده است. سخن مرا این‌جا به اشتباه نفهمید: این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست. این اتحادی است که محدود به قد و قامت خود پیامبر است. این اتحاد به اندازه‌ی بشریت است؛ نه به اندازه‌ی خدا. 

جلال الدین مولوی، شاعر عارف، این تناقض‌نما را با ابیاتی به این مضمون بیان کرده است که: «اتحاد پیامبر با خدا، همچون ریختن بحر در کوزه است.» 

اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده‌ی وحی است. آن‌چه او از خدا دریافت می‌کند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی‌توان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آن‌ها و حتی ورای کلمات است. این وحی بی‌صورت است و وظیفه‌ی شخص پیامبر این است که به این مضمون بی‌صورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند. 

شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکی‌اش و حتی احوالات روحی‌اش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس می‌کنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام این‌ها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشته‌اند. این، آن جبنه‌ی کاملاً بشری وحی است. 

پس قرآن جنبه‌ای انسانی و بشری دارد. این یعنی قرآن خطاپذیر است؟
از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر می‌کنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آن‌ها می‌پذیرند که وحی می‌تواند در مسایلی که به این جهان و جامعه‌ی انسانی مربوط می‌شوند، اشتباه کند. آن‌چه قرآن درباره‌ی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی می‌گوید، لزوماً نمی‌تواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال می‌کنند که این نوع خطاها در قرآن خدشه‌ای به نبوت پیامبر وارد نمی‌کند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آن‌ها سخن گفته است. 

من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمی‌کنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آن‌چه می‌گفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمی‌کنم دانش او از دانش مردم هم‌عصرش درباره‌ی زمین، کیهان و ژنتیک انسان‌ها بیش‌تر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشه‌ای هم به نبوت او وارد نمی‌کند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ.
شما به فیلسوفان و عارفان سده‌های میانه هم‌چون مولوی اشاره می‌کنید. دیدگاه‌های شما درباره‌ی قرآن تا چه اندازه ریشه در سنت اسلامی دارد؟
بسیاری از دیدگا‌ه‌های من ریشه در اندیشه‌ی سده‌های میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوت مقوله‌ای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت می‌شود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد. متکلم بزرگ شیعی، شیخ مفید، امامان شیعه را پیامبر نمی‌داند؛ اما تمام ویژگی‌هایی را که پیامبران دارا هستند، به آن‌ها نسبت می‌دهد. هم‌چنین عارفان نیز عمدتاً متعقدند که تجربه‌ی آن‌ها از جنس تجربه‌های پیامبران است. و باور به این نیز که قرآن یک محصول بشری و بالقوه خطاپذیر است، در عقاید معتزله دال بر مخلوق بودن قرآن به طور تلویحی آمده است.
اندیشمندان سده‌های میانه غالباً این نظرها را به شیوه‌ای روشن و مدون بیان نمی‌کردند و ترجیح می‌دادند آن‌ها را در خلال سخنانی پراکنده یا در لفافه بیان کنند. آن‌ها نمی‌خواستند برای مردمی که توانایی هضم این اندیشه‌ها را نداشتند، ایجاد تشویش و سردرگمی کنند. به عنوان مثال، مولوی جایی می‌گوید که قرآن، آیینه‌های ذهن پیامبر است. آن‌چه در دل سخن مولوی مندرج است این است که شخصیت پیامبر، تغییر احوال او و اوقات خوب و بد او، همه در قرآن منعکس هستند.
پسر مولوی حتی از این هم فراتر می‌رود. او در یکی از کتاب‌هایش می‌گوید که چند همسری به این دلیل در قرآن مجاز دانسته شده است که پیامبران زنان را دوست می‌داشت. و به این دلیل بود که به پیروانش اجازه‌ی اختیار کردن چهار زن را داده بود! 

آیا سنت شیعی به شما اجازه می‌دهد که اندیشه‌هایتان را درباره‌ی بشری بودن قرآن مدون کرده و توسعه دهید؟
مشهور است که در اسلام سنی، مکتب عقل‌گرای اعتزالی در برابر اشعریان و عقیده‌ی آن‌ها دال بر جاودانی بودن و غیرمخلوق بودن قرآن شکست سختی خورد. اما در اسلام شیعی، معتزلیان به نحوی ادامه‌ی حیات دادند و زمینی حاصل‌خیز را برای رشد یک سنتی فلسفی غنی فراهم کردند. اعتقاد معتزلیان دال بر مخلوق بودن قرآن در میان متکلمان شیعی، تقریباً اعتقادی است بلامنازع.
امروز می‌بینید که اصلاح‌گران سنی به موضع شیعیان نزدیک‌تر می‌شوند و اعتقاد مخلوق بودن قرآن را می‌پذیرند. اما روحانیون ایران در استفاده از منابع فلسفی سنت شیعی برای گشودن افق‌هایی تازه به روی فهم دینی ما مردد هستند. آن‌ها قدرت‌شان را بر پایه‌ی فهمی محافظه‌کارانه از دین مستحکم کرده‌اند و هراس دارند که مبادا با گشودن باب بحث درباره‌ی مسایلی از قبیل ماهیت نبوت، همه چیزشان از دست برود.
پیامدهای دیدگاه‌های شما برای مسلمانان معاصر و نحوه‌ی استفاده‌ی آن‌ها از قرآن به منزله‌ی یک راهنمای اخلاقی چیست؟
تلقی بشری از قرآن تفاوت نهادن میان جنبه‌های ذاتی و عرضی قرآن را میسر می‌کند. بعضی از جنبه‌های دین به طور تاریخی و فرهنگی شکل گرفته‌اند و امروز دیگر موضوعیت ندارند. همین امر، به عنوان مثال، درباره‌ی مجازات‌های بدنی که در قرآن مقرر شده‌اند، صادق است. اگر پیامبر در یک محیط فرهنگی دیگر زندگی می‌کرد، این مجازات‌ها احتمالاً بخشی از پیام او نمی‌بودند.
وظیفه‌ی مسلمانان امروز این است که پیام گوهری قرآن را به گذشت زمان ترجمه کنند. این کار درست مانند ترجمه‌ی یک ضرب‌المثل از یک زبان به زبان دیگری است. ضرب‌المثل را تحت‌اللفظی ترجمه نمی‌کنید. ضرب‌المثل دیگری پیدا می‌کنید که همان روح و معنا را داشته باشد، همان مضمون را داشته باشد، ولی شاید همان الفاظ را نداشته باشد.
در عربی می‌گویند که فلانی خرما به بصره برده است. اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنید، می‌گویید فلانی زغال‌سنگ به نیوکاسل برده است. درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازه‌ی این کار را می‌دهد. اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصه‌ای لاینحل می‌شوید. 

با این حال،اینکه از این مصاحبه انکار رسمی نزول قرآن فهمیده شود یا خیر،سوالی است که با قاطعیت نمی توان به آن پاسخ گفت.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
-
|
۰۷:۲۶ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۴
0
0
جناب دكتر سروش
اولا كه كجاي دنياي جديد راز زدايي شده است؟ نومن كانتي را بيانديشيد. سطر آخر رساله ويتگنشتاين را بنگريد.
ثانيا حداقل اينطور كه گفته ايد في الجمله قرآن را در غير امور تجربي قبول داريد. پس بنگريد: لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد. پس چگونه امكان خطا را در آن راه مي دهيد.
ثالثا اينكه جبرييلي پيش پيامبر ص مي آمده و آيات الهي را بدو مي گفته از مسلمات تاريخي است آيا انكار اين امر به انكار تاريخ نمي انجامد؟
رابعا حرف بسيارها مي توان زد
مي توان چون يكي تكه دود
نقش ترديد در آسمان زد
ناشناس
|
-
|
۰۹:۰۶ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۴
0
0
مباحث نظري را به صورت خبر پخش كردن ونتيجه گرفتن كار صحيح نيست
ناشناس
|
-
|
۱۰:۱۴ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۴
0
0
كه چي !؟
ناشناس
|
-
|
۱۱:۵۶ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۴
0
0
اصولا با حضور متفكران و دانشمنداني چون آيت‌الله مصباح يزدي آيت‌الله العظمي مكارم شيرازي آيت‌الله العظمي سبحاني و ديگران سروش در حدي نيست كه بتواند اظهار نظر كند.
ناشناس
|
-
|
۱۲:۵۲ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۴
0
0
این نوع برداشت از نزول قران مخالف بحث نزول یکباره قران در شب قدر بر پیامبر است.
ناشناس
|
-
|
۱۴:۲۱ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۴
0
0
حالا برفرض كه ايشون همچين نظري داشته باشه. مگه مهمه؟
مگه ايشون سواد ديني و اسلامي و ... داره ؟
مثل اين كه يه نقاش بزرگ در مورد فناوري نانو اظهار نظري كنه. حالا چون نقاش بزرگي بوده بايد به نظرش در مورد فناوري نانو هم توجه كرد؟؟؟؟؟؟
ناشناس
|
-
|
۰۲:۳۴ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۵
0
0
درج چنين بافته هاي مهمل و بي سوادانه و درعين حال در لفافه وفلسفي نما به عنوان يك خبر بدون اندك تحليل يا موضعي؟اندكي درباره ي مفهوم كفر تحقيق كنيد.
ناشناس
|
-
|
۱۳:۵۰ - ۱۳۸۶/۱۱/۱۵
0
0
این برداشت از نزول قران مخالف معجزه بودن قران است.
ناشناس
|
-
|
۱۶:۳۴ - ۱۳۸۶/۱۲/۱۳
0
0
نكته اي براي سردبير اين بخش سايت آفتاب:
در مطلب دكتر سروش سه نوع گفتار وجود دارد كه عبارتند از مطالب ويرايشگر سايت آفتاب. سووالات پرسشگر و پاسخهاي دكتر سروش كه بهتر است به طور واضح از يكديگر جدا شود.
و اما خطاب به دكتر سروش و خوانندگان اين مطلب:
ابتدا بايد تحقيق شود كه مطالب بيان شده مال دكتر سروش هست يا نه؟
اگر مربوط به دكتر سروش مي‌باشد يك سووال مهم در تمام اين مطلب اثري از دليل مشاهده نمي‌شود كه معناي آن اين است كه تمام مطالب بيان شده برداشت و ذهنيت نه لزوما منطقي دكتر سروش بوده! چرا كه برداشت شخصي منطقي هم بايد حاوي دليل باشد. و تا زماني كه در مطالب بيان شده دليلي اقامه نشده باشد نمي‌توان راجع به آن فكر كرد و تنها ميتوان مانند يك متن داستاني و يا گزارشي به آن نگاه كرد.
ناشناس
|
-
|
۱۲:۲۰ - ۱۳۸۶/۱۲/۱۵
0
0
خداحافظ دكتر
ناشناس
|
-
|
۱۵:۲۶ - ۱۳۸۶/۱۲/۱۵
0
0
کدوم دكتر
ناشناس
|
-
|
۱۳:۵۸ - ۱۳۸۷/۰۱/۰۱
0
0
امام صادق عليه السلام هنگام قرائت قرآن مي فرمودند:
خداوندا گواهي مي دهم که اين کتاب ، کتاب توست که از جانب تو بر پيامبرت محمد بن عبد الله (ص) نازل شده و نيز کلام توست که بر زبان پيامبرت جاري شده است ، کتابي که آن را هدايت کننده قرار دادي و از جانب خودت به سوي مردم فرستادي و آن را واسطه بين خود و بندگانت قرار دادي .
بار الها ، دستور و کتابت را گشودم . خداوندا ، نگاهم را در اين کتاب ، عبادت تلقي کن و قرائتم را وسيله تفکر و تفکرم را مايه عبرت قرار بده و مرا از جمله کساني قرار ده که از مواعظ تو در اين کتاب ، پند مي گيرند و از نافرماني تو و گناه و معصيت دوري مي کنند . خدايا در هنگام قرائت گوش دلم را ناشنوا نکن ، و بر چشم دلم پرده غفلت ميفکن ، و قرائتم را قرائتي بي تدبر قرار مده ، بلکه مرا آن گونه قرار ده که در آيات و احکامش بينديشم و احکام آن را به کار بندم ، و نگاهم را در اين کتاب ، نگاهي همراه با غفلت و قرائتم را قرائتي بيهوده قرار مده که تويي ، آن پر مهر مهربان.

الاختصاص مفيد ص 141
ناشناس
|
-
|
۱۴:۰۱ - ۱۳۸۷/۰۱/۰۱
0
0
از جناب استاد سبحاني به خاطر دلايل خوبشان متشکرم . گويا شما جناب استاد از آنها که ادعاي روشنفکري دارند روشن فکرتر هستيد و بزرگتر مي انديشيد چراکه مي بينيم جناب اقاي سروش با اين همه ادعا هنوز نتوانسته است درک کند که چنين حديثي در باره پيامبر بزرگوار اسلام در مورد تلقيح خرما نمي تواند درست باشد و يا اينکه آسمانهاي هفتگانه مورد نظر قران را نبايد با دانسته هاي امروزي بشري منطبق کرد و سپس چنين نتيجه گيريهاي روشنفکرانه ! نمود.
واقعا تا قبل از اين نمي دانستم که جناب سروش چنين تنگ نظر است و مرزهاي انديشه اعتقادي وي چنين محدود !
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین