نتیجه همه این میانبرهای پرعجله تنهاترشدن آدمها و تبدیل آنها به کسانی است که نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند. چطور میشود از تکنولوژی استفاده کنیم و اینقدر منزوی نشویم؟ شری ترکل، از ما انسانها میخواهد که قلمرو از دسترفته خودمان را در میان حجم انبوه وقفههای فناورانه باز پس بگیریم. او به ما میگوید چطور باید تغییر کنیم تا به نسخههای خلاقتری از خودمان تبدیل شویم. اگرچه خطرات دنیای دیجیتال، رسانههای اجتماعی و دستگاههای هوشمند و اعتیاد به آنها موضوع داغ این روزهای ماست، اما شری ترکل تقریباً سه دهه است که با این مسائل سروکله میزند. این مطلب ماحصل و تلخیص گفتوگویی است با شری ترکل که در وبسایت تینک - اکت منتشر شده است. ترجمان آن را با عنوان «هنر تحمل آدمهای خستهکننده، از زبان شری ترکل» و ترجمه بابک حافظی منتشر کرده است.
بچههای امروز قادر به درک احساسات دیگران و همدلی با آنها نیستند؟ اینکه مردم مدام سرشان در گوشی است و آنجا به هم پیام میدهند و تلفن همراه را به محور زندگی اجتماعیشان تبدیل کردهاند و من بر این باورم که ارسال پیام متنی بهجای ارتباط رودررو در حال تبدیلشدن به عامل اصلی از میان رفتن همدلی است.
در تحقیقاتم موضوعی را بهوضوح مشاهده کردم. در همهجا از کلاسهای ابتدایی گرفته تا دبیرستانها و شرکتها میبینم گفتوگویی بین مردم شکل نمیگیرد و به جای آن سرشان در گوشی است.
یکی از خندهدارترین رونماییهایی که در آن حضور داشتم، مربوط میشود به اوایل معرفی اینترنت اشیا. در آنجا میتوانستید قهوهتان را از استارباکس سفارش دهید و نرمافزار شما را به نزدیکترین شعبه هدایت میکرد. شما از قبل فهرست همه آدمهایی که دلتان نمیخواست با آنها روبهرو شوید را به برنامه میدادید و برنامه شما را از مسیری میبرد که به هیچ کدامشان برخورد نکنید. اسمش را هم گذاشته بودند زندگی بدون اصطکاک. یادم میآید که با خودم فکر کردم: «چه کسی گفته است که شما هیچگاه نباید با آدمهای دشوار یا لحظههای دشوار روبهرو شوید، از چه زمانی تا حالا این شده تعریف زندگی خوب؟.» فناوری برای ما ابزاری شده است برای تجربه زندگیهایی که آدمها از آن حذف شدهاند. زندگی بدون اصطکاک در ابتدا قرار بود فقط در حوزه اقتصادی اجرا شود، اما امروزه بیش از هرچیز با زندگی بدون اصطکاک در حوزه اجتماعی مواجه هستیم.
مطالعهای که گوگل درباره محیط کاری خودش انجام داد خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. در این تحقیق، آنها درباره تمام کارکنانی که از بدو تأسیس شرکت استخدام شده بودند، تحقیق کردند. در آن ابتدا، فلسفهشان برای استخدام نیرو این بود که تصور میکردند نیروهایی در سازمان موفق خواهند بود که برنامهنویسان خیلی خوبی باشند، مشتریان باحالی باشند، یا مهارتهای الگوریتمی و ریاضیاتی بالایی داشته باشند، اما بعداً معلوم شد در واقع افرادی در سازمان پیشرفت کرده بودند که به هیچ وجه دارای این مهارتها نبودند. نیروهایی که طی این سالها در سازمان موفق شده بودند، افرادی بودند با مهارت گفتوگوی خوب، همدلی بالا، توانمند در کار تیمی و به طورکلی آنهایی که حائز همه شرایط لازم برای مشارکت در فعالیتهای گفتگو محور بودند.
اولین چیزی که لازم داریم این است با کمی فروتنی به این بیندیشیم در شرایطی که نیاز به کار تیمی و خلاقیت وجود دارد، خوببودن در تفکر الگوریتمی چقدر به کارمان خواهد آمد. گوگل تیمهای درجه یکی داشت که در ابتدا فرض میشد اعضای آنها بهترین ایدهپردازان سازمان هستند، اما در واقع این تیمها آنهایی بودند که بهترین کار تیمی را انجام میدادند. ما زمانی بهترین خودمان هستیم که بتوانیم همدلی ورزیده و با دیگران گفتگو کنیم. مهم است که در ادامه این مثال، بحث درباره شکوه و عظمت الگوریتم و خارقالعادگی هوش مصنوعی را مطرح کنیم.
چیزهایی وجود دارد که مفید بودنشان ثابت شده است، اما همان چیزها را هم اگر کورکورانه دنبال کنید به انواع دردسرها گرفتار خواهید شد. در حوزه تشخیص پزشکی، مشخص شده است پزشکانی که در واقعیت روبهروی بیمار مینشینند و شرح حالش را میگیرند چیزهای زیادی را میبینند که هوش مصنوعی قادر به دیدن آنها نیست. سیستم پزشکی ناکارآمد خواهد بود، اگر تنها بر دادههای هوش مصنوعی تکیه کند و دست به کنارگذاشتن پزشکانی بزند که یاد گرفته باشند در کنار بیمار بنشینند، معاینهاش کنند، شرح حال بگیرند و به طور کلی بدانند چه کار کنند.
هوش مصنوعی حوزهای است که در آن، موارد زیادی از افراط در استفاده و سپس اصلاح را شاهد هستیم. برای همین است در هر زمینهای رد پای آن را مشاهده میکنید. در پزشکی هم به نظر میرسد این افراط وجود دارد. حتماً در معاملات سهام هم چنین چیزی را مشاهده کردهاید. البته من دشمن فناوری نیستم، ولی مردم گاهی فراموش میکنند که آدمها چه کارهایی میتوانند بکنند.
فرض کنید من و شما برای ناهار بیرون میرویم. خیلی از مردم در این شرایط گوشیهایشان را با خود میآورند، اما خاموشش میکنند و پُشتورو روی میز میگذارند. اثبات شده است که در این حالت، گفتگوها هم از همدلی کمتری برخوردار خواهد بود و هم موضوع صحبت به مسائل کماهمیتتر تنزل خواهد یافت. منظور از استفاده با اراده از گوشی این است که اگر قرار باشد با هم ناهار بخوریم و همدیگر را بشناسیم، باید گوشیهایمان را در جایی خارج از محدوده دید خود قرار دهیم. حضور گوشی فکر و ذکر شما را به جاهای دیگری میکشاند. وقتی در کنار آدمهای دیگر هستید، باید واقعاً بخواهید که با آنها باشید. گوشی آدمها را در لحظات فراغت بسیار کمطاقت میکند. پیدرپی گوشی خود را چک و تند و تند پیامهای ورودی جدیدی از سراسر دنیا روی گوشیتان دریافت میکنید. افرادی که با آنها مصاحبه کردهام میگویند صحبتکردن رودررو با مردم خیلی کند و حوصلهسربر است. یکی از نکات مرتبط با استفاده ارادی از فناوری این است که بتوانید آن را کنار بگذارید و با خستهکنندهبودن آدمها و کندی آنها اخت شوید.
مردم احساس بیقراری میکنند. آنها نمیتوانند زندگی را با سرعت کند انسانی تحمل کنند. حتی موقع قدمزدن در ساحل هم مدام گوشیشان را چک میکنند. ما در آغاز مسیری برای رسیدن به لحظه عقبگَرد هستیم.
یاد بگیرید که نیازی ندارید پیوسته پیام ورودی و محرک جدید دریافت کنید، برای بازپسگیری گفتگو با مردم، سعی کنید بهجای ارسال پیام متنی یا ایمیل، اول سراغ گفتوگوی مستقیم بروید. اجزای سازنده یک مشارکت گفتگو محور را بشناسید. انتظار نداشته باشید که دیگران فوراً با شما هماهنگ شوند. برای شروع، همین که کل روز با دیگران پیام ردوبدل نکنید، کافی است.
باید جنبشی را برای جاگذاشتن گوشیهایمان در خانه راه بیندازیم. ما دنیای کاملاً جدیدی که گوشیهایمان قرار است نشانمان دهند را زیادی برای خودمان بزرگ کردهایم.